مهرگیاه: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Gharouni (بحث | مشارکت‌ها)
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی با استفاده از AWB
خط ۳۰:
۱-اینهمانی بین مهرگیاه و یبروح الصنم و سابیزج:
 
در لغت نامهلغت‌نامه برهان قاطع و نیز لغت نامهلغت‌نامه دهخدا ذیل مداخل یبروح الصنم و سابیزج اینهمانی‌ها یا یکسان پنداریهایی بین مهرگیاه و عنقا یا سیمرغ دیده می‌شود که ذیلاً به برخی اشاره خواهد شد:<ref>[[لغت‌نامه دهخدا|لغت‌نامه، دهخدا]]، [https://www.vajehyab.com/dehkhoda/مهرگیاه سرواژهٔ یبروح الصنم].</ref>
 
در لغت نامهلغت‌نامه ذیل یبروح الصنم آمده‌است: به معنی مردم گیاه و آن بیخ گیاهی است شبیه به مرد و زن به هم پیوسته دستها بر همدیگر حمایل کرده و پاها در هم محکم ساخته… در اصطلاح اطبا قرار یافته برای بیخ لفاح بری و آن را «شاه بیزج» معرب [[شابیزک|شاه‌بیزک]] فارسی و نیز به فارسی مردم گیاه و بیخ سگ شکن و به یونانی بطیطس و به هندی لکهمنا لکهمنی…
 
در ذیل مدخل لفاح نیز آمده‌است:... صاحب اختیارات بدیعی گوید ثمر یبروح است به پارسی شاه ترج است و مغد خوانند
خط ۴۶:
ذیل مدخل بوقلمون آمده‌است: نام مرغی هم هست. (برهان). پرنده‌ای از راسته ماکیان‌ها که دارای گردنی برهنه و گوشتی و پنجه‌های قوی می‌باشد. رنگ آن بیشتر سیاه، سر و گردن وی بدون پر است. دارای آویزه‌های نرم گوشتی است و نر آن دارای دم پهنی است. (فرهنگ فارسی معین). یک قسم مرغ بزرگی از طایفه ماکیان ها که بومی هندوستان بوده و از آنجا بسیار جاها برده شده و آنرا یبروح نیز می‌گویند. (ناظم الاطباء).
 
همان‌طور که مشاهده می‌شود بوقلمون با یبروح اینهمانی یافت و یبروح با اشترنگ اینهمانی دارد و ذیل مدخل اشترنگ آمده: درخت یبروح باشد که از زمین روید بر شبه مردم در ملک چین و ثمر آن نیز بر صورت آدمی باشد… و همان‌طور که فوقا اشاره شد ذیل مدخل ابروصنم به استرنگ اشاره شده‌است و واضح است که ابروصنم همان یبروح الصنم و استرک همان اشترک و اشترنگ و استرنگ و سترنگ است ودر برهان قاطع ذیل مدخل اشترکا اینهمانی بین عنقا (سیمرغ) با آن مصرح است:اشترکا: نام جانوری است که آنرا بعربی عنقا خوانند. نیز رجوع کنید به (آنندراج). در ضمن شترک یا اشترک به موج دریا هم می‌گویند در لغت نامهلغت‌نامه ذیل '''موج موج''' تأیید این گفتار است:موج موج:موجها و کوهه‌های آب پیاپی. (ناظم الاطباء). خیزابه‌های پی درپی. خیزابها که یکی پس از دیگری پدید آید و حرکت کند. امواج بیشمار پیاپی و پرآشوب. آب با نره‌های بسیار. آب با ستونه‌های بسیار. آب با نوردهای بسیار. '''آب با شترک‌های بسیار. با اشترک‌های بسیار''' و ذیل اشترک در برهان قاطع گفته شده: که به معنی موجه‌است خواه موجه دریا باشد و خواه تالاب و رودخانه و امثال آن؛ بنابراین بین مهرگیاه = یبروح الصنم= اشترنگ=سابیزک= موج و عنقا= سیمرغ اینهمانی ثابت است.
 
[[صادق هدایت]] در [[نیرنگستان]] به نقل از [[برهان قاطع]] مهرگیاه را اینگونه توصیف می‌کند: «گیاهی باشد شبیه آدمی و در زمین چین روید و آن سرازیر و نگونسار می باشد چنانکه ریشه‌های آن به منزلهٔ موی سر اوست. نر و ماده در گردن هم کرده و پایها در یک دیگر محکم ساخته، گویند هر آنکه آن را بکند در اندک روزی بمیرد و طریق کندن آن چنانست که اطراف آن را خالی کنند چنان‌که به اندک زوری کنده شود و ریسمانی بر آن بندند و سر ریسمان را بر کمر سگ تازی محکم سازند و شکاری در پیش آن سگ رها کنند. چون سگ از عقب شکار بدود آن گیاه از بیخ و ریشه کنده شود و سگ کَن به این اعتبارش گویند و سگ بعد از چند روز بمیرد و آن را مردم گیاه یا مردم گیه نیز خواندند و نر و ماده آن را از هم تفرقه نتوان کرد و اگر قدری از آن را با شیر گاو بخورد زنی بدهند که عقیم باشد البته فرزندش به هم رسد. اگر از نر بخورد فرزندش نر و اگر از ماده بخورد فرزندش ماده می‌شود».<ref>نیرنگستان، صادق هدایت، ص88، چاپ اول:تهران 1312</ref>
خط ۶۸:
* فرهنگ دانشگاهی انگلیسی-فارسی آریانپور.
* واژه‌نامه علوم زیستی، دکتر عطری.
* لغت نامهلغت‌نامه دهخدا
* لغت نامهلغت‌نامه برهان قاطع
*
{{گیاه-خرد}}