'''مفهوم''' یا '''کانسپت''' ([[انگلیسی]]: ''Concept'') در لغت آنچه مورد فهم واقع شده استشدهاست. اما در اصطلاح:
* گاهی به واحد اصلی [[تفکر]] اطلاق میشودمیشود که قابل تقسیم بندی نیست،میتواندنیست،میتواند مفید و مضر باشد.{{مدرک}}
* مفهوم در برابر [[مصداق]].مفهوم یعنی، معنا و مدلولی که لفظ بر آن دلالت می کندمیکند و از لفظ فهمیده میشود.<ref>http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=28908</ref> به نظر متفکران بزرگی از قبیل [[ارسطو]]،[[هربرت پوتنام]]،...مفهوم به صورت ساده معرفی و ترکیب برداشتهای حسی است به نظر دسته دیگری از متفکران از قبیل [[جان دیویی]] مغز نمیتواند یک دریافت کنندهٔدریافتکنندهٔ مفعول و بدون مداخله باشد.
مفهوم به '''دو دسته''' طبقهطبقهبندی بندی میشودمیشود:مفهوم ''[[جزئی]] و [[کلی]]''. اولی شامل تمام خصوصیات تشکیل دهنده یک مفهوم میباشد،برداشت از یک مفهوم در واقع مجموعی از ویژگی هاییویژگیهایی است که باعث تمایز آن مفهوم از بقیه مفاهیم میشودمیشود. و دومی (کلی) مجموع خصوصیاتی که تشکیل دهنده برداشت اول هستند(مانند مفهوم انسان بدون مشخصات یک مصداق خاص)
# مفهوم جزئی: مفهومی است که تنها بر یک مصداق «قابل صدق» است؛ مانند: تهران
# مفهوم کلی: مفهومی است که بر بیش از یک مصداق «قابل صدق» است؛ مانند: انسان
بنابراین، می توانمیتوان گفت: اولا ملاک کلی و جزئی بودن یک مفهوم به ترتیب «قابلیت صدق» و «عدم قابلیت صدق» بر مصادیق متعدد است. تحقق یا عدم تحقق مصداق خارجی، محدود یا بی شماربیشمار بودن آن، دخلی در کلیت و جزئیت مفهوم ندارد.
با توجه به تقسیم مفهوم، به کلی و جزئی، می توانمیتوان لفظی را که دال بر معنای جزئی است لفظ جزئی و لفظی را که دال بر معنای کلی است «لفظ کلی» نامید. در این صورت، تقسیم الفاظ به جزئی و کلی از قبیل نامگذاری «دال» به اسم «[https://philosophyar.net/tag/logic-terminology/ مدلول]» خواهد بود. همچنین باید توجه داشت که مفهوم افعال نیز از مفاهیم کلی است؛ زیرا این مفاهیم نیز قابل صدق بر مصادیق متعدد است.<ref>{{یادکرد وب|نویسنده=فیلسوف یار|کد زبان=|تاریخ=|وبگاه=|نشانی=https://philosophyar.net/basic-logic-concepts-part-1/|عنوان=مفاهیم پایه ایپایهای منطق بخش اول}}</ref>
همچنین گاهی مفاهیم را به دو دسته ''[[عرفی]]'' و ''[[تخصصی]]'' تعریف نموده اندنمودهاند. مفهوم عرفی «مفهومی است که در محاورات روزمره آن را به کار می گیریم و به ماهیت هاییماهیتهایی اشاره دارد که در سطح تفاهم، به اجمال و اهمال برگزار شده و غرض در استعمال آن رفع حوایج روزمره است، نه غور و غوص در کشف شرایط و حقایق دقّی و علمی. مثل مفهوم «آب» در موردی که مثلاً دانشمند به کسی بگوید: «قدری آب برایم بیاورید» <ref name="b2n.ir">http://b2n.ir/farhangnane.raja</ref>
قسم دوم (علمی) «همواره متشکل از تصورات گوناگون است. تصوراتی که قاعدتاً به وسیله پژوهش و تأمل گرد آمده اندآمدهاند. این مفهوم را مفهوم فنی یا علومی، می نامیم. مثل مفهوم «آب» در نظر علوم، همچون شیمی، بیوشیمی، فیزیک، فیزیک شیمی، هیدرولیک، فیزیک ذره ای، زیست شناسی، مکانیک، بومشناسی، اپتیک و علم النور، طب، کاسمولوژی، تفسیرهای عرفانی و عالم شناختی و نشانه شناختی و غیر آن.» این مفهوم، همواره متشکل از تصورات گوناگون است. تصوراتی که قاعدتاً به وسیله پژوهش و تأمل گرد آمده اندآمدهاند. این مفهوم را مفهوم فنی یا علومی، می نامیم. مثل مفهوم «آب» در نظر علوم، همچون شیمی، بیوشیمی، فیزیک، فیزیک شیمی، هیدرولیک، فیزیک ذره ای، زیست شناسی، مکانیک، بومشناسی، اپتیک و علم النور، طب، کاسمولوژی، تفسیرهای عرفانی و عالم شناختی و نشانه شناختی و غیر آن.<ref name="b2n.ir"/>