کمونیسم: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Fatranslator (بحث | مشارکت‌ها)
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه/ ویرایش نیمه خودکار با استفاده از AWB
خط ۷:
 
اشکال اولیه سازمان‌های اجتماعی انسانی در مکتب [[مارکسیسم]] به «[[کمون اولیه]]» مشهور است. با این وجود، کمونیسم یک نوع سازمان اجتماعی را ترسیم می‌کند. در میان کمونیست‌ها مکتب‌های جدیدی شکل گرفته‌است که می‌توان به [[مائوئیسم]]، [[تروتئیسم]]، [[کمونیسم مشورتی]]، [[لوگزامبورگیسم]]، [[آنارشیسم#.D8.A2.D9.86.D8.A7.D8.B1.D8.B4.DB.8C.D8.B3.D9.85 .DA.A9.D9.85.D9.88.D9.86.DB.8C.D8.B3.D8.AA|کمونیسم آنارشیست]]، [[کمونیسم مسیحی]] و در نهایت انواع جریان‌های [[کمونیسم چپ]] اشاره کرد که دارای تنوع فراوانی است. با این وجود، بقایای مختلف [[اتحاد جماهیر شوروی]] (که منتقدان آن را «[[استالینیسم]]» می‌نامند) و تفسیر مائویی [[مارکسیسم-لنینیسم]] شاخه ([[مکتب]]) جدیدی از کمونیسم را تشکیل داده‌اند که در قرن بیستم که ابزار قدرت اصلی کمونیسم در [[روابط بین‌الملل]] محسوب می‌شد شاخه ترتئوئیسم دارای چنین قدرت متمایزی نیست.
[[کارل مارکس]] معتقد است برای تبدیل یک جامعه از وضعیت تولید [[سرمایه داری]] به حالت تولید کمونیسم، می‌بایست دوران گذاری را طی کرد و این امر به یکباره امکان‌پذیر نیست، مارکس این دوران گذار را [[دیکتاتوری پرولتاریا]] [[انقلاب کمونیست]] می‌نامد. جامعه کمونیستی مورد نظر [[مارکس]] که از کاپیتالیسم برمی‌خیزد هرگز در عمل تحقق نیافته و به صورت نظری باقی‌مانده است؛باقی‌مانده‌است؛ و در واقع مارکس دربارهٔ خصوصیات جامعه کمونیستی صحبت زیادی نکرده‌است. با این وجود، اصطلاح «کمونیسم»، مخصوصاً وقتی با [[کاپیتالیسم]] همراه شود بیشتر به [[رژیم‌های]] سیاسی و اقتصادی تحت سلطه احزاب کمونیست اشاره می‌کند که مدعی هستند نماینده دیکتاتوری پرولتاریا (طبقه کارگر) می‌باشند.
 
در اواخر قرن ۱۹، نظریات مارکس احزاب [[سوسیالیست]] را در سراسر [[اروپا]] به طوربه‌طور گسترده‌ای فعال کرد اما در نهایت سیاست‌های این احزاب در مسیر کاپیتالیسم «اصلاحی» شکل گرفت و نه در جهت براندازی آن. تنها استثناء در این مورد [[حزب کارگر سوسیال دموکرات روسیه]] بود. رهبر یکی از شاخه‌های این حزب که به [[بولشویک]] معروف است [[لنین]] بود، پس از سرنگون کردن [[دولت موقت روسیه]] در [[انقلاب ۱۹۱۷ روسیه]] به قدرت رسید.
 
در سال ۱۹۱۸، نام این حزب به حزب [[حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی]] تغییر کرد که این عمل بر اختلاف میان کمونیسم و دیگر شاخه‌های سوسیالیسم دامن زد.
خط ۱۵:
پس از پیروزی [[انقلاب اکتبر]] در [[امپراتوری روسیه]] بسیاری از احزاب سوسیالیست در اکثر کشورهای جهان به احزاب کمونیست تبدیل شدند که درجه اطاعت‌پذیری آن‌ها از حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی متفاوت بود. پس از [[جنگ جهانی دوم]]، کمونیست‌ها در [[اروپای شرقی]] به قدرت رسیدند و در سال ۱۹۴۹، [[حزب کمونیست چین]] (CPC) توسط [[مائو زدونگ]] در [[جمهوری خلق چین]] تأسیس شد، این حزب در ادامه، مسیر ایدئولوژیکی رشد کمونیستی خود را به گونه‌ای متفاوت طی کرد. در میان کشورهای [[جهان سوم]] که دولتهای طرفدار مکتب کمونیسم تشکیل دادند می‌توان به دولت‌های کشورهای [[کوبا]]، [[کره شمالی]]، [[ویتنام شمالی]]، [[لائوس]]، [[آنگولا]]، و [[موزامبیک]] اشاره کرد.
 
از اوایل دهه ۱۹۷۰، اصطلاح «[[یوروکمونیسم]]» وارد عرصه سیاست شده که به آن دسته از سیاست‌های احزاب کمونیست در اروپای غربی اشاره می‌کرد که به دنبال سنت شکنی و نقد حمایت بی قیدبی‌قید و شرط از اتحاد جماهیر شوروی بود. این احزاب در [[ایتالیا]] و [[فرانسه]] فعالیت سیاسی زیادی داشتند و وزنه‌های انتخاباتی مهمی محسوب می‌شدند.
 
یک [[گرایش ضد کمونیسم و ضد جنگ سرد در ایالات متحده]] وجود دارد. با این وجود در بسیاری از مناطق [[آفریقای جنوبی]] و [[آمریکای مرکزی]] احزاب کمونیست و حرکت‌های کمونیستی مختلف قدرت زیادی دارند.
خط ۴۳:
اساس مارکسیسم آن طور که در «مانیفست کمونیست» (نوشته مارکس و انگلس) بیان شده‌است بر این باور استوار است که تاریخ جوامع تاکنون تاریخ مبارزه طبقاتی بوده‌است و در دنیای حاضر دو طبقه، [[بورژوازی]] و [[پرولتاریا]] وجود دارند که کشاکش این دو تاریخ را رقم خواهد زد.
 
میان مارکسیست‌های مختلف، برداشت‌های بسیار متفاوتی از مارکسیسم و تحلیل مسائل جهان با آن موجود است اما موضوعی که تقریباً همه در آن توافق دارند: «واژگونی نظام سرمایه‌داری از طریق انقلاب کارگران و لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و لغو کار مزدی و ایجاد جامعه‌ای بی طبقهبی‌طبقه با مردمی آزاد و برابر و در نتیجه، پایان ازخودبیگانگی انسان» است.
 
== مائوئیسم ==
{{اصلی|مائوئیسم}}
با وجود آنکه CPC در سال ۱۹۲۱ تأسیس شد، کمونیسم در چین قبل آن هم رایج بوده‌است. عقاید سوسیالیستی در اواخر قرن ۱۹ وارد چین شدند و در سال ۱۹۰۷، [[آنارشیسم#.D8.A2.D9.86.D8.A7.D8.B1.D8.B4.DB.8C.D8.B3.D9.85 .DA.A9.D9.85.D9.88.D9.86.DB.8C.D8.B3.D8.AA|کمونیسم آنارشیست]] شکل غالب سوسیالیسم در چین بود. پس از سرنگونی [[سلسله گینگ]] در [[انقلاب زینهای]] و تأسیس [[جمهوری چین]] فعالیت‌های کمونیستی در چین تشدید شد و بسیاری از گروه‌های چپ به عنوان متحدید [[کمینتانگ]] ملی پذیرفته شدند که این حزب سپس توسط [[سان یاتس]] که یک انقلابی [[جمهوریخواه]] بود رهبری شد.
کومینتانگ پس از [[کودتای]] [[یان شیکای]] و کسب قدرت با مشکلاتی مواجه شد و پس از مرگ وی رهبری چین به [[رهبری نظامی]] تبدیل شد. کومینتانگ و سان یاتسن متحدان شوروی بودند و شوروی مشاورانی را به دربار آنهاآن‌ها گسیل می‌داشت. CPC در ابتدا با بسیاری از گروه‌های چپ KMT متحد شد و در واقع پیمان اتحاد را با کل مجموعه KMT در «[[جبهه متحد اول چین]]» بست. کمین تر به CPC دستور داده بود تا با KMT در ارتباط باشد. با افزایش نفوذ CPC و شوروی، آنارشیسم در چین دچار زوال شد و [[ظهور مائوئیسم و آنارشیسم چینی]] تحت تأثیر CPC کمرنگ شد.
 
پس از مرگ سان یاتسن، جانشین وی [[چیان کایشک]] در آنچه در چین به عنوان [[ترور سفید]] معروف است تلاش کرد تا احزاب خطرناک را پاکسازی کند که این پاکسازی احزاب چپ موجود در KMT, CPC، مشاوران روسی و رهبران نظامی را نیز در بر می‌گرفت. این عمل باعث شد [[جنگ داخلی چین]] رخ دهد. در نتیجه دو دولت KMT در [[یوهان]] و [[نانجینگ]] (به ترتیب توسط جناح چپ و جناح راست) شکل گرفت و در نهایت رابطه حزب چپ KMT و CPC دچار مشکل شد.
خط ۵۸:
احزاب و گروه‌هایی که از [[حزب کمونیست چین]] (CPC) حمایت می‌کردند در انتقاد از رهبری شوروی خود را «ضد تجدید گرا معرفی کرده و CPSU و احزاب متحد با آن را» سرمایه داران «تجدید گرا خواندند. اختلاف چین و شوروی باعث ایجاد اختلاف و تفرقه میان احزاب کمونیستی سراسر جهان گردید. به خصوص، [[حزب کار آلبانی]] از جمهوری خلق چین حمایت کرد. CPC تحت رهبری مائو به نیروی کمونیسم بین‌المللی تبدیل شد. ایدئولوژی CPC، [[اندیشه مائو زدونگ]] (یا همان» مائوئیسم") توسط بسیاری از گروه‌ها و احزاب مورد پذیرش قرار گرفت.
 
یکی از مثال‌های بارز دیدگاه مائویی انقلاب تساوی طلب که در لوای مفهوم [[دموکراسی جدید]] مائو مطرح شد [[کامبوج دموکراتیک]] بود که توسط [[خمرهای سرخ]] و تا حدی [[پل پات]] اداره می‌شد. چین و کره شمالی تنها دول کمونیستی بودند که دولت خمرهای سرخ با آنهاآن‌ها در ارتباط مستقیم بود. بعدها، خمرهای سرخ در حمله ویتنامی‌ها سرنگون شدند و چین شورشیان [[خمرهای سرخ]] را مسلح کرد.
پس از مرگ مائو و به قدرت رسیدن [[دنگ زیاپینگ]]، جنبش بین‌المللی مائوئیسم دچار آشفتگی شد. گروهی رهبری جدید چین را پذیرفتند و گروه دیگری با رد این پذیرش تعهد خود را نسبت به مائو ثابت کردند و گروه سوم هم مائوئیسم را رد کردند و با [[حزب کار آلبانی]] متحد شدند.
 
خط ۶۴:
{{اصلی|استالینیسم}}
{{اصلی|تروتئیسم}}
تروتسکی و حامیانش حزب «[[مخالف چپ]]» را تشکیل دادند و مکتب خود را در تروتئیسم نامیدند. اما سرانجام استالین کنترل رژیم شوروی را در دست گرفت و تلاش آنهاآن‌ها برای سرنگونی استالین در سال ۱۹۲۹ به تبعید تروتسکی از شوروی انجامید. پس از تبعید تروتسکی، کمونیسم جهانی به دو شاخه تقسیم شد: [[استالینیسم]] و [[تروتئیسم]]. سپس تروتسکی [[بین‌الملل چهارم]] را به عنوان رقیب کمین ترن در سال ۱۹۳۸ تأسیس کرد.
 
در سال ۱۹۷۸ وقتی اختلاف نظر بین کار چین و کار حزب آلبانی بالا گرفت، آلبانیایی‌ها تمایل خود را برای ایجاد یک دیدگاه بین‌المللی جدید اعلام کردند. در این دیدگاه به نظریات استالین اهمیت داده می‌شد و گروه‌های کمونیستی دیگر مورد انتقاد قرار می‌گرفت. آلبانیایی‌ها توانستند در [[آمریکای لاتین]] و به خصوص در [[حزب کمونیستی برزیل]] بر طرفداران مائو تأثیر زیادی بگذارند.
این دیدگاه را بر اساس نام رهبر کمونیسم آلبانی [[انور خوجه]]، [[خوجه ئیسم]] می‌نامند. پس از سرنگونی دولت کمونیستی آلبانی، احزاب طرفدار کشور در [[کنفرانس بین‌المللی ICMLPO]] گرد هم آمدند.
 
مؤسسه مهم دیگر آنهاآن‌ها [[کمپ بین‌المللی جوانان ضد امپریالیسم و ضد فاشیسم]] است که در دهه ۱۹۷۰ به وجود آمد.
 
== نقد کمونیسم ==