ایمان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Fatranslator (بحث | مشارکت‌ها)
جز افزودن ناوباکس> {{جهان‌بینی}} (درخواست کاربر:Kian)+املا+
←‏دراسلام: ایمان معرفتی راسخ در قلب است. عمل لازمه و نشانه ایمان راستین است. ایمان در اسلام یا مستقیما عقلی یا مبتنی برمعرفتی عقلی است.
برچسب‌ها: حذف حجم زیادی از مطالب منبع‌دار ویرایشگر دیداری
خط ۱۵:
 
== دراسلام ==
براى واژه ی «ایمان» بر اساس مسلک های مختلف، تعاریف مختلفى شده است. علامه ی طباطبایى به عنوان یک فیلسوف و یک مفسر قرآن، ایمان را چنین معنا می کند:
در نظر اسلام خدا و روح و عالم غیب اساس توحید و [[فلسفه اسلامی]] بشمار می‌رود، بنابراین ایمان به این حقایق برای مسلمانان اساسی و اصولی است و کسی که به این اصول ایمان نداشته باشد نمی‌تواند ایدئولوژی و مکتب اسلام را بپذیرد. برای رسیدن به این حقایق راههای مختلفی وجود دارد، عده‌ای سعی می‌کنند از راه منطق، از راه فلسفه، از راه علم، از راه تجربه، از راههای مختلفی به این حقایق برسند
 
"ایمان تنها صرف «علم» و «معرفت» نیست؛ زیرا بعضى آیات خبر از ارتداد افرادى می دهد که با وجود علم منحرف و مرتد شدند، بلکه مؤمن علاوه بر علم، التزام به مقتضاى علم خود نیز باید داشته باشد و بر طبق مؤداى علم، باید عقد قلب داشته باشد به طورى که آثار علم هر چند فى الجمله، از او بروز نماید. پس کسی که علم دارد به این که خداى تعالى الاهى است که جز او الاهى نیست و التزام به مقتضاى علمش دارد؛ یعنى در مقام انجام مراسم عبودیت خود و عبادت خدا بر مى‏آید، چنین کسى مؤمن است.
متن زیر ازکتاب انسان وخدا اثردکترچمران استخراج شده‌است:
طباطبایى، سید محمد حسین، ترجمه، تفسیر المیزان، ج18، ص 411 - 412، بنیاد علمى و فکرى علامه طباطبایى، 1363 هش.
 
"همانطور که می‌دانید علم ما کافی نیست و نمی‌تواند که خدا را و ماوراءالطبیعه را و روح را دریابد، در این شکی نیست که حدود و محدودیت علم اجازه نمی‌دهد که اشیاء ماوراء علم در حیطه تجربه درآید، بنابراین راه دیگری لازم است. برای رسیدن به این اصول ما از انسان شروع می‌کنیم.
 
می‌گوئیم که انسان خلیفه خداست در زمین، تجلی خداست بر روی این آب و خاک و بنابراین اگر
 
انسان را بشناسیم و قدرت او را و حدود او را تشخیص دهیم چه بسا که قادر خواهیم بود حقایقی را درباره روح و خدا و ماوراءالطبیعه نیز درک کنیم؛ بنابراین روش و برخورد ما در این جهت است که سعی کنیم انسان را بشناسیم و با تجاربی که با زندگی روزمره این انسان سر و کار دارد به این حقایق برسیم.
 
برای شناخت این انسان ابتدا یک تئوری و نظریه برای دوستان مطرح می‌کنم و بعد سعی می‌کنم که این نظریه را با تجربه اثبات کنم، بنابراین چیزی را که بیان می‌کنم یک زیر بنا و اساس برای بحث فلسفی ما در آینده خواهد بود و آن در رابطه با شناخت انسان است.<ref>http://bazchamran.ir/post/194</ref>
 
== در مسیحیت ==