خودسازماندهی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
خط ۱:
{{ادغام
خود سازمان دهی(self-organisation) یا نظم دهی خودجوش (در علوم اجتماعی) فرآیندی است که در آن شکلی از نظم از اثرات متقابل بین قسمتهای یک سیستم بدون نظم اولیه، پدیدار می شود. این فرآیند خودجوش بوده و به کنترل یک عامل بیرونی نیاز ندارد. اغلب این فرآیند با نوسانات تصادفی آغاز و با بازخوردهای مثبت تقویت می شود. سازمان منتج کاملا غیر متمرکز است و در تمامی اجزای سیستم توضیع شده است. بدین ترتیب این سازمان عموما قدرمتند بوده و قابلیت نجات و مرمت خود پس از آشفتگی های قابل توجه را دارد. نظریه آشوب خود سازماندهی را به مثابه جزایر پیش بینی پذیری در دریای آشفته ی غیر پیش بینی پذیرها می داند.
خودسازماندهی در بسیاری سیستم های فیزیکی، شیمیایی، بیولوژیکی، روبوتیک و شناختی رخ می دهد. از مثالهای مربوطه می توان به کریستالیزاسیون، انتقال حرارتی سیالات، نوسان(اوسیلاسیون) شیمیایی، ازدحام حیوانات و شبکه های عصبی بیولوژیکی و مصنوعی اشاره کرد.
==
خودسازماندهی در فیزیک فرآیندهای غیرتعادلی و واکنشهای شیمیایی یافته می شود و در آنها با نام خود امتزاجی شناخته می شود. این مفهوم در بیولوژی از سطوح مولکولی تا سطوح اکوسیستمی، مفهومی بسیار مفید است. بسیاری مثالهای دیگر رفتارهای خود سازماندهانه در ادبیات دیگر رشته ها هم موجود می باشد، هم در علوم طبیعی و هم در علوم اجتماعی همچون اقتصاد و انسان شناسی. خود سازمان دهی در سیستمهای ریاضیاتی مانند اتوماتای سلولی هم دیده شده است. خود سازماندهی را نباید با مفهوم مربوط پدیداری اشتباه کرد.
خودسازمان دهی بر سه عنصر اصلی استوار است:
# غیرخطی بودن قوی دینامیک، هرچند اغلب لزوما شامل بازخورد مثبت و منفی نباشد.
# تعادل بین استثمار و اکتشاف
# تعاملات چندگانه
== اصول ==
آقای ویلیام راس اشبی، متخصص سایبرنتیک، در سال ۱۹۴۷ اصول اولیه خودسازمان دهی را تدوین کرد. وی بیان می کند که هر سیستم دینامیک قطعی به صورت اتوماتیک به سمت تعادل حرکت می کند و می توان آن را به شکل جاذبی در ظرفی از حالات اطراف توصیف نمود. زمانی که به این نقطه می رسد، تکامل سیستم در ادامه باید محدود به جاذب باشد. این محدودیت شکلی از وابستگی یا همکاری را بین اجزای تشکیل دهنده یا زیرسیستم هایش می رساند. طبق گفته اشبی، هر زیرسیستم با محیط شکل گرفته توسط تمامی زیرسیستمهای دیگر وفق پیدا می کند.
آقای هانتس فون فورستر، متخصص سایبرنتیک، اصول نظم از آشفتگی را در سال ۱۹۶۰ تدوین نمود. وی بیان می کند که خود سازمان دهی توسط آشفتگی های تصادفی که اجازه اکتشاف حالات مختلف در فضای حالت خود را به سیستم می دهند، تسهیل می شود. این امر باعث بالارفتن شانس رسیدن سیستم به ظرف جاذب قوی یا عمیق می شود که از این ظرف می تواند به سرعت وارد خود جاذب شود. ایلیا پریگوژین، ترمودینامیکیست، اصل مشابهی را تحت عنوان نظم از طریق نوسانات یا نظم برآمده از آشفتگی تدوین نمود. این اصل در روش شبیه سازی آنلینگ برای حل مساله و فرآگیری ماشین بکار رفته است.
* خودسازماندهی در [[زبان شناسی]]▼
== بر اساس زمینه ها ==
=== در یادگیری ===
اغلب فرض می شود قادر کردن دیگران به یادگیری چگونگی یادگیری به معنی این است که به آنها بیاموزیم که چگونه تعلیم ببینند. یادگیری خود سازماندهانه اینکه متخصص بهتر می داند و یا اینکه بهترین شیوه ای وجود دارد، را نفی می کند و به جای آن بر ساخت معنی مربوط و ماندنی و مهم از نظر شخص که توسط یادگیرنده آزمونده می شود، اصرار دارد. این امر می تواند از نظر شخصی مبتنی بر همکاری و با پاداش بیشتر باشد. این فرآیند، فرآیندی همیشگی است و به محیط یادگیری خاصی (دانشگاه، مدرسه، خانه) محدود نیست و تحت کنترل سلطه گرانی همچون اولیا و استادان نمی باشد. لازم است این فرآیند از طریق تجربه شخصی یادگیرنده آزموده شود و متناوبا مورد تجدید نظر قرار گیرد و لازم نیست با زبان یا هوشیاری محدود شود. فریتجوف کاپرا می گوید که این موضوع در تعلیم و تربیت و روانشناسی خوب شناخته نشده است. از آنجا که شامل یک لوپ کنترل بازخورد منفی است می تواند به سایبرنتیک و یا نظریه سیستم ها مربوط باشد. خود سازماندهی می تواند طی یک مکالمه یا دیالوگ یادگیری بین یادگیرندگان و یا به صورت فردی انجام شود.
{{پانویس|۲}}▼
نظم با تعاملات رفتاری جمعی یا فردی به صورت خودجوش با تکامل بیولوژیکی، در تکامل زبان ظاهر شده است.
== منابع ==
ویکی پدیای انگلیسی self-organisation
<!--- ردهبندی --->
[[رده:مقالههای ایجاد شده توسط ایجادگر]]
|