آلفرد آدلر: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Gnosis (بحث | مشارکت‌ها)
جز ویرایش 91.99.39.6 (بحث) به آخرین تغییری که Rezabot انجام داده بود واگردانده شد
خط ۲۸:
'''آلفرد آدلر''' {{آلمانی|Alfred Adler}} (زاده ۵ فوریه ۱۸۷۰ — درگذشته ۲۸ مه ۱۹۳۷) از روانشناسان بنام [[اتریش]]ی بود.
 
آدلر معمولاً به عنوان نخستین پیشگام گروه روانشناسی اجتماعی در [[روانکاوی]] تلقی می‌شود، زیرا در ۱۹۱۱ از [[زیگموند فروید]] جدا شد. او نظریه‌ای را تدوین کرد که «علایق اجتماعی» در آن نقش عمده‌ای را ایفا می‌کند. و او تنها روانشناسی است که یک گروه چهار نفری تشکیل داد که به نام او نامیده می‌شود.
 
[[زیگموند فروید]] در مقاله توضیحات، کاربردها و راهکارها ۱۹۳۳، با نگاهی بدبینانه در مورد او می‌گوید: {{گفتاورد|«در واقع، روانشناسی فردی ربطی به روانکاوی ندارد، اما وقایع خاص تاریخی، منجر به ادامه حیات انگلی آن به خرج روانکاوی شده. تعیین کننده‌هایی که ما به این گروه از مخالفان نسبت داده‌ایم در مورد پایه‌گذاران روانشناسی فردی در حد محدودی کاربرد دارد. خود نام آن نادرست است و به نظر می‌رسد محصول دستپاچگی است. ما نمی‌توانیم به کارگیری مشروع این واژه به عنوان آنتی تز «روانشناسی گروه» را که با آن تداخل می‌کند، بپذیریم؛ به علاوه، کار خود ما تا حد زیادی و از اساس به روانشناسی افراد انسان مربوط است. من نمی‌خواهم امروز وارد انتقاد عینی از روانشناسی فردی آدلر شوم؛ در این سخنرانی‌های آشنایی با روانکاوی جایی برای آن وجود ندارد. به علاوه، من قبلاً یک بار این کار را کردم و قصد ندارم هیچ‌یک از چیزهایی را که در آن زمان گفتم تغییر دهم.»<ref>http://freudianassociation.ir/مقاله-توضیحات،-کاربردها-و-راهکارها/</ref>}}
 
== زندگی‌نامه ==
آدلر در یک خانواده یهودیثروتمند در ۵ فوریه در حومه [[وین]]، [[اتریش]]، به دنیا آمد. کودکی او با بیماری، حسادت به برادر بزرگ‌تر و طرد شدن از سوی مادرش مشخص شده بود. او خود را شخصی زشت و کوچک اندام تلقی می‌کرد. آدلر نسبت به پدرش بیش از مادرش احساس نزدیکی می‌کرد و شاید مانند [[کارل گوستاو یونگ|یونگ]]، بعدها به این دلیل با مفهوم عقده ادیپ مخالفت کرد که در تجارب دوره کودکی‌اش انعکاسی نداشت. آدلر در کودکی با جدیت تمام کار می‌کرد تا نزد همسالانش محبوبیت به دست آورد و به تدریج که بزرگ‌تر شد، به احساس عزت نفس و پذیرش از سوی دیگران دست یافت که در میان افراد خانواده‌اش سراغ نداشت.
 
آدلر در ابتدا دانش‌آموز ضعیفی بود، به اندازه‌ای ضعیف که معلمی به پدرش گفت که این پسر برای هیچ شغلی جز شاگرد کفاشی مناسب نیست. اما آدلر با پشتکار و تلاشفداکاری خود را از پایین‌ترین سطح کلاس به بالا کشید. هم از نظر اجتماعی و هم از نظر تحصیلی سخت تلاش کرد تا بر عقب‌ماندگی‌ها و حقارت‌هایش غلبه کند و بدین‌ترتیب برای نظریه آینده‌اش دایر بر اینکه شخص باید نقاط ضعفش را جبران کند نمونه‌ای شد. توصیف احساس‌احساس‌های حقارت، که بعدها بخش مهمیاصلی از نظریهنظام او را تشکیل داد، بازتاب مستقیم تجارب اولیه خود اوست، موضوعیدینی که آدلر آزادانه به آن اعتراف کرده استکرد.
 
آدلر در چهار سالگی، هنگامی که از دست و پنجه نرم کردن با ذات‌الریه‌ای که او را تا دم مرگ برده بود بهبودی حاصل کرد، تصمیم گرفت پزشک شود. درجه دکتری پزشکی خود را در ۱۸۹۵ از [[دانشگاه وین]] دریافت کرد. پس از گرفتن تخصص چشم‌پزشکی و سپس اشتغال در پزشکی عمومی، به [[روانپزشکی]] روی آورد. در ۱۹۰۲ شرکت در نشست‌های بحث گروهی هفتگی فروید را به عنوان یکی از چهار عضو مجاز آغاز کرد. گرچه از نزدیک با فروید کار می‌کرد، رابطه شخصی با یکدیگر نداشتند. یکبار فروید گفته بود که آدلر حوصله‌اش را سر می‌برد.
 
آدلر در چند سال بعد نظریه‌ای دربارهٔ شخصیت تدوین کرد که از بسیاری جهات با نظریه فروید تفاوت داشت و تأکید فروید بر عوامل [[جنسی]] را آشکارا مورد انتقاد قرار داد. در ۱۹۱۰ فروید ریاست انجمن روانکاوی وین را به نام او کرده بود تا اختلافات فزاینده بین آن دو از میان برداشته شود، اما در ۱۹۱۱، انشعاب اجتناب‌ناپذیر کامل شد. این انشعاب تلخ بود. بعدها آدلر فروید را کلاهبردار توصیف کرد و روانکاوی او را «کثیف» خواند.<ref>(روزن، ۱۹۷۵، ص. ۲۱۰)</ref> فروید نیز از آدلر به عنوان «نابهنجار» و «دیوانه شهرت» یاد می‌کرد.<ref>(گی، ۱۹۸۸، ص. ۲۲۳)</ref>
 
آدلر در [[جنگ جهانی اول]] به عنوان پزشک در ارتش خدمت کرد و پس از آن کلینیک‌های راهنمای کودکان را در مدارس وین سازماندهی کرد. در سال‌های دهه ۱۹۲۰ نظام روانشناسی اجتماعی وی که خود آن را روانشناسی فردی می‌نامید پیروان زیادی پیدا کرد. در ۱۹۲۶ آدلر نخستین بازدید از چندین بازدید خود از آمریکا را انجام داد و هشت سال بعد به استادی [[روانشناسی بالینی]] در دانشکده پزشکی [[لانگ‌آیلند]] ([[نیویورک]]) منصوب شد. وی درحالی که برای ایراد سخنرانی پر حرارت در سفر بود، در ۲۸ مه ۱۹۳۷ در [[ابردین (اسکاتلند)]]، [[اسکاتلند]] درگذشت.
 
فروید در پاسخ به نامه دوستی که مرگ آدلر به شدت متأثرش کرده بود نوشت، «من معنای دلسوزی شما برای آدلر را نمی‌فهمم. برای یک پسر یهودی که از حومه وین خارج می‌شود مرگ در آبردین به خودی خود یک موقعیت بی‌سابقه و دلیلی است بر اینکه تا چه اندازه پیش رفته‌است. دنیا در برابر مخالفتش با روانکاوی پاداش خوبی به او داد».<ref>(اسکارف، ۱۹۷۱، ص. ۴۷)</ref>
 
'''اصول نظریه آدلر'''
 
1.شخصیت انسان یکپارچگی دارد و خودآگاه و ناخودآگاه با هم در رسیدن به هدف به فرد یاری می رسانند.
 
2. رفتار هدف مند است و انسان به سمت اهداف خود-انتخاب کرده ای (self-selected) '''حرکت''' می کند (بر اساس ارزش و '''معنای''' که می دهد) که می پندارد برای او جایگاهی در اجتماع به وجود می آورد. (حرکت به سمت کمال، تسلط، خودشکوفایی، همکاری)
 
3. انسان اجتماعی است و رفتارهای او دربافت اجتماعی معنا می یابد.
 
4. رفتار مبتنی بر ذهنیت گرایی است.
 
5. حرکت نوعی گریز از کهتری است (جبران، و بر اساس سناریو است ).
 
== جستارهای وابسته ==