بنیکعب: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۱:
نسب بني كعب
قومي بزرگ با تاريخي درخشان كه در خوزستان امارتي بس عظيم و طولاني تشكيل داده و حوزه هاي جغرافيايي آن در فلاحيه (شادگان)، عبادان(آبادان)، محمره(خرمشهر) و معشور(ماهشهر) و سربندر و ساحل رودخانه دز و بخشي از شهر و نواحي پيرامون اهواز و شوشتر (منطقه شعيبيه) زيست كرده و از جمعيت زيادي برخوردارند.
نگارش تاريخ اين قوم مسلمان شيعي، نيازمند دقت و پژوهشي ژرفانه دارد و ساليان سال در ميان اقشار مختلف آنان سپري نموده ام، مردمي معتقد و به ائمه اطهار عليهم السلام تمسكي ويژه دارند و در طول تاريخ، از خوزستان جنوبي به نحوي بر جسته و توانمندانه اي دفاع نموده اند و آباداني و ساختن سدها و بنياد نيروي دريايي از مهارت برخوردار بوده اند؛
نسب:
بسياري از كتاب هاي منتشره در سال هاي اخير آنان را به عدنانيان منسوب كرده اند كه در كار تحقيق دقت و ژرف بيني لازم به كار نرفته و آنان نياي خود (( سبيع )) كه از بني كهلان بوده است منتسب اند و نسب او بدين وجه است:
السبيع ابن صعب بن معاويه بن كثير بن مالك بن جشم بن خيوان بن نوف ابن همدان بن مالك بن اوسله بن ربيعه بن زيد بن كهلان بن سبا بن ينتجب بن يعرب بن قحطان.(١)
وقتي شريف مكه با پنجاه هزار مرد جنگي عليه بني كعب در الساعديه، شمال مكه حمله ور گرديد و بني كعب ناگزير از هجرت به سوي ميان آب و دورق گرديدند، او از كرده خويش پشيمان گرديد و تلاش نمود تا آنان را به سرزمين اصلي بر گرداند و نامه اي به ناصر بن محمد بن علي بن يحيي بن عبدالله السبيعي الكعبي سردودمان آلبوناصر نوشت و اشعاري را نگاشت و به نياي وي چنين ياد آوري گرديد:
بلادي و لو جارت عليّ عزيزه
و قومي ولو شحّوا علي كرام
ولد سبيع نجاهُمُ ربي من الباس
جيد و مهم فرد الوغا بالطرادي
و آنگاه باز در مورد سبيع مي سرايد:
اولاد السبيع الي وِلو دار هبّاس
بايمانهم غصباً علي كل بادي
و در آخر مي گويد:
بحق الّي ضفا ملكه علي كل الاجناس
و سخّر بساط الريح له بالركادي
تصبح لنا قوم سبيع فّراس
مقدامهم ناصر يا عزٍ المنادي (٢)
بررسي هايي را كه از بعضي از نويسندگان و محققين بني كعب به عمل آورده ام، نسب عدناني را رد كرده و خود را ((كهلاني)) و سر انجام قحطاني نام نهاده اند و اين نسب صحيح است.
بدين ترتيب اين قوم قحطاني الاصلند و از عرب ((عاربه)) به شمار مي روند. يعني عرب هايي كه از اول با زبان (عربي) سخن مي گفتند، در حالي كه بعدها فرزندان اسماعيل، كه مستعربه مي ناميدند، زبان عربي را از برادران خويش، عرب هاي قحطاني آموختند. (٣)
بايد اذعان كرد كتاب هايي كه در داخل كشور يا خارج آن چاپ شده بسياري از اشتباهات تاريخي در آن يافته ام و براي نگهداري حرمت نويسندگان، از ذكر نام آنان خودداري مي كنم؛ زيرا اغلب اين افراد يا منابع اصلي را در دست نداشتند يا اهل پژوهش و تحقيق نبوده اند و از دانش و هنر نويسندگي بهره كافي نبرده اند و الله اعلم.
منابع:
١- تاريخ بني كعب، القبان و الفلاحيه، تاليف الحاج علوان بن عبدالله الشويكي، تاريخ تاليف ١٣٥١ هجري قمري، صفحه ٢٠٦.
٢- همان مأخذ صفحه ٥٣ تا ٥٦
٣- دكتر رضا كهاله، معجم قبايل العرب و الحديثه، سال انتشار ١٤٠٥ هجري، چاپ بيروت، جلد ٢، ص ٥٠٢.
== منابع ==
|