رمانتیسم: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز ربات ردهٔ همسنگ (۳۰) +املا+مرتب+تمیز (۱۴.۹ core): + رده:ادبیات سده ۱۹ (میلادی)+رده:ادبیات اروپا+رده:موسیقی اروپایی |
||
خط ۹۹:
از آنجا که این اشکال فعالیتها با زندگی شهری عجین شده بود، فرهنگ با [[تمدن]] (City از ریشهٔ لاتین Civitas) بازشناسی میشد. منظر دیگر جنبش [[رومانتیسیسم|رومانتیک]] دربردارندهٔ علاقه به [[فولکلور]] یا [[موسیقی محلی]] بود که به بازشناسی فرهنگ غیر نخبگان انجامید. این تمایز اغلب به عنوان چیزی تلقی میشد که فرهنگ عالی را که عمدتاً به گروه اجتماعی حاکم مربوط است از فرهنگ پست جدا میکند. به عبارت دیگر، ایدهٔ فرهنگ که در اروپای سدهٔ هیجدهم و اوایل سدهٔ نوزدهم توسعه یافت نابرابریهایی را در جوامع اروپایی منعکس میکند.<ref>Bakhtin 1981, p.4</ref>
[[ماتیو آرنولد]] فرهنگ را در مقابل [[آنارشیسم|آنارشی]] یا هرجومرج قرار میدهد. دیگر اروپاییان پیرو فیلسوفانی نظیر [[توماس هابز]] و [[ژان ژاک روسو]] فرهنگ را در مقابل وضعیت طبیعی قرار میدهند. هابز و روسو معتقدند که [[بومیان آمریکا]] که سرزمینشان به وسیله [[اروپایی]]ان [[تسخیر]] شد، از سدههای ۱۶ به بعد در وضعیت طبیعی به سر میبردند؛ این تضاد در مقایسهٔ «متمدن» و «غیرمتمدن» مطرح شدهاست. براساس این اندیشه ما میتوانیم برخی کشورها و ملتها را نسبت به دیگران به عنوان متمدنتر و برخی از مردم را فرهنگیتر تلقی کنیم. این تقابل به نظریهٔ [[داروینیسم اجتماعی]] [[هربرت اسپنسر]] و [[نظریه تحول فرهنگی|نظریهٔ تحول فرهنگی]] [[لوییس هنری مورگان]] انجامید. همچنان که برخی منتقدین بحث کردهاند که تمایز میان فرهنگهای عالی و پست ناشی از مجادله میان نخبگان و غیر نخبگان اروپایی است، برخی دیگر از آنان استدلال میکنند که تمایز میان متمدن و غیرمتمدن چیزی جز مجادله میان قدرتهای [[استعمار]]ی اروپایی و [[مستعمره|مستعمراتشان]] نیست. دیگر منتقدین سدهٔ نوزدهم پیرو [[ژان ژاک روسو]] این تمایز را میان فرهنگ عالی و پست پذیرفتهاند اما همچنین پالایش و پیچیدگی فرهنگ عالی را در نظر گرفتهاند. آنها این تغییرات را به عنوان توسعهٔ غیرطبیعی، ابهامآفرین و انحراف از وضعیت طبیعی مردم میدانند. این منتقدین [[موسیقی محلی]] (چنانچه توسط [[طبقهٔ کارگر]] ساخته شده باشد) را بیان راستین شکل طبیعی زندگی میشناسند، در حالی که [[موسیقی کلاسیک]] در مقایسه با طبیعت و زندگی خالص، سطحی و منحط به نظر میرسد. به همین سیاق، این دیدگاه، اغلب مردم متکی به [[فطرت]] را مردمی غیراهلی تصویر میکند که به شکلی اصیل و غیر مصنوعی
در سال ۱۸۷۰ [[ادوارد تایلور]] (۱۹۱۷–۱۸۳۲) این اندیشههای مبتنی بر فرهنگ عالی در برابر پست را برای طرح [[تئوری تحول مذهب]] به کار برد. براساس این تئوری، [[مذهب]] از شکل [[چندخدایی]] به[[یکتاپرستی]] متحول میشود.<ref>McClenon, p.۵۲۸–۵۲۹</ref> او در ادامهٔ مطالعات خود فرهنگ را به عنوان مجموعهٔ گوناگونی از فعالیتهای مشخصکنندهٔ انواع اجتماعات انسانی بازتعریف کرد. این دیدگاه راه را برای درک مدرن از فرهنگ هموار کرد.
خط ۱۱۰:
در ۱۸۶۰ [[آدولف باختین]] {{آلمانی|Adolf Bastian}} (۱۹۰۵–۱۸۲۶) برای «یگانگی روحی بشریت» به استدلال میپرداخت. او ادعا میکرد که مقایسهای علمی از همهٔ جوامع انسانی آشکار خواهد کرد که دیدگاههای جهانی متمایز، دربردارندهٔ عناصر بنیادی یکسانی است. براساس نظر باختین، همهٔ جوامع انسانی در مجموعهای از «ایدههای اصلی» {{آلمانی|Elementargedanken}} شریکند؛ فرهنگهای متفاوت یا «ایدههای قومی» {{آلمانی|Volkergedanken}} انطباق محلی این ایدههای بنیادیاند.<ref>"Adolf Bastian", Today in Science History; "Adolf Bastian", Encyclopædia Britannica</ref> این دیدگاه راه را برای درک و فهم [[فرهنگ مدرن]] هموار کرد. [[فرانز بواس]] در این سنت پرورش یافت و هنگامی که [[آلمان]] را به سوی ایالات متحده ترک کرد آن را با خود به این کشور آورد.
اصطلاح رمانتیسم منفی را «مورس پکام» در شرح
«... [رمانتیسم منفی] بیان
از این رو رمانتیک
== جستارهای وابسته ==
خط ۱۴۴:
{{نوگرایی}}
{{اوژن دولاکروا}}
[[رده:رمانتیسم]]
[[رده:ادبیات اروپا]]
[[رده:ادبیات سده ۱۹ (میلادی)]]
[[رده:ایدئالیسم آلمانی]]
[[رده:تاریخ اروپا]]
سطر ۱۵۱ ⟵ ۱۵۴:
[[رده:جنبشهای هنری]]
[[رده:سبکهای ادبی]]
[[رده:موسیقی اروپایی]]
[[رده:نظریههای زیباییشناسی]]
[[رده:هنر در سده ۱۸ (میلادی)]]
|