پس از مرگ تیرداد سوم به سبب بیکفایتی برخی از فرمانروایانش و هم به دلیل اختلافات داخلی بین [[ناخارار]]های ارمنستان و از جمله اختلافاتی بین قدرت سلطنت و [[کلیسای حواری ارمنی|کلیسای ارمنی]]؛ از آنجا که مقام سراسقفی هم موروثی بود و از پدر به پسر منتقل میشد، و نیز چون کلیسا از املاک و ثروت سرشاری برخوردار بود بنابراین کلیسا تنها یک قدرت روحانی بشمار نمیآمد بلکه یک قدرت مادی، دنیوی نیز بود که در برابر قدرت سلطنتی به صورتی تقریباً مستقل قدبرافراشته بود و گاه نیز با آن به مخالفت برمیخاست؛ و بیش از همه عوامل خارجی مانند افزایش یافتن قدرت [[ساسانیان]] و ضعفسستی [[امپراتوری روم]]، ارمنستان که همیشه بخشی از ایران بود ، وارد یک دوره بسیار دشوار و ناگوار از تاریخ خود شد. در سده چهارم چند پادشاهی بر ارمنستان حکومت کردند عاری از عزم و شجاعت و فاقد قدرت و سیاست لازم بود.<ref name="کریستن سن، ص ۲۶۲">کریستن سن، ص ۲۶۲</ref><ref>هراند پاسدرماجیان. تاریخ ارمنستان، صفحه:۱۲۲ و ۱۲۳</ref>
[[کنستانتین کبیر]] امپراتور روم که شخصی بود، جدی و فعال و بهترین سردار زمان خود بود در سال [[۳۳۷ (میلادی)|۳۳۷]] فوت کرد و [[کنستانتین دوم]] جایگزین او شد.
از نظر شاپور،شاپوربزرگ، شرایط لازم برای شروع جنگ مساعد بود و او جنگ را با روم در سال [[۳۳۸ (میلادی)|۳۳۸]] آغاز کرد.<ref name="کریستن سن، ص ۲۶۲"/> در این سال شاپور [[نصیبین]] را که قلعهٔدژ محکماستوار رومیان در [[بینالنهرین]] بود، محاصره کرد ولیکن موفق نشد که آنرا تسخیر کند این بود که به تاخت و تاز، سواره نظام ایرانی در [[بینالنهرین]] پرداخت که گاهی با پیروزی همراه بود ولی موفق نشد قلعههای آنها را بگیرد. محاصرهٔ مجدد [[نصیبین]] در سال [[۳۵۰ (میلادی)|۳۵۰]] هم بعد از دادن تلفات سنگین قشون ایرانی، به شکست انجامید.<ref>پیرنیا، ص ۲۹۸</ref>