تاریخ گیلان: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB |
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB |
||
خط ۹۳:
همچنین دودمان [[بوییان]] در سده چهارم از [[لاهیجان]] برخاستند که نواحی مرکزی و غربی ایران و [[فارس (سرزمین)|فارس]] را از تصرف خلفا آزاد کردند. آنان در دوران فرمانروایی خود به بغداد لشکر کشیدند و [[خلیفه عباسی]] را شکست دادند.<ref name="EIr Pre">{{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی=Madelung|نام=Wilferd |پیوند نویسنده=ویلفرد مادلونگ|مقاله={{unicode|GĪLĀN iv. History in the Early Islamic Period}} |نشانی=http://www.iranicaonline.org/articles/gilan-iv|دانشنامه=[[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]] |ویرایش=|ویراستاران=P. Bearman; Th. Bianquis; C.E. |ناشر=|سال=۲۰۱۲ |زبان=en| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6DJgciYF5 | تاریخ بایگانی = 31 December 2012}}</ref>
[[پرونده:Buyids within the Middle East, ca. 970.png|300px|بندانگشتی|گیلان در نقشهای مربوط به ۹۷۰ میلادی]]
گیلان و دیلمان حتی پس از آوردن اسلام و بسط دیلمی، از نظر سیاسی شبه مستقل و جدا ماندند. [[زیاریان]]، [[بوییان]] و بعدها [[سلجوقیان]] تلاش کردند از خارج تأثیرگذار باشند و در پارهای از
در [[حدود العالم]] که کتابی فارسی دربارهٔ جغرافیا در سال ۹۸۲ میلادی ست، به گیلان اشاره شدهاست. در دوره [[ملکشاه]]، سومین سلطان سلجوقی، یک فرقه مخفی [[نزاری|اسماعیلی]] که هسته مقاومت شیعی در برابر سلجوقیان بود در گیلان ایجاد شد و نهایتاً با عنوان [[حشاشین]] معروف شد.<ref name="brit" />
خط ۱۲۲:
=== حکمرانی خان احمد خان ===
[[پرونده:Chahar Padeshah.jpg|بندانگشتی|200px|[[مسجد چهار پادشاهان]] در لاهیجان بقعه چهار تن از شاهان کیایی بیه پیش است.]]
پس از مرگ کارکیا حسن در ۹۴۴، [[کیا خور کیای طالقانی]] وکیل سابق او شاه تهماسب را متقاعد کرد برادرش [[بهرام میرزا]] را در راس ارتشی بزرگ به حکومت گیلان بفرستد. بهرام میرزا در دیلمان استقرار یافت و جندماه بعد کیا خور کیا را، که بسیار مورد احترام مردم گیلان بود زندانی کرد. مردم شوریدند و شاهزاده را شکست دادند و او به قزوین فرار کرد. در ۹۴۵ خان احمد خان فرمانروای خردسال بیه پیش، فرمانی سلطنتی دریافت کرد که بیه پس را هم به قلمروش ضمیمه میکرد، نتیجتاً او را تنها فرمانروای گیلان میکرد. قساوتهای سپاه بیه پیش و وضع بحرانی پیش آمده در پی اشغالگری آنان منجر به دعوت مردم بیه پس از [[امیره شاهرخ]]، فامیل دور مظفرسلطان مقیم در خلخال برای به دستگیری حکومت بیه پس شد. او در شوال ۹۵۰ وارد گیلان شد و به نام شاه تهماسب سکه ضرب کرد. او که قبلاً هفت سال حکومت کرده بود به دلیل شکایتهای خان احمد خان به دربار فرستاده شده بود. امیره شاهرخ که با توطئههای خان احمد خان که میخواست باز حکومت بیه پس را بر عهده بگیرد مواجه بود و یارای برآوری نیازهای مالی قزلباشان را نداشت بهطور سری گیلان را ترک کرد؛ ولی توسط قشون تعقیبکنندهاش دستگیر و در [[تبریز]] به همراه همه وکلایش اعدام شد. سپس در بیه پس آشوب کامل حکمفرما شد و کودکان دزدیده میشدند و به بردگی فروخته میشدند. نهایتاً شاه تهماسب حکومت بیه پس را به سلطان محمود از پسران مقیم خلخال مظفرسلطان گرفت و کارکیا سلطان به عنوان وکیلش سپرد. آنها در ۹۶۵ به رشت رسیدند ولی اندکی بعد کارکیا احمد به امید تضمین کردن حکومت بیه پس برای خود به دربار شکایت برد که سلطان محمود مناسب حکومت نیست. شاه تهماسب هر دو را به دادگاه فرستاد؛ محمود به تبعید به [[شیراز]] فرستاده شد که به تحریک خان احمد خان توسط [[محمد بن غیاث الدین منصور شیرازی]] که به عنوان مربیش گماشته شده بود مسموم شد. حالا دیگر خان احمدخان فرمانروای بزرگ بیه پس علاوه بر بیه پیش بود. شاه تهماسب برای کاهش قدرت او که نشانههایی از نافرمانی نشان داده بود و برای بیست سال به دربار نرفته بود حکومت را به [[جمشید خان]] پسر مظفرسلطان و نوه خودش داد.
=== فتح گیلان توسط شاه عباس ===
شاه بعدی [[شاه عباس یکم|عباس یکم]] که مصمم به تشکیل یک دولت مرکزی قوی برای همه ایران بود منتظر فرصت مناسب برای مقهور کردن خان احمد مستقل اندیش بود که با خواهر شاه ازدواج کرده بود. وقتی خان احمد از تسلیم کردن امرای خائن قزلباش که در گیلان به او پناه آورده بودند سرباز زد و در عوض ۱۵۰ تومان پول نقد فرستاد که خشم شاه عباس را برانگیخت فرصت مناسب فراهم آمد. مشغولیت قبلی شاه عباس با [[عثمانی]] و [[ازبکان]] در آن زمان موقتاً او را از برکنار کردن خان احمد بازداشت. عثمانیها که آذربایجان و بخش بزرگی از ساحل غربی دریای خزر را در کنترل داشتند، ناوگان بزرگی در آنجا سازمان داده بودند که بهشان امکان برقراری یک خط ارتباطی مستقیم با خان احمد و حاکم ازبک بخارا را که به اشغال خراسان تشویقش میکردند، میداد. خان احمد هنگام رد پیشنهاد شاه عباس برای یک اتحاد جدید مبتنی بر ازدواج نمیتوانسته بیخبر از حضور عثمانی در آن نزدیکی بوده باشد. پس از این که سلطان عثمانی که با جنگی با [[هابسبورگ]]ها مواجه بود پیمان صلحی با شاه عباس منعقد کرد (خان احمد از شاه بابت این پیمان در نامهای که به او فرستاد انتقاد کرد) این وضعیت پایدار نماند ولی آذربایجان همچنان در دست عثمانیان بود و ازبکان به خراسان یورش میبردند. در ۹۹۹ شاه عباس پیشنهاد جدیدی برای اتحاد مبتنی بر ازدواج با خواستگاری از دختر جوان او برای پسرش [[شاه صفی|صفی میرزا]] ارائه کرد که خان احمد ردش کرد. در سال بعد، وقتی شاه عباس فهمید خان احمد وزیرش را برای سازماندهی یک حمله مشترک
=== قیامهای مردم گیلان ===
خط ۱۴۶:
او افسری به نام [[آرتمی والینسکی]] را به دربار [[شاه سلطان حسین]] فرستاد تا وضعیت محلی را ارزیابی کند و همکاری تجاری بیشتر با ایران و [[هند]] را تشویق کند. او با دربار ایران قراردادی بست که به موجب آن کنسولهای روس به [[اصفهان]]، شیروان و رشت فرستاده میشدند. والینسکی گزارش کرد که امپراطوری صفوی در شرف سقوط است و فتح ولایات شمالی آن در غرب و جنوب خزر دشواری چندانی برنخواهد انگیخت.<ref name="EIr18">{{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی=Rezazadeh Langaroudi|نام= Reza|پیوند نویسنده=رضا رضازاده لنگرودی|مقاله={{unicode|GĪLĀN vi. History in the 18th century}} |نشانی=http://www.iranicaonline.org/articles/gilan-vi|دانشنامه=[[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]] |ویرایش=|ویراستاران= |ناشر=|سال=۲۰۱۲ |زبان=en| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6DJgnmriH | تاریخ بایگانی = 31 December 2012}}</ref>
پیش زمینه اشغال ولایات ایرانی آسیبی جدی بود که به اموال و زندگی تاجران روس در شیروان وارد شد. پتر پیشروی به سوی کرانههای جنوبی خزر را در ۱۷۲۲ با انتقال ۱۰۰۰۰۰ سرباز و ملوان در [[آستاراخان]] شروع کرد و [[دربند (روسیه)|دربند]] را در سپتامبر آن سال اشغال کرد؛ ولی در این زمان به دلیل پیشرویهای عثمانی در شمال [[غرب ایران]] پتر در زمستان به آستاراخان عقب نشست.
نماینده شاه که از تغییر در سیاست ایران و حرکتهای جدید تهماسب بیخبر بود در ۲۳ سپتامبر ۱۷۲۳ پیمان اتحادی با روسیه امضاء کرد که گیلان مازندران استر آباد را علاوه بر تالش باکو و دربند را به روسیه واگذار کرد. نتیجتاً پتر رسماً [[ژنرال لواشف]] را به سمت حاکم گیلان منصوب کرد. در ۱۷۲۷ حاکم روس نیروهای افغان [[اشرف افغان|اشرف]] را که در گیلان پیشروی کرده بودند شکست داد و با [[محمد صیدال خان]] فرمانده افغانها مذاکره کرد، که منجر به توافقی بین صیدال و لواشف در فوریه ۱۷۲۹ در رشت شد. بنا بر مفاد آن، اشرف حکمرانی [[رودبار]] را به دولت روسیه داد و در عوض روسیه حق حکمرانی او بر ایران را به رسمیت شناخت؛ ولی پس از این که نادر به سوی اصفهان پیش رفت و اشرف را مجبور کرد از پایتخت بگریزد معاهده بیارزش شد. اشرف در راهش به سمت [[قندهار]] کشته شد.<ref name="EIr18">{{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی=Rezazadeh Langaroudi|نام= Reza|پیوند نویسنده=رضا رضازاده لنگرودی|مقاله={{unicode|GĪLĀN vi. History in the 18th century}} |نشانی=http://www.iranicaonline.org/articles/gilan-vi|دانشنامه=[[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]] |ویرایش=|ویراستاران= |ناشر=|سال=۲۰۱۲ |زبان=en| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6DJgnmriH | تاریخ بایگانی = 31 December 2012}}</ref>
خط ۱۸۳:
=== نفوذ روسیه در گیلان ===
نفوذ روسیه در گیلان که از ابتدای این قرن با اشغال آن و ایجاد رابطه مستقیم با حکمرانان محلی آغاز شده بود پس از جنگهای ایران و روس تشدید شد و پس از رسوخ اقتصادی با افزایش شدید تجارت خارجی از دریای خزر توسعه بیشتری یافت. توسعه شدید تجارت خارجی محرک اصلی تغییر اجتماعی، افتصادی و سیاسی در ایالات مهم ایران بود. تجارت بخشهای مختلفی از ایران منجمله استانهای خزری، که طی دوره بحرانی قرن هیجدهم شدیداً کم شده بود در نیمه اول قرن نوزدهم بهبود یافت. صادرات و واردات از ۱٫۷ میلیون در ۱۸۰۰ به ۲۰ میلیون پاوند در ۱۹۱۴ رسید. تغییر عمده در جهت افزایش تجارت از کشورهای همجوار به مقصدهای روسیه-انگلستان بود. تجارت با روسیه از یک دهم در ۱۸۰۰ به بیش از دو سوم در ۱۹۱۴ رسید. این حضور فزاینده روسیه در تجارت، کشاورزی و صنعت بهطور خاص در گیلان مهم بود. توسعه سریع حمل و نقل دریایی در خزر، فعالیتهای روسیه در ولایت را افزایش داد و منجر به افزایش در تولید و صادرات ابریشم، ماهی و برنج و کالاهای دیگر چون زیتون، کنف و چوب شد.<ref name="EIr19" /> روسیه مسیر تجارت ابریشم را از مازندران به گیلان منتقل کرد که هم تولیدکننده ابریشم و هم دارای بندر انزلی بود و هم به بخشهای غربی کشور که تراکم جمعیت و میزان تولید نسبت به دیگر بخشهای فلات بیشتر بود، نزدیکتر بود. از سوی دیگر گیلان از منظر استراتژیک در مجاورت آذربایجان و مناطق تازه تسخیر شده روسیه و تنها مسیر ممکن برای حرکت به سوی جنوب از قفقاز بود. روسیه خواستار بازگشایی کنسولگریش در رشت شد که با مخالفت فتحلیشاه مواجه شد ولی بعدتر محمد شاه با آن موافقت کرد. در نتیحه از دهه ۱۸۳۰ رشت به مرکز
=== توسعه حمل و نقل و ماهیگیری در خزر ===
خط ۲۰۶:
[[پرونده:Mirza teeghi.jpg|بندانگشتی|200px|چپ|[[میرزا کوچک خان جنگلی]]]]
روسها که اکنون دیگر نیروهای بیشتری داشتند قانون حکومت نظامی اعلام کردند و سعی کردند رشت را از عناصر ضد روسی پاکسازی کنند، حدوداً ۱۶۰ خانه کاملاً سوختند. در همان زمان نیروهای روس زیادی از رشت، انزلی، منجیل، و [[زنجان]] به مأموریت علیه جنگلیها اعزام شدند که در ژانویه ۱۹۱۶ شدیداً شکست خوردند ولی نیروهای باراتوف تصمیم گرفتند آنها را کاملاً نابود نکنند. بنا بر گفته کوچک خان اگر قوای روس چند روز دیگر در منطقه باقیمانده بودند جنگلیها مجبور بودند تسلیم شوند چرا که بسیاری یخ زده بوده و مرده بودند و دیگران با خوردن علف و ریشهها زنده بودند. به هر حال، آنان پس از چند هفته باز جمع شدند و سیاست دفاعی را در پیش گرفتند. پیش از آن نیرویشان متشکل از پیشه وران خرده بورژوای شهری، صیادان انزلی، کارگران کشاورزی متحرک فصلی، خرده زمیندارانی که مستمراً تحت فشار زمینداران بزرگتر و تأثیرگذارتر بودند، اسرای جنگی ترک فراری، تعداد زیادی از مهاجرین ایرانی از قفقاز ولی مهمتر از همه توده دهقانان فقیر و متوسط بود. حضور همیشگی آشوبگران بلشویک قفقازی در گیلان را هم باید بدان افزود. در دسامبر ۱۹۱۶ آخرین حمله در آن دوره شدیداً شکست خورد و نیروهای ضد جنگلی در گیلان مضمحل شدند. چند صد سرباز قزاق در پادگانشان ماندند و شایعه حمله قریبالوقوع جنگلیها به رشت وحشت آفرید. از ژانویه ۱۹۱۷، آنان شروع به خلع سلاح زمینداران و گماشتن نمایندگان خود بر مصادر دولتی در حوزه نفوذ خود کردند. به زودی، وقوع انقلاب اکتبر در روسیه به جنگلیها امید بیشتری داد و تغییراتی در گیلان به وقوع پیوست. اولاً جنگلیها قدمهایی برای انحصار قدرت سیاسی برداشتند. برخی سازمانهای سیاسی از جمله گروههای تروریستی سرکوب شدند و برخی دیگر جذب نهضت شدند. در این زمان بود که جنگلیها رسماً ضد پادشاهی شدند و رسماً تقاضای تقسیم
روسها در نتیجه ضعف ناشی از انقلاب با جنگلیها روابط دوستانه برقرار کردند و قول دادند قوایشان را از گیلان خارج کنند. بازگشت قوای عثمانی در [[ماه مه]] به ایران و تسخیر تبریز هم به پیشرفت آنان کمک کرد. جنگلیها در زمانی فوقالعاده کوتاه خود را در گیلان تثبیت کردند. تا پایان این سال همه مسؤولین از منصوبین جنگلیها بودند و پس از [[انقلاب اکتبر]] همه مسئولین منصوب حکومت تهران از گیلان خارج شده بودند. آنان دست به اصلاحات اجتماعی مهمی زدند. دهقانان را از پرداخت مالیات معاف کردند. آبرسانی را در دست گرفتند. این اقدامات منجر به ارتقای کشاورزی شد و در شرایطی که همه ایران درگیر قحطی بود تولید کشاورزی گیلان به بالاترین حد خود رسید. آنها به تهران قحطی زده و باکو برنج میفرستادند. تا پایان این سال، آنان از ۱ میلیون تومان عایدی خود به کارمندانشان ۲۱۰۰۰ تومان حقوق ماهیانه میدادند. مشکلات داخلی در سال ۱۹۱۷ [[جنبش جنگل]] را تضعیف کرد. جنبش به عنوان جبههای ضد امپریالیستی با داشتن عناصری متعدد نتوانست خواستههای عناصر رادیکال خود را برآورده سازد. در حالی که [[جناح راست]] نهضت به رهبری [[حاج احمد کسمایی]] بازرگان ناراضی از صمیم قلب مخالف دولت مرکزی نبود، [[جناح چپ]] چنین بود و از توافق سرباز میزد. کوچک خان نیروی اصلی جنگلی را در جنگل مستقر کرده بود و از تثبیت خود در رشت سرباز میزد. او که در آغاز دغدغهاش حضور نیروهای روس بود که حاضر به عقبنشینی نبودند حتی پس از برقراری رابطه خوب با آنها و با وجود تلاشهای آنان برای متقاعد کردن او برای پذیرفتن حکومت گیلان از خارج شدن از جنگل سر باز میزد. در این سال جنگلیها از جنگل بیرون آمدند و انجمن [[اتحاد اسلام]] که جناح راست بر آن غلبه داشت را به عنوان بازوی سیاسی خود معرفی کردند. روزنامه جنگل بازتاب دهنده نظرات انجمن بود. نویسندگان آن از نظر ذهنی درگیر وضعیت جنگ و اشغال ایران توسط [[قوای سهگانه]] بودند ولی ترک دوستی اندکی در نوشتههایشان دیده میشد. آنها از روسیه بابت اشغالگری و از سیاستمداران فاسد بابت مقاومت دربرابر رفرم انتقاد میکردند که این سیاست همه ایرانیان انقلابی آن زمان بود. هیچ روحانی اسلامی هیچگاه نقشی در رهبری نهضت نداشت. هیچ نشانهای مبنی بر قصد هیچ بخشی از جنگلیها بر ایجاد [[تئوکراسی]] در گیلان یا ایران وجود ندارد. روحانیان از هیچ امتیازی در جامعه گیلان یا در نهضت برخوردار نبودند. برخی از آنان حتی توسط جنگلیها محاکمه و زندانی شدند.<ref name="EIjangali" />
|