عقلانیت: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ←‏اقتصاد: اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB
خط ۱:
'''عقلانیت''' یا '''خردورزی''' در [[فلسفه]] یونانی، به بکارگیری [[عقل]] و خرد برای حصول شناخت اطلاق می‌شود که در مقابلی مفاهیمی چون، تجربه‌گرایی یا اصالت حس قرار می‌گیرد. واژه انگلیسی رشنالیتی به طوربه‌طور گسترده در رشته‌های علمی [[علم اقتصاد|اقتصاد]]، [[جامعه‌شناسی]]، [[روانشناسی]] و [[علوم سیاسی]] در معانی متفاوت به کار می‌رود.<ref>http://www.merriam-webster.com/dictionary/rationality</ref>
عقلانیت، ویژگی یا حالت معقول بون، بر مبنای حقایق یا عقل و [[منطق]] است. [نه به عنوان استناد] عقلانیت بر انطباق اعتقادات شخص با دلایلی برای اعتقاد وی، یا اقدامات شخص با دلایلی برای آن عمل دلالت دارد. «عقلانیت» دارای معانی متفاوتی در [[فلسفه]]،<ref>https://www.britannica.com/topic/reason</ref> [[اقتصاد]]، [[جامعه‌شناسی]]، [[روانشناسی]]، [[زیست‌شناسی]] تکاملی و [[علوم سیاسی]] می‌باشد.
 
فرد برای تعیین اینکه چه رفتاری منطقی تر است، باید چند فرضیهٔ اصلی را ارائه دهد، و همچنین نیازمند تدوین قابل سنجش مسئله (مباحثه - نامعلوم) است. هنگامی که هدف یا مشکل مستلزم تصمیم‌گیری است، عوامل عقلانیتی در میزان اطلاعات، قابل استفاده هستند (مثلاً اطلاعات کامل یا ناقص). به طوربه‌طور خلاصه، تدوین و فرضیه‌های پیشینه، مدلی است که عقلانیت در آن اِعمال می‌شود. نشان دادن نسبیت عقلانیت: اگر فرد، مدلی را می‌پذیرد که در آن، سود بردن فرد مطلوب و بهینه است، پس عقلانیت به صورت رفتاری است که تا نقطهٔ خودبینی، [[منطق]] منفعت جویانه است؛ در حالی که اگر فرد، مدلی را بپذیرد که در آن سود بردن گروه مطلوب و بهینه است، رفتار صرفاً خودخواهانه، غیر منطقی تلقی می‌شود. بدین ترتیب بی‌معنی است که عقلانیت را بدون فرضیه‌های مدل پیشینه که نحوه شکل‌گیری و تدوین مسئله را توصیف می‌کند، مد نظر قرار دهیم.
 
== نظریه‌ها ==
=== ماکس وبر ===
[[ماکس وبر|ماکس وبر،]] جامعه‌شناس آلمانی، تفسیر [[کنش اجتماعی]] را ارائه داد که بین چهار نوع مختلف [[عقلانیت آرمان‌گرا]] تمایز قائل بود. اولین نوع، که او عقلانیت Zwecrationary یا [[عقلانیت هدفمند]] / ابزاری نامید، با انتظارات مربوط به رفتار سایر انسانها یا اشیاء در محیط مربوط است. این انتظارات به عنوان وسیله‌ای برای یک عامل اجرایی خاص به منظور رسیدن به اهداف مورد استفاده قرار می‌گیرند، اهدافی که وبر اشاره می‌کند که «به طوربه‌طور منطقی دنبال می‌شوند و مورد بررسی قرار می‌گیرند.» وبر نوع دوم را، عقلانیت Wertrational یا ارزش گرا/ اعتقاد گرا نامید. در اینجا اقدامی برای آنچه که ممکن است فرد، دلایل درونی عامل اجرایی بنامد، صورت می‌گیرد: برخی از انگیزه‌های اخلاقی، زیبایی شناسی، مذهبی یا سایر انگیزه‌ها، مستقل از اینکه آیا این امر منجر به موفقیت خواهد شد یا نه. نوع سوم تأثیر گذار (عاطفی) بود، که به واسطهٔ تأثیر، احساس یا هیجان خاص عامل اجرایی مشخص شد - که وبر خود اذعان داشت که این نوعی عقلانیت بود که در حد واسط آنچه که او «هدفمند» قلمداد کرد، بود. نوع چهارم، نوع سنتی یا مرسوم بود، که با عادت ریشه دار و دیرینه تعیین می‌شد. وبر تأکید داشت که صرفاً یافتن یکی از این گرایش‌ها، بسیار غیر معمولغیرمعمول بود: ترکیب‌ها هنجار بودند. کاربرد او همچنین روشن می‌سازد که او دو مورد اول را مهم‌تر از سایرین در نظر گرفته بود و قابل بحث است که سومین و چهارمین مورد، زیرمجموعه‌های دو مورد اول هستند.
 
مزیت تفسیر وبر در مورد عقلانیت این است که از ارزیابی ارزشگذاری شده اجتناب می‌کند، یعنی، این که انواع خاصی از باورها، غیر منطقی هستند. در عوض، وبر اذعان می‌کند که می‌توان مبنا یا انگیزه‌ای را در نظر گرفت - به عنوان مثال به دلایل مذهبی یا تأثیر گذار، که ممکن است معیار توضیح یا توجیه را برآورده سازد، حتی اگر این توضیحی نباشد که متناسب با جهت گیری عقلانیت Zwecrationary ابزارها و اهداف است؛ بنابراین، برعکس این امر، نیز درست است: برخی از توضیحات ابزارها – اهداف، آن مبانی که برای کنش (عمل)، عقلانیت Wertrationa هستند را محقق نخواهند ساخت.
خط ۱۳:
 
==== روانشناسی ====
در روانشناسی استدلال، روانشناسان و [[اندیشمندان شناختی]]، از موقعیت‌های مختلف در مورد عقلانیت انسانی دفاع کرده‌اند. یکی از دیدگاه‌های برجسته، به اعتقاد [[فیلیپ جانسون لیرد]] و [[روت ام.جی|روت ام.]] جی. بیرن، در میان سایرین این است که انسان‌ها عملاً منطقی هستند، اما عملاً دچار اشتباه می‌شوند، یعنی انسان‌ها دارای صلاحیت منطقی بودن هستند، اما عملکرد آنهاآن‌ها به واسطهٔ عوامل مختلفی محدود می‌شود با این حال، استدلال شده‌است که بسیاری از آزمون‌های استاندارد استدلال [استنتاج]، مانند استدلال‌هایی در مورد [[اشتباه پیوستگی]] ([[ترکیب عطفی]])، در وظیفه گزینش واسون، یا [[اشتباه نرخ مبنا]] از مشکلات روش شناختی و مفهومی رنچ می‌برند. این امر منجر به اختلافات روانشناسی در مورد این موضوع می‌شود که آیا محققان (صرفاً) باید از قوانین استاندارد منطق، نظریه احتمالی و آمار استفاده کنند یا نظریه انتخاب منطقی به عنوان هنجارهای استدلال مناسب. مخالفان این دیدگاه، نظیر [[گرد گیگرینزر،]] به مفهوم [[عقلانیت محدود]] می‌پردازند، به خصوص برای وظایفی با عدم اطمینان بالا.<ref>Sturm, Thomas (2012). The “rationality wars” in psychology: Where they are and where they could go. ''Inquiry'', 55, 66-81.</ref>
 
==== ریچارد برانت ====
خط ۲۳:
# موضوع عقلانیت: چه چیزی، یا چه کسی، منطقی است: انتخاب، عمل، یا انتخاب عامل اجرایی؟
# شناخت: ویژگی فرایند تصمیم‌گیری شناختی چیست: حداقل (هدف تعیین شده) یا بهینه (مطلوبیت مورد انتظار)؟
# منطق (عقلانیت): آیا عقلانیت صرفاً ابزاری است، یعنی لاادری گری (ندانم گویی) در مورد منطق عمل انسان و انگیزه‌های آن است (عقلانیت ابزاری) یا آن به طوربه‌طور قابل ملاحظه‌ای آنهاآن‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد (عقلانیت ذاتی، با تمرکز بر حداکثر سازی مادی).<ref name="Abulof">{{cite journal | last = Abulof | first = Uriel | date = 2015 | title = The Malpractice of Rationality in International Relations | journal = Rationality and Society | volume = 27 | issue = 3 | pages = 358–384 | url = http://rss.sagepub.com/content/27/3/358.abstract}}</ref>
بعضی از فیلسوفان (به ویژه [[ای. سی. گریلینگ]]) اعتقاد دارند که یک منطق خوب باید مستقل از احساسات، احساسات شخصی یا هر نوع غریزه باشد. انتظار می‌رود هر فرایند ارزیابی یا تجزیه و تحلیل، که ممکن است منطقی نامیده شود، بسیار هدفمند، منطقی و مکانیکی باشد. اگر این حداقل الزامات محقق نشوند، یعنی اگر فردی، حتی اندکی، تحت تأثیر احساسات شخصی، غرایز، یا دستورالعمل‌ها و هنجارهای اخلاقی خاص فرهنگی قرار گیرد، بنابراین تجزیه و تحلیل به علت وارد کردن تعصب ذهنی، ممکن است نامعقول (غیر عقلانی) باشد.
 
[[علوم شناختی]] و [[علوم اعصاب مدرن]] نشان می‌دهد که مطالعه نقش احساس و هیجان در عملکرد ذهنی (از جمله موضوعاتی اعم از لحظه‌های بینش علمی و ایجاد برنامه‌های آینده) که هیچ انسانی تاکنون این معیار را محقق نساخته‌است، ممکن است شخصی که دارای احساسات عاطفی نباشد، برای مثال فرد مبتلا به [[آمیگدالین|آمیگدالای]] بسیار آسیب دیده یا روان پریشی شدید را مستثنی کند؛ بنابراین، چنین شکل ایدئال عقلانیت به خوبی توسط کامپیوترها، و نه افراد، با نمونه نشان داده می‌شود. با این حال، ممکن است محققان به طوربه‌طور سازنده‌ای به ایدئال سازی به عنوان یک مرجع، مراجعه کنند. [استناد مورد نیاز]
 
== نظری و عملی ==
[[ایمانوئل کانت|کانت]] دلائلی عملی را از نظری متمایز ساخته بود. نظریه‌پرداز عقلانیت، [[جیزز ماسترن]]، تمایزی بدیل بین عقلانیت نظری و عملی قائل می‌شود، گرچه، طبق نظر او، عقل (دلیل) و عقلانیت، یکسان نیستند: عقل (دلیل)، یک استعداد روانشناسی است، در حالی که عقلانیت، استراتژی بهینه‌سازی است.<ref>Mosterín, Jesús (2008). ''Lo mejor posible: Racionalidad y acción humana''. Madrid: Alianza Editorial, 2008. 318 pp. {{ISBN|978-84-206-8206-8}}.</ref>
 
انسانها به واسطهٔ تعریف، منطقی نیستند، اما می‌توانند به طوربه‌طور منطقی فکر کنند و رفتار کنند، با توجه به اینکه آیا به طوربه‌طور صریح یا به طوربه‌طور ضمنی، استراتژی معقولیت نظری و عملی را در افکاری که می‌پذیرند و اقداماتی که انجام می‌دهند، اِعمال می‌کنند یا نه. همچنین تمایز بین عقلانیت شناختی (معرفتی)، تلاش برای ایجاد اعتقادات به شیوه‌ای بی طرفانهبی‌طرفانه و عقلانیت ابزاری شرح داده شده‌است.
 
عقلانیت نظری دارای یک مؤلفهٔ صوری (قراردادی) است که به سازگاری منطقی و جزء مادی منجر می‌شود که به حمایت تجربی محدود می‌شود و متکی به مکانیزم‌های درونی ما دربارهٔ تشخیص و تفسیر سیگنال (علامت) است. ماسترن، از یک طرف بین باور غیرارادی و ضمنی، و از طرف دیگر، بین پذیرش داوطلبانه و صریح، تمایز قائل می‌شود.<ref>Mosterín, Jesús (2002). “Acceptance Without Belief”. ''Manuscrito'', vol. XXV , pp. 313–335.</ref> می‌توان به درستی بیان داشت که عقلانیت نظری پذیرش‌های ما را به جای باورهای ما تعدیل می‌کند. عقلانیت عملی، استراتژی برای بهترین حالت زندگی فرد، رسیدن به اهداف مهم و ترجیحات خود تا حد ممکن است.
خط ۴۲:
 
==== اقتصاد ====
عقلانیت نقشی اساسی ایفا می‌کند و چندین دیدگاه در این زمینه وجود دارد.<ref>{{cite book|title=Foundations of Rational Choice Under Risk|publisher=Oxford University Press|author=Paul Anand|year=1993}}</ref> اولاً، مفهوم ابزاری وجود دارد، اساساً این ایده که افراد و سازمان‌ها از لحاظ ابزاری منطقی هستند - یعنی بهترین اقدامات را برای رسیدن به اهدافشان اتخاذ می‌کنند. ثانیاً، مفهوم بدیهی (اصل بدیهی) وجود دارد که عقلانیت، مسئله منطقی بودن مطابق با ترجیحات و اعتقادات شما است. ثانیاً، افراد بر صحت (درستی) باورها و استفاده کامل اطلاعات تأکید کرده‌اند - در این دیدگاه، فردی که منطقی نیست، دارای عقایدی است که از اطلاعاتی که آنهاآن‌ها دارند به طوربه‌طور کامل استفاده نمی‌کند. بحث در مورد جامعه‌شناسی اقتصادی نیز راجع به این است که آیا افراد یا سازمان‌ها «واقعاً» منطقی هستند یا خیر، و همچنین آیا این منطقی است که آنهاآن‌ها را به صورت مدل‌های رسمی طراحی کنند یا نه. برخی معتقدند که یک نوع [[عقلانیت محدود]]، برای چنین مدلهایی، منطقی تر است.
 
برخی دیگر تصور می‌کنند که هر گونه عقلانیت هم راستا با [[نظریه انتخاب منطقی]]، مفهومی بی‌فایده برای درک رفتار انسان است؛ اصطلاح [[homo economicus]] ([[انسان، اقتصاد، و حکومت|انسان اقتصادی]]: انسان خیالی که در مدل‌های اقتصادی، از نظر منطقی، ثابت قدم اما فاقد احساس مسئولیت اخلاقی فرض می‌شود) به طوربه‌طور عمده به افتخار این دیدگاه، ارائه شد. [[اقتصاد رفتاری]] به دنبال در نظر گرفتن عوامل اقتصادی به همان صورتی که در واقع هستند، با مجاز دانستن تعصبات روان شناختی، به جای تصور عقلانی ابزاری ایدئال، می‌باشد.
 
==== هوش مصنوعی ====
درون [[هوش مصنوعی]]، [[عامل منطقی]] به طوربه‌طور معمول، عاملی است که [[مطلوبیت]] مورد انتظار را، با توجه به دانش فعلی آن، به حداکثر برساند. مطلوبیت، سودمندی پیامدهای اقدامات آن است. تابع مطلوبیت به طوربه‌طور دلخواه توسط طراح تعریف شده‌است، اما باید تابع عملکرد باشد، که نتایج مستقیم قابل سنجش مانند برنده شدن یا از دست دادن پول است. به منظور ایجاد یک عامل ایمن که به شیوه‌ای دفاعی عمل می‌کند، تابع غیرخطی عملکرد غالباً مورد نظر است، به طوری کهبه‌طوری‌که پاداش برای برنده شدن کمتر از مجازات برای باختن است. یک عامل اجرایی ممکن است در حوزه مسائل خود منطقی باشد، اما یافتن تصمیم منطقی برای مشکلات پیچیده خودسرانه عملاً امکان‌پذیر نیست. عقلانیت تفکر انسان، یک مشکل اساسی در [[روانشناسی استدلال]] است.<ref>Johnson-Laird, P.N. & Byrne, R.M.J. (1991). ''Deduction''. Hillsdale: Erlbaum.</ref>
 
==== روابط بین‌المللی ====