واقعیت حاد: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ←‏منابع: اصلاح سطح‌بندی زیربخش+ تمیزکاری با استفاده از AWB
Kakakorki (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۵:
==== نظریه حاد ـ واقعیت ====
'''حادّ واقعیت''' از سوی [[بودریار]] به کار رفته است. این اصطلاح را به چند گونه به [[فارسی]] ترجمه کرده‌اند. فرا واقعیت، فزون واقعیت و حاد واقعیت از نمونه ترجمه‌های آن است. در این میان، احتمالاً '''حاد واقعیت''' یا واقعیت تشدید یافته با مراد [[بودریار]] سازگاری بیشتری داشته باشد. با توجه به عبارت‌های مختلف [[بودریار]] می‌توان گفت: او '''حاد واقعیت''' را امری به غایت شبیه امر واقعی، بلکه عین امر واقعی و تسخیر کننده جایگاه آن می‌داند. به طوری که '''حاد واقعیت''' غیاب و نبود امر واقعی را پنهان می‌سازد. کسی متوجه این جا به جایی و این پنهان کاری نیست. در این حالت، '''حاد واقعیت،''' واقعی تر از امر واقعی می‌شود. به بیان دیگر، چنان ماهرانه جایش را اشغال می‌کند که واقعی تر از خود آن جلوه گری می‌نماید. البته '''حاد واقعیت،''' نه تنها جای امر واقعی را می‌گیرد، بلکه هیچ ربطی هم بدان ندارد؛ یعنی رونوشتی از امر واقعی نیست. بدل ظریف و واقع نمای آن نمی‌باشد. '''حاد واقعیت''' به چیزی ورای خود ارجاع نمی‌یابد و امری خود بنیان است.
نکته اساسی در طرح مفهوم '''حاد واقعی''' از سوی '''بودریار،''' رابطه و نسبتی است که وی میان واقعیت و بدل‌های آن، که به وسیله بشر و به مدد تکنولوژی ساخته شده است، برقرار می‌سازد. در واقع، [[بودریار]] در این جا نیز به نوعی به تبارشناسی در خصوص بدل‌های امر واقعی دست می‌زند. وی در ابتدا متأثر از [[فوکو]] بود. در همین تبارشناسی وقتی به مرحله '''حاد واقعی''' پا می‌گذارد، همان‌طور که پیش از آن از [[مارکس]] جدا شده بود. وی در یک تقسیم‌بندی، سه نوع بدل یا وانموده از واقعیت را، که به تدریج ارتباط خود را با واقعیت منقطع می‌سازند، مطرح می‌کند. به طوری که در مرحله پایانی به کلی از واقعیت جدا می‌شود و راهی جداگانه و مستقل می‌پیماید. وی در «مبادله نمادین و مرگ» و در ذیل عنوان نظم وانموده‌ها، سه نوع یا سه سطح نظم برای وانموده‌ها برمی‌شمارد.
الف. جعل: که مربوط به دوره [[رنسانس]] و آغاز [[انقلاب صنعتی]] است. این نظم در سطح قانون طبیعی ارزش یا همان ارزش مصرفی عمل می‌کند.
ب. تولید: این نظم در دوران صنعتی سلطه داشت و در سطح قانون بازاری ارزش عمل می‌کند.
خط ۳۵:
 
==== پیش گویی صادق در رسانه ====
[[بودریار]] در استدلالی دیگر به مسئله پیش گویی صادق در رسانه و تبلیغات می‌پردازد. پیش گویی صادق آن نوع پیش گویی است که به صرف گفته شدن حتماً محقق خواهد شد. همچون برخی شایعات، مثل کمیاب شدن کالایی در بازار در آینده نزدیک، که به صرف شیوع یافتن آن در جامعه آن شایعه تحقق می‌یابد. بودریار در استدلال خود می‌گوید: تبلیغات در کار خود به [[دروغ]] متوسل نمی‌شود و اصلاً کاری به صدق و کذب و حقیقت و خطا ندارند. منطق عملگری آن ورای حقیقت و خطا است که مربوط به امر واقعی است. هنر تبلیغاتفعالانِ چی‌هاتبلیغات در این است که طوری حرف می‌زنند که نه راست است و نه دروغ، نه درست است و نه خطا. تبلیغات به هیچ حقیقت پیشینی اشاره نمی‌کند، بلکه با ایجاد امید و علاقه نسبت به یک امر آن را به وجود می‌آورد؛ به این نحو که کالا را به یک شبه واقعه‌ای تبدیل می‌سازد که با حمایت مصرف‌کننده از گفتمان آن، به رویداد واقعی زندگی روزمره تبدیل می‌شود. با این بیان روشن می‌شود که رسانه با منطق خاص خود، که ورای [[حقیقت]] و خطا است و هر دو مربوط به امر واقع است، محصولات خاص خود را تولید و زندگی خارجی را بر اساس آن شکل و نظم می‌دهد و با سلطه هر چه بیشتر رسانه، دیگر جایی برای امر واقعی نخواهد ماند. رسانه همه امور را می‌سازد؛ اموری که ماهیتاً حاد واقعیند و نه واقعی.{{سخ}}
مفهوم فراواقعیت در نشانه شناسی و فلسفه پست مدرن استفاده می‌شود تا عدم توانایی انسان را در افتراق واقعیت از خیال توضیح دهد، خصوصاً در فرهنگ‌های پست مدرن با تکنولوژی‌های در سطح پیشرفته.
فراواقعیت مفهومی است برای توصیف راهی که آگاهی انسانی، واقعیت را در دنیایی که انبوه رسانه‌ها قادرند به هر اتفاق یا تجربه اصیل شکل دهند و یا آن را فیلتر کنند، درک می‌کند. برخی از مشهورترین نظریه پردازان فراواقعیت ژان بودریار، آلبرت بورگمن، دانیل بورستین و امبرتو اکو هستند.
خط ۴۵:
در نوع دوم فراواقعیت فرهنگ‌های مدرن مرزها را از میان می‌برند. همه چیز سیاسی می‌شود، همه چیز اقتصادی می‌شود. مرزها برداشته می‌شوند و نشانه در هم می‌روند و دیگر تفاوت بارزی بین مرزهای کلاسیک باقی نمی‌ماند. در این جا فراواقعیت یعنی «واقعی تر از واقعی» و این یعنی فراواقعیت دیگر نمی‌تواند آینه‌ای برای واقعیت باشد.
 
در حالت سوم فرهنگ عامیانه تقاوت میان خیال و واقعیت را برمی‌دارد. مثال معروف آن دیزنی لند در کالیفرنیا است. جایی که به نقل از بودریار سعی دارد با خیالی جلوه کردن و با کودکانه جلوه کردن به ما بگوید هر آنچه در دیزنی لند نیست (بقیه دنیای بزرگسال آمریکایی) واقعی است. دیزنی لند سعی دارد با ایجاد این افتراق مجازی بگوید که بیرون مرزهایش واقعیت جریان دارد، چیزی که بودریار آن را صریحاً رد می‌کند. هبه نظر بودریار کل لوس آنجلس فراواقعی است. زندگی آمریکایی فراواقعی است. ارزش‌های آمریکایی فراواقعی است.
 
بر خلاف نظر مارکس که مبتنی بر از خود بیگانگی و گم شدن سوژه در برابر دنیای مهاجم ابژه‌ها بود بودریار می‌گوید در دوران حاضر مشکل این است که کیهان، سایه اش را بلعیده است! فراواقعیت نزدیک، شفافیت و فریفتگی سوژه را در خود دارد.