سعید نفیسی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Rezabot (بحث | مشارکت‌ها)
Chamrosh (بحث | مشارکت‌ها)
جز ←‏جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباه‌یاب]]: آنهمه⟸آن همه، باقیماندة⟸باقی‌مانده، ، جنازة⟸جنازه، ، سه‌ساله⟸سه ساله، ، مفاله⟸مقاله، ، کتابخا...
خط ۵۵:
 
== زندگی‌نامه ==
سعید نفیسی، فرزند میرزا [[علی‌اکبر ناظم‌الاطبا]] (معروف به "ناظم‌الاطباء کرمانی") و از اَحفاد حکیم [[نفیس بن عوض کرمانی]] (طبیب نامدار ایران در قرن نهم هجری) در ۱۸ خرداد ۱۲۷۴ خورشیدی در [[تهران]] به دنیا آمد. تحصیلات سه‌سالهٔسه سالهٔ ابتدایی را در مدرسهٔ شرف، یکی از نخستین مدارس جدید که پدرش تأسیس کرده بود گذراند و تحصیلات متوسطه را در مدرسهٔ علمیه، تنها مدرسه‌ای که دورهٔ متوسطه داشت، در بهار ۱۲۸۸ در تهران به پایان رساند. پانزده ساله بود که برادر بزرگترش دکتر اکبر مؤدب نفیسی او را برای ادامهٔ تحصیل به اروپا برد. نفیسی تحصیلات خود را در [[شهر]] [[نوشاتل]] [[سوئیس]] و [[دانشگاه]] [[پاریس]] انجام داد و در سال ۱۲۹۷ به [[ایران]] بازگشت. ابتدا در دبیرستان‌های [[تهران]] به تدریس [[زبان فرانسه]] پرداخت و بعد در [[وزارت فواید عامه]] مشغول خدمت شد. در سال ۱۲۹۷ به گروه نویسندگان مجلهٔ [[دانشکده]] پیوست و در مدت یک سالهٔ فعالیت این مجله با [[ملک‌الشعرا بهار]] همکاری داشت.
 
در سال ۱۳۰۸ خورشیدی به خدمت [[وزارت فرهنگ]] درآمد و علاوه بر تدریس زبان فرانسه در دبیرستان‌ها، به کار آموزش در مدارس [[علوم سیاسی]]، [[دارالفنون]]، مدرسه عالی تجارت و مدرسه صنعتی پرداخت. در سال‌های بعد به تدریس در [[دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران|دانشکده‌های حقوق]] و [[دانشکده ادبیات دانشگاه تهران|ادبیات]] پرداخت و به عضویت [[فرهنگستان ایران]] درآمد.
خط ۲۵۴:
 
=== آثار چاپ نشده ===
در این باب مراجعه شود به مقاله ((کتابخانه سعید نفیسی و نسخه‌های خطی او)) مندرج در ((یاد نامه سعید نفیسی)) چاپ دانشکده ادبیات و علوم انسانی در [[دانشگاه تهران]] (تهران، ۱۳۵۱) در این مفالهمقاله یکصد و شصت اثر به خط او که چاپ نشده مورد معرفی قرار گرفته است.
 
== دلیل مهاجرت به اروپا ==
استاد در سالهای آخر عمر، وقتی دانست دستگاه به هیچ وجه حاضر به تحمل او نیست، تصمیم گرفت دار و ندار خود را بفروشد، آپارتمان کوچکی در پاریس تهیه کند و در آنجا با استفاده از گنجینةارزشمندگنجینه ارزشمند کتابهای خطی یا چاپی فارسی که در کتابخانةکتابخانه ملی پاریس، [[کتابخانه ملی فرانسه]] وجود دارد، فعالیتهای ادبی خود را ادامه دهد. دار و ندار یک استاد محقق چیست؟ کتابهایش! برای سعید نفیسی دل کندن از وطن، دل کندن از کتابهایش و دل کندن از باقیماندةباقی‌مانده دوستانش دشوار بود. اما او در اینجا به آخر خط رسیده بود. دانشگاه او را بازنشسته کرده بود و حتی به عنوان خرید خدمت حاضر نبود از او استفاده کند. مجله‌های مانند[[مجله ادبی سخن]] و [[مجله یغما]] مقاله‌های او را چاپ می‌کردند، ولی در مقابل فقط تشکر تحویلش می‌دادند. مؤسسات بزرگ ادبی آن زمان مانند [[بنیاد شاهنامه]] و [[بنیاد فرهنگ ایران]] «متولیان خودشان را داشتند و در آنجا جایی برای نفیسی باقی نمانده بود. ناشران خصوصی نمی‌توانستند در برابر تصحیح کتابهایی چون [[تاریخ بیهقی]] و دیوان [[خواجوی کرمانی]] [[حق‌التألیف]] قابل توجهی به استاد بپردازند. [[سپید و سیاه]] هم که چندین سال استاد به آن افتخار می‌داد و برایش نوشته‌هایی در حد فهم عامه می‌نوشت، خود روزهای سختی را می‌گذراند. اما استاد پیر ما به جهت گذراندن زندگی احتیاج به درآمد ثابت و مشخص داشت. در سال[[۱۳۴۵]] استاد شروع به فروختن عزیزترین دارایی‌های خود، یعنی کتابهایش کرد. او قصد داشت آپارتمان کوچکی در نزدیکی [[کتابخانةکتابخانه ملی پاریس]] بخرد و در آخر عمر با حقوق بازنشستگی، زندگی دانشجویی را از سربگیرد. اما روزگار نخواست این آرزوی کوچک آن مردبزرگ برآورده شود و در خرداد ماه سال ۱۳۴۵ در هفتاد و یک سالگی قلب بزرگش طاقت تحمل آنهمهآن همه مشکل را نیاورد و از کار ایستاد. وقتی استاد مرد، تازه حکومت متوجه شد که دربارةدرباره او بی عدالتی کرده است. این ظلم بزرگی بود که مردی که پنجاه سال به فرزندان این سرزمین درس داده بود و استادان امروز مملکت شاگردان دیروز او بودند، ناچار شود برای گذراندن زندگی کتابهایش را بفروشد... برای استاد تشییع جنازةجنازه رسمی ترتیب داده شد. جنازةجنازه او را از [[مسجد سپهسالار]] تا آرامگاه ابدیاش بردند. در این مراسم از رجال مملکت کسی نبود، فقط عدهای از استادان دانشگاه وجمعیو جمعی از شاگردان قدیم استاد شرکت کرده بودند، آنهم در حالی که دانشگاه، مطبوعات و فرهنگ ایران به او مدیون بودند.
 
== مرگ ==