هنگام بازگشت گرگینبازگشت،گرگین میلاد برای اینکه امتناع او نزد شاه فاش نشود بیژن را به نزدیکی اردوی تفریحی دختران تورانی میبرد. در این اردو [[منیژه دختر افراسیاب]] که در شاهنامه زیباییاش توصیف شده همراه ندیمههایش در دامان طبیعت اردو زده بود. بیژن محو زيبايى منيژه مى شود و پشت درخت تناوری ایستاده و منیژه را تماشا میکند. منیژه ازطریق ندیمهاش متوجه حضور بیژن میشود و حاجبی را نزد او میفرستد به این گمان که او سیاوش است که دوباره زنده شده. بیژن خود را پهلوانی ایرانی معرفی میکند و به سفارش منیژه وارد چادر او میشود. پس از سه روز که در چادر او بود منیژه تصمیم میگیرد اورا مخفیانه به کاخ پدرش افراسیاب ببرد. بیژن قبول نمیکند و سعی میکند خود را نجات دهد و به [[ایران زمین]] بازگردد. منیژه باکمک همراهانش بیژن را با دارو خواب کرده و لای البسه پیچیده و به درون کاخ میبرد.<ref name="داستان عشق منیژه و بیژن">سایت خاوران [http://archive.khawaran.com/ZiaRahin_Eshqe_Manizha_Bizhan.htm داستان عشق منیژه و بیژن] فارسی، بازدید در ۲ ژوئیه ۲۰۱۱</ref>