ارداویرافنامه: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ربات: افزودن ردههای همسنگ |
همنشین بهار (بحث | مشارکتها) سلام بر شما. بتدریج این مطلب را تکمیل می کنم. با کمال احترام: ~~~~ |
||
خط ۴:
[[ویراف]] مقدس، نام یکی از موبدان که به عقیده پارسیان صاحب [[معراج]] بوده و ارداویرافنامه [[معراجنامه]] اوست.
داستان دینی ارداویراف همانندی زیادی با ''[[کمدی الهی]]'' دانته دارد و پژوهشگران بر این باورند که دانته در آفریدن اثر خود از منابع عربی یاری گرفته و آن منابع به نوبه خود از ''ارداویرافنامه'' اقتباس کردهاند.
اَرداویرافنامه، بر رساله الغفران ا[[بوالعلاء مُعَرّی]] و بویژه بر [[کمدی الهی]] [[دانته]]، تاثیر داشتهاست. موضوع اصلی اینگونه معراجنامهها، سفر عرفانی است و مسافران درواقع شارحان روح و روان خویشاند، اَرداویراف موبد زرتشتی و «ابن قارح» شاعر عرب که از طرف ابوالعلا مُعِرّی راهی این سفر میشود هم، از این قاعده مستثنی نیستند.
گفته شده عناصر ساختاری و خیالی منظومه «سیر العباد الی المعاد» سنایی هم متاثر از اَرداویرافنامه است، اما کتاب سنایی بیشتر متأثر از کتیبه [[کرتیر]] و کشف و شهود [[گشتاسپ]] است پس از آنکه به آیین [[زرتشت]] درآمد.
کتاب معروف ''ارداویرافنامه'' تصویر جامعی از دوزخ در زرتشتیگری به دست میدهد.
این کتاب که ظاهرأ در قرن سوم هجری به رشتهٔ تحریر درآمدهاست،<ref>از آنجا که نام کتاب [[دینکرد]] در فصل اول [[اَرداویرافنامه]] آمده، تاریخ تالیف آن را زودتر از سده سوم هجری نمیدانند اما برخی [[دینکرد]] را «انجام اعمال دینی» دانستهاند نه کتاب دینکرد.
این کتاب که ظاهرأ در قرن سوم هجری به رشتهٔ تحریر درآمدهاست، یکی از منابع مهم تاریخ شفاهی آیین باستانی زرتشتی است. از محتوای کتاب چنین برمیآید که متن اصلی پهلوی آن به اواخر دورهٔ [[ساسانی]] تعلق داشتهاست. کتاب داستان موبدی است که برای بیگمان شدنِ مردمان درباره دین و رستاخیز و بهشت و دوزخ، خویش را به یاری موبدان دیگر به خواب هفتروزه میبرد و روان او در بهشت، نیکیهای نیکوکاران و در دوزخ باداَفرَه (: مجازات) بدکاران را میبیند و پس از به هوش آمدن آن داستانها را بازمیگوید. این مرد ویراف نام دارد که او را اردا به معنای قدیس لقب دادهاند. ارداویراف را موبدان آیین مزدیسنی شربتی مخدر و مقدس میخورانند که تحت تأثیر آن وی به مدت سه شبانهروز به خواب میرود و پس از بیداری داستان سیروسلوک روحی خود را برای دیگران بازگو میکند. گرچه قصهٔ سیروسلوک روحی ارداویراف جنبهٔ موهومی دارد، باز منبعی بینظیر از برداشتی که زرتشتیان از بهشت و جهنم داشتهاند به ما ارائه میدهد.▼
▲
...
سطر ۲۱ ⟵ ۲۶:
پس در میان [[آتشگاه]] تختی بنهادند و جامههای پاکیزه برافکندند و ویراف را بر آن تخت نشاندند و رویبند بر وی فروگذاشتند و آن چهلهزار مرد بر یزشن کردن ایستادند و درونی بیشتند و قدری په بر آن درون نهادند. چون تمام بیشتند یک قدح شراب به ویراف دادند و... هفت شبانروز ایشان بهمجا یزشن میکردند و آن شش دستور به بالین ویراف نشسته بود سی و سه مرد دیگر که بهگزیده بودند از گرد بر گرد تخت یزشن میکردند و آن تیرست و شصت مرد که پیشتر بهگزیده بودند از آن گرد بر گرد ایشان یزشن میکردند و آن سی و شش هزار گرد برگرد آتشگاه گنبد یزشن میکردند و شاهنشاه سلاح پوشیده و بر اسب نشسته با سپاه از بیرون گنبد میگردید. باد را آنجا راه نمیدادند و به هر جایی که این یزشنکنان نشسته بودند بهر قومی جماعتی شمشیر کشیده و سلاح پوشیده ایستاده بودند تا گروهها بر جایگاه خویشتن باشند و هیچ کس بدان دیگر نیامیزند و آن جایگاه که تخت ویراف بوداز گرد بر گرد تخت پیادگان با سلاح ایستاده بودند و هیچ کس دیگر را بهجز آن شش دستور نزدیک تخت رها نمیکردند. چو شاهنشاه درآمدی از آنجا بیرون آمدی و گرد بر گرد آتشگاه نگاه میداشتی. و بر این سختی کالبد ویراف نگاه میداشتی. یشتند تا هفت شبانروز برآمد. بعد از هفت شبانروز ویراف بازجنبید و باززیید و بازنشست و مردمان و دستوران چون بدیدند که ویراف از خواب درآمد خرمی کردند و شاد شدند و رامش پذیرفتند و بر پای ایستادند و نماز بردند و گفتند: شادآمدی اردایویراف... چگونه آمدی و چون رستی و چه دیدی؟ ما را بازگوی تا ما نیز احوال آن جهان بدانیم... ارداویراف واج گرفت، چیزی اندک مایه بخورد و واج بگفت. پس بگفت این زمان دبیری دانا را بیاورید تا هرچه من دیدهام بگویم و نخست آن در جهان بفرستید تا همه کس را کار [[مینو]] و بهشت و [[دوزخ]] آشکار شود و قیمت نیکی کردن بدانند و از بد کردن دور باشند. پس دبیری دانا بیاوردند و در پیش ارداویراف بنشست.
== در ادبیات معاصر ==
سطر ۳۵ ⟵ ۴۲:
{{پانویس}}
* لغتنامه دهخدا
* ارداویرافنامه در یادنامه پورداود ج ۱
* [https://www.youtube.com/watch?v=p9ZVFWjfukQ همنشین بهار: اَرداویرافنامه Ardā Wīrāz nāmag]
{{ویکینبشته|ارداویرافنامه}}
|