جیدو کریشنامورتی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ربات ردهٔ همسنگ (۳۰) +مرتب+تمیز (۱۴.۹ core): + رده:اهالی بخش چتور |
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB |
||
خط ۶۴:
| پانویس =
}}
'''جیدو کریشنامورتی''' (تلوگو: జిడ్డు కృష్ణ మూర్తి ۱۲ مه ۱۸۹۵–۱۷ فوریه، ۱۹۸۶) یا جی کریشنامورتی (تلوگو: జే కృష్ణ మూర్తి) نویسنده و سخنران [[هند]]ی در مورد موضوعات [[فلسفی]] و [[معنویت|معنوی]] بود. موضوعات او عبارتند از: [[انقلاب]] [[روانی]]، طبیعت ذهن، [[مراقبه]]، روابط انسانی و ایجاد تغییرات مثبت در جامعه. او
کریشنامورتی در خانواده «[[زبان تلگو|تلوگو]] [[برهمن]]» زمانی که هند [[مستعمره]] بود
او سپس تحت سرپرستی «[[آنی بسانت]]» و «[[لیدبیتر]]»، رهبران انجمن در آن زمان، پرورش یافت. آنان بر این باور بودند که کریشنا همان معلمی خواهد بود که جهان در انتظار او است. به عنوان یک مرد جوان، او این ایده را نفی کرد و سازمان جهانی [[فرمان ستارگان]] را که حامی این اندیشه بود منحل نمود.
او اعلام کرد که پیرو هیچ ملیت، طبقه، مذهب یا فلسفهای نیست و بقیه عمر خود را در سفر به جهان، صحبت کردن با افراد و گروههای بزرگ و کوچک سپری کرد. او [[نویسنده]] کتابهای بسیاری بود، مانند اولین و آخرین آزادی، فقط انقلاب و دفتر یادداشت کریشنامورتی. بسیاری از مذاکرات و مباحثات او منتشر شدهاست. آخرین بحثهای عمومی او در مدرس، هندوستان، در ژانویه سال ۱۹۸۶ بود؛ یک ماه قبل از مرگش در خانه او در [[اوهای]] [[کالیفرنیا]].
حامیان او از طریق بنیادهای [[غیرانتفاعی]] در هند، [[بریتانیا]] و [[ایالات متحده آمریکا|ایالات متحده]] کار میکنند و بر چندین [[مدرسه]] مستقل بر اساس دیدگاههای او در [[آموزش و پرورش]] نظارت میکنند.
== زندگینامه ==
=== سابقه خانوادگی و کودکی ===
جیدو کریشنامورتی در ۱۱ [[ماه مه]] ۱۸۹۵ در شهر کوچک [[فهرست شهرهای هند|ماداناپاله]] در ناحیه [[مدرس (شهر)|مدرس]] (امروزه منطقه [[چیتور]] در [[آندرا پرادش]]) متولد شد. او از یک خانواده [[زبان تلگو|تلوگو]] [[برهمن]] زبان بود. مطابق با رسوم رایج [[هندوئیسم|هندو]]، به عنوان فرزند هشتم که [[نر|مذکربه]] دنیا آمده باشد، او همنام با خدای هندو [[کریشنا]] نامیده شد. پدر کریشنامورتی، جیدو نارایانیاه که صاحب منصب در [[اداره کل]] [[مستعمره|مستعمرات]] [[بریتانیا]] بود، به مادرش سانجیواما علاقهمند شد. کریشنامورتی در ده سالگی مادرش را از دست داد. پدر و مادر او در مجموع یازده فرزند داشتند که شش نفر از
در سال ۱۹۰۳ خانواده وی در پاه اقامت داشتند؛ جایی که در آن کریشنامورتی در طول اقامت قبلی [[مالاریا]] گرفته بود. او سالهای زیادی که درگیر [[بیماری]] بود رنج کشید. یک کودک حساس و مریض، «مبهم و رؤیایی»، که اغلب به عنوان [[عقبماندگی ذهنی|عقب مانده ذهنی]] درنظر گرفته میشد، و مرتباً در مدرسه توسط [[آموزگار|معلمان]] و در خانه توسط پدرش مورد ضرب و شتم قرار میگرفت.
خط ۸۶:
در آوریل سال ۱۹۰۹، کریشنامورتی برای اولین بار لیدبیتر چارلز وبستر را ملاقات کرد. این شخص ادعا میکرد روشن بین است. لیدبیتر متوجه شد که کریشنامورتی، کسی است که مکرراً به همان ساحل در رودخانه آدیار میرفت و لیدبیر از شگفت انگیزترین تجلی (یا هالهای) که تا بحال دیده بود متحیر شد؛ «هالهای که نشانی از ذرهای خودخواهی در آن نبود.» این توصیف با ظاهر بیرون کریشنامورتی، که به گفته شاهدان عینی، معمولی، غیر محترم و ژولیده بود تضاد داشت.
همچنین به او به چشم «یک فرد کم هوش» نگاه میشد؛ که اغلب «یک حالت خلأ» در خود داشت و به او یک ظاهر احمقانه میداد. لیدبیتر متقاعد شده بود که این پسر به یک معلم روحانی و سخنران بزرگ تبدیل میشود، و به احتمال زیاد «حاملی برای خداوند پرنیان» خواهد بود (منظور از خداوند پرنیان در [[دکترین]] تئوصوفیسم، یک وجود عالی روحانی است که
[[پوپال جایاکار]] حدود ۷۵ سال بعد- در بیوگرافی نوشته شده دربارهٔ کریشنامورتی- مطالبی را به نقل از وی دربارهٔ دورهای از زندگی اش بیان کرد: "پسر همیشه میگفت: من هر چه شما میخواهید انجام خواهم داد. یک عنصر سرسپردگی و فرمانبرداری در او وجود داشت. پسر مبهم بود، نامطمئن و [[ژولیده]]. او مانند یک ظرف بود با یک سوراخ بزرگ در آن، هر چیزی در آن گذاشته میشد میرفت و هیچ چیز باقی نمیماند "
بعد از کشف لیدبیتر، کریشنامورتی توسط یکی از اعضای انجمن عرفانی در آدیار پرورش یافت. [[لیدبیتر]] و تعداد کمی از همکاران قابل اعتماد وظیفه آموزش، محافظت، و
کریشنامورتی (که بعدها بیشتر کریشنا جی نامیده میشد) و برادرش کوچکترش نیتیاناندا (نیتی)
با وجود مشکلاتی که در مورد کارهای مدرسه داشت و نیز نگرانیهایی که دربارهٔ تواناییهای او وضعیت جسمانی اش وجود داشت، کریشنامورتی چهارده ساله توانست طی شش ماه [[زبان انگلیسی]] را به خوبی صحبت کرده و بنویسد. لوتینز میگوید که بعدها کریشنامورتی کشف شدنش توسط وی را [[واقعه]] ای میدانست که باعث نجات زندگی اش شده بود. اغلب، از او پرسیده میشد که اگر او توسط لیدبیتر کشف نمیشد چه اتفاقی برایش میافتاد. او
در طول این زمان، کریشنامورتی یک رابطه قوی با آنی بسانت ایجاد کرد و به او به چشم مادرش نگاه میکرد. پدر او، که در ابتدا به قیومیت حقوقی بسانت از کریشنامورتی موافقت کرده بود، با چرخش نگاهها و توجه دیگران به فرزندش نقش کمرنگتری گرفت. در سال ۱۹۱۲ او از بسانت به منظور باطل کردن اعلام توافق سرپرستی شکایت کرد. پس از یک مبارزه طولانی حقوقی، بسانت سرپرستی کریشنامورتی و نیتیا را گرفت.
خط ۱۰۵:
مری لوتینز، زندگینامه نویس و دوست کریشنامورتی میگوید زمانی کریشنا معتقد بود که او پس از هدایت معنوی و آموزش و پرورش دنیایی به معلم جهانی تبدیل خواهد شد. یکی دیگر از زندگینامه نویسها توصیف میکند که برنامه روزانهای توسط لیدبیتر و همکارانش بر او تحمیل شده بود که شامل تمرین شدید و ورزش، آموزش خصوصی در موضوعات مختلف مدرسه، دروس عرفانی و مذهبی، [[یوگا]] و [[مدیتیشن]]، و همچنین آموزش بهداشت مناسب متناسب با فرهنگ و جامعه انگلیس بود.
در همان زمان، به موازات لیدبیتر نقش راهنمای و معلم معنوی کریشنامورتی
در حالی که کریشنامورتی در ورزش استعدادی طبیعی داشت، اما همیشه با تحصیلات رسمی مشکل داشت و در تحصیلات آکادمیک استعداد نداشت. او در نهایت پس از تلاشهای متعدد از گرفتن پذیرش برای [[تحصیلات دانشگاهی]] منصرف شد. او زبانهای خارجی را یادگرفت و
تصویر عمومی ای که از او توسط عارفها ترسیم شده، «ظاهری پاک و بیآلایش، نیتی معتدل، با دیدگاهی جهان شمول و اخروی، و تقریباً بی گرایشی ای
از همان اوایل مشخص بود که او «بطور ذاتی برخوردار از مانیتسم شخصی است؛ البته نه از نوع فیزیکی آن، بلکه جذبهای که در اثر سادگی بیش از حد وی مخاطب را برانگیخته و در او حس احترام ایجاد مینمود.» اگر چه، گاهی در زمانی که رشد میکرد نشانههایی از عصیان نوجوانی و بیثباتی عاطفی نشان میداد، مثلاً از [[رژیم غذایی]] تحمیل شده بر او ناراحت بود، به وضوح با تبلیغات در مورد خودش مسئله داشت و گاهی اوقات ابراز شک و تردیدهایی در مورد آینده تجویز شده برای او میکرد.
خط ۱۱۴:
پس از جنگ، کریشنامورتی با همراهی مجدد نیتیا به عنوان منشی سازمان دهنده انجمن] سخنرانیها، جلسات و بحثهایی جدی را در سراسر جهان مربوط به وظایفش به عنوان رئیس OSE آغاز نمود. او همچنین به نوشتن ادامه داد. محتوای گفتگوها و نوشتههایش، حول نظم بخشی به سازمان و آمادهسازی اعضای آن برای ظهور میچرخید. در ابتدا سخنرانیهایش با مکث و نامطمئن و تکراری توصیف میشد، اما به تدریج ارائه و [[اعتماد به نفس]] او بهبود یافت، و فرمان جلسات را در دست گرفت.
او همچنین در سال ۱۹۲۱ عاشق هلن نوته شد؛ دختری هفده ساله آمریکایی که خانوادهاش با عارفان همراه بودند. این تجربه باعث درک این مسئله شد که کار و مأموریتی که در زندگی اش از او انتظار میرفت مانع روابط عادی او شده بود. از میانه دهه ۱۹۲۰
=== تجارب تغییردهنده زندگی ===
در سال ۱۹۲۲کریشنامورتی و نیتیا از [[سیدنی]] به کالیفرنیا سفر کردند. در کالیفرنیا،
در اوهای
در اوهای در ماه اوت و سپتامبر سال ۱۹۲۲ بود که کریشنامورتی تغییر بزرکی را در زندگی اش تجربه نمود که به عنوان یک بیداری معنوی، تحول روحی، و شرایط فیزیکی به تصویر کشیده شد. رویدادهای اولیه در دو فاز مجزا اتفاق افتاد: اول یک تجربه معنوی سه روزه و به دنبال آن، دو هفته بعد، یک بیماری طولانی مدت که کریشنامورتی و کسانی که اطراف او بودند از آن به عنوان «فرایند» یاد میکردند، این بیماری در فواصل مکرر و با شدتهای متفاوت تا زمان مرگ او تکرار شد.
خط ۱۲۴:
به گفته شاهدان، این بیماری در ۱۷ آگوست سال ۱۹۲۲، با شکایت کردن کریشنامورتی از دردی شدید در پشت گردن او آغاز شد. در طول دو روز بعد، علائم بدتر شدند، که همراه با افزایش درد و حساسیت، از دست دادن اشتها، و گاه به گاه هذیان گفتن بود. به نظر میرسید که او در ناهوشیاری قرار داشت، اما بعدها گفته شد که او بسیار از محیط اطراف خود آگاه بوده، و حالتی از یگانگی عرفانی را تجربه میکردهاست. روز بعد، علائم و تجربه شدت یافتند و پس از آن با حسی از آرامش بی اندازه به اوج خود رسید."
بعداً، بیماری که به عنوان "فرایند" از آن یاد میشد شروع به تأثیر گذاشتن روی او کرد، در ماههای سپتامبر و اکتبر همان سال،
این تجربیات با مفاهیمی چون، "نیایش"، "عظمت"، "تقدس"، "عظمت"، و در اغلب موارد، "دگرگونی" یا "دیگر بودن"همراه بودند؛ و این "دیگر بودن" حالتی سوای وضعیتی بود که اطرافیان کریشنا به آن "فرایند" میگفتند. طبق گفته لوتینز، مدارکی از دفترچه او وجود دارد که این تجربه "دیگر بودن" تقریباً به صورت مداوم در طول زندگی اش با او بودهاست و به او احساس محافظت شدگی میدادهاست کریشنامورتی در دفترچهاش از آن به عنوان تجربهای عادی یاد میکند که پس از رخداد حمله حادی از "فرایند " رخ میداده، به عنوان مثال، در بیداری روز بعد مینویسد:
... با حسی قوی از آن حالت "دیگر بودن" از خواب بیدار شدم و درکی از یک جهان دیگر که فراتر از همه افکار است… حساسیت به اوج میرسد. حساسیت نه تنها به زیبایی، بلکه به همه چیزهای دیگر. تیغه علف به طرز حیرتانگیزی سبز بود، یک تیغه علف شامل تمام طیف رنگ بود، و مهیج و
این تجربه دیگر بودن با او در طی رویدادهای روزانه وجود داشت:
عجیب است که چگونه در طول یک یا دو مصاحبه آن نیرو و آن قدرت اتاق را پر میکرد. به نظر میرسید که در چشم و نفس یکنفر باشد. این حالت بطور ناگهانی و غیرمنتظره پیش میآمد گاهی با فشار و شدتی که بسیار
از زمان وقوع اولین رخداد در سال ۱۹۲۲ توضیحات مختلف و زیادی درمورد این تجربه کریشنامورتی ارائه شد. لیدبیتر و عارفان دیگر انتظار وقوع تجارب [[ماوراءالطبیعه]] را برای کریشنامورتی داشتند، اما هرگز با این تحولات بهت زده نشدند. [۶۱] در طول سالهای بعدی کریشنامورتی، ماهیت و منشأ «فرایند» ادامه داری که برای وی رخ میداد اغلب موضوع بحثهای خصوصی وی با همکارانش بود. اگرچه این بحثها ابعادی از موضوع را شفافتر میکردند اما در نهایت بینتیجه بودند طبق نوشتههای رونالد ورنون با وجود اینکه این فرایند وجود داشته و لیدبیتر توضیح رضایت بخشی در مورد آن نداشتهاست، این فرایند دستآوردهای دیگری را به همراه داشتهاست:
خط ۱۳۶:
همزمان با اخباری که از این تجارب عرفانی پخش میشد، شایعات در مورد ناجی بودن کریشنامورتی با توجه به
در تغییر و تحولات مربوطه عارفان برجسته و جناح وابسته به
مشکلات دورهای بیماری مزمن نیتیا در طول این زمان دوباره ظاهر شده بود. در ۱۳ نوامبر سال ۱۹۲۵ در ۲۷ سالگی، او در اوهای در اثر آنفلوآنزا و سل درگذشت. علیرغم سلامتی ضعیف نیتیا، مرگ او غیرمنتظره بود، و باور کریشنامورتی را در عرفان و نسبت به رهبران انجمن عرفانی تکان داد.
بعلاوه، نیتیا "آخرین بازمانده خانواده و دوران کودکی اش بود… تنها کسی که او میتوانست براحتی صحبت کند، و بهترین دوست و همراه او بود " به گفته شاهدان عینی، این خبر او را
=== فرار از گذشته ===
خط ۱۵۰:
لحظهای که به دنبال کسی میروید از پیروی حقیقت متوقف میشوید. من نگران نیستم که آیا شما به آنچه من میگویم توجه میکنید یا نه. من میخواهم کارهای خاصی در این جهان انجام دهم و با تمرکز تزلزل ناپذیر در حال انجام آن هستم. من خودم فقط به یک چیز ضروری توجه میکنم: آزاد کردن بشر. من تمایل دارم او را از همه قفسها آزاد کنم، از همه ترسها، و نه تأسیس مذاهب یا فرقههای جدید، و نه بیان نظریههای جدید و فلسفه جدید.
پس از منحل شدن انجمن اعضای برجسته آن علیه کریشنامورتی موضع گرفتند، از جمله لیدبیترکه میگفت موعود به اشتباه رفتهاست. کریشنامورتی همه باورهای سازمان یافته، اعتقاد به رهنمای روحانی و همه ارتباطات مرید و معلمی و عهد بستن به جای تلاش برای آزادی مطلق و
بازتاب تغییرات بینشی او خیلی پیشتر از منحل کردن انجمن آغاز شده بود. فاصلههای نامحسوسی که دربارهٔ موضوع معلم جهانی (بین کریشنا و اعضای انجمن) ایجاد شده بود باعث شده بود که از بسیاری از تمجید و تحسینها کاسته شود چرا که برای عدهای تغییرات بینشی کریشنامورتی، واژگان مورد استفاده وی و اظهاراتش
کریشنامورتی اغلب به مجموع کارهایش به عنوان تعالیم اشاره میکرد و نه به عنوان آموزههای من (آموزههای خودش) او به تعالیم اهمیت میداد نه به معلم، و تمام اقتدارات به خصوص اقتدار روانی بر سایرین را محکوم میکرد:
قدرت از هر نوع آن، به ویژه در زمینه اندیشه و درک، مخربترین چیز [[شیطان]]ی است. رهبران پیروان را از بین میبرند و پیروان رهبران را نابود میکنند. شما باید معلم و شاگرد خود باشید. شما باید در مورد همه چیزهایی که انسان
کریشنامورتی از تمام مسئولیتها و سازمانهای مختلف وابسته به انجمن فرمان ستاره، از جمله انجمن عرفانی استعفا داد. او پولها و اموال اهدا شده به انجمن از جمله [[قلعه]] ای در هلند و ۵۰۰۰ [[هکتار]] (۲۰ کیلومتر مربع) زمین، را به اهدا کنندگان
او بقیه عمر خود را به برگزاری گفتگو و سخنرانیهای عمومی در سراسر جهان در موضوعات ماهیت ایمان، حقیقت، غم و اندوه، آزادی، مرگ، و تلاش برای برآورده کردن زندگی معنوی صرف نمود. او رابطه مرید و مرادی را با این تفکر که چنین رابطهای منجر به وابستگی و استثمار میگردد نمیپذیرفت. او هدایا و کمکهای مالی ای را که افراد به میل خود و به دلیل تحت تأثیر قرار گرفتن تعالیم وی به او پیشنهاد میکردند میپذیرفت؛ و با تورهای سخنرانی و انتشار کتابها و رونوشت گفتههایش برای بیش از نیم قرن به کار خود ادامه داد. او دائماً از مردم میخواست تا
=== سالهای میانه ===
خط ۱۶۴:
کسب و کار و جنبههای سازمانی SPT عمدتاً توسط راجاگوپال اداره میشد، چرا که کریشنامورتی زمان خود را به سخنرانی و مراقبه اختصاص داده بود. ازدواج راجاگوپال سرانجامی نداشت، و هر دو پس از تولد دخترشان رادا در سال ۱۹۳۱ از هم جدا شدند ۱۹۳۱. [۹۴] در انزوای نسبی آریا ویهارا، دوستی نزدیک کریشنامورتی با روزالیند به یک [[رابطه عشقی]] منجر شد که تا سال ۱۹۹۱ عمومی نشد. [۹۵] [۹۶]
در طول ۱۹۳۰، کریشنامورتی در اروپا، آمریکای لاتین، هند، استرالیا و ایالات متحده صحبت کرد. در سال ۱۹۳۸، او با [[آلدوس هاکسلی]] ملاقات کرد. [۹۷] این دو دوستی نزدیکی را شروع کردند که
او برای یک دوره حدوداً چهار ساله (بین سالهای ۱۹۴۰ و ۱۹۴۴) سخنرانی عمومی نکرد. در طول این مدت او در آریا ویهارا، که در طول جنگ مزرعهای خود کفا بود و تا حد زیادی، با کالاهای مازادش تلاشهای انساندوستانه در اروپا را پشتیبانی میکرد کار و زندگی کرد. [۱۰۰] [۱۰۱]
خط ۱۷۳:
=== سالهای بعدی ===
کریشنامورتی به
این دو مرد به زودی دوستان نزدیک شدند و شروع به تحقیقات مشترک در قالب گفتگوهای شخصی و گاهی اوقات درقالب بحثهای گروهی با دیگر شرکت کنندگان به صورت دورهای نمودند، که نزدیک به دو دهه ادامه داشت. [۱۰۶] [۱۰۷]تعداد متعددی از این بحثها
اگر چه فلسفه کریشنامورتی زمینههای مختلف متعددی از جمله مطالعات مذهبی، آموزش و پرورش، روانشناسی، فیزیک، و مطالعات خودآگاهی را بررسی میکرد ولی او در محافل دانشگاهی شناخته شده نبود نه در زمان خودش و نه بعد از آن. با این حال، کریشنامورتی ملاقات و مذاکراتی با چند دانشمندان برجسته داشت، از جمله فیزیکدانان فریتجوف کاپرا، جورج سودارشان، روپرت شلدراک زیستشناس، روانپزشک دیوید شاینبرت، و همچنین روان درمانهایی که نماینده تئوریهای مختلف بودند. [۱۰۹] دوستی طولانی مدت بین بوهم و کریشنامورتی در سالهای بعد دچار فاصله شد. اگر چه
اگر چه ماهیت و موضع کریشنامورتی به سمت جهاتی نو و جدید متمایل شده بود اما [۱۱۳] تعالیم بنیادی وی بدون تغییر باقیماندند. در اواخر سال ۱۹۸۰، او از فرصت استفاده کرد و عناصر اساسی پیامش را که در اصل در سال ۱۹۲۹ پایه ریزی شده بودند مجدداً در یک بیانیه کتبی که به عنوان "هسته تعالیم" شناخته میشد تصریح کرد. یکی از پیروان شرح میدهد که:
« «حقیقت، سرزمینی بی مسیر و ناشناخته "است. انسان نمیتواند از طریق
در ۱۹۷۰، کریشنامورتی چندین بار با نخست وزیر هندی ایندیرا گاندی، کسی که از (لحاظ فکری) از او بسیار دور بود، و گاهی بحثهایی بسیار جدی و مهم با او انجام داد، ملاقات داشت. تأثیر واقعی او در زندگی سیاستمدار هندی ناشناختهاست. با این حال جایاکار از پیام وی در جلسههای (یاد شده) با [[ایندیرا گاندی]] به عنوان تأثیری محتمل در ترقی معیارهای مهم خانم گاندی که در طول دوره بحران سیاسی اعمال کرده بود یاد میکند. [۱۱۶]
در همین حال رابطه نزدیک کریشنامورتی با راجاگوپال زمانی که او راجاگوپال را برای بازستاندن اموال و بودجهها و همچنین حقوق نشر برای آثارش، نسخههای خطی، و مکاتبات شخصی، که در مالکیت راجاگوپال بود به دادگاه کشاند خراب شد. [ ۱۱۷] دادخواهی و شکایت متقابل آن، که
در سال ۱۹۸۴ و ۱۹۸۵ او تحت همکاری بخش انجمن پیشگام تریس در [[سازمان ملل]] با مخاطبان دعوت شده درآن سازمان در نیویورک صحبت کرد. [۱۲۰] [۱۲۱] در نوامبر ۱۹۸۵ او برای آخرین بار از هند بازدید کرد، و از آن زمان تا ژانویه سال ۱۹۸۶ بحثها و گفتگوهایی انجام داد که از
کریشنامورتی برای دوستان توضیح داده بود که او مایل به [[دعوت از مرگ]] نیست، اما مطمئن نبود چه مدت بدنش دوام میآورد (او وزن قابل توجهی را از دست داده بود)، و هنگامی که او دیگر نمیتوانست صحبت کند، نمیتوانست «هیچ هدف بیشتری داشته باشد.» در صحبت نهایی خود در تاریخ ۴ ژانویه سال ۱۹۸۶ در مدرس، او دوباره مخاطبان را به بررسی ماهیت تحقیق، تأثیر فناوری، ماهیت زندگی و مراقبه و ماهیت خلقت دعوت کرد.
کریشنامورتی در عین حال نگران میراث خود بود که ناخواسته به برخی از اشخاصی داده شده بود که تعالیمی را که [[دست به دست]] دریافت کرده بودند به جای انتشار به جهانیان منحصر به تعدادی خاص میکردند. او نمیخواست کسی به عنوان مفسر آموزشهای او باشد. [۱۲۲] او همواره به همکاران خود هشدار میداد که نباید خودشان را به عنوان سخنگو از طرف وی، یا به عنوان جانشین او پس از مرگش معرفی کنند. [۱۲۳]
چند روز قبل از مرگش در بیانیه پایانی، قاطعانه اعلام کرد که "هیچ کس" در میان همکاران او، یا عموم مردم نمیداند که چه اتفاقی برای او افتاده (به عنوان مجرای تعالیم) و کسی آموزشهای او را درک نمیکند. وی افزود که "انرژی بسیار زیادی" که در [[طول عمر]] او عمل کردهاست با مرگ او خواهد رفت، و
در مثال دیگر او در مورد کلمبوس صحبت کرد و اینکه او از طریق سفری دشوار به کشف دنیایی جدید نائل شد، کاری که امروزه به آسانی بوسیله یک جت شدنی است و معنای آن این است که اگر کریشنامورتی، به منظور رسیدن به سطحی از ادراک مجبور به پیمودن راهی ویژه بودهاست لزوماً دیگران نیازی به آن ندارند. [۱۲۶]
خط ۱۹۷:
== اغلب موضوعات سخنرانیها ==
=== دانش ===
کریشنامورتی
ظرفیت ذهن در ثبت (وقایع) حصارها و موانعی را ایجاد میکند به عنوان مثال، ابراز کلمات آزار دهنده در یک رابطه ممکن است تبدیل به خاطراتی شوند که بر اعمال انسان اثر بگذارند؛ بنابراین دانش میتواند یک اختلاف را در یک رابطه نشان دهد و میتواند مخرب باشد. [۱۲۷]
او سوالات زیر را مطرح کرد: "آیا مغز میتواند با تمام واکنشها و پاسخهای فوری اش به هر چالش و تقاضا یی باز هم سکوت خود را حفظ کند؟" [۱۲۸] پاسخ او اینچنین بود:این سؤال به معنای پایان دادن به فکر نیست، در مورد این است که آیا مغز میتواند
مغز، برای ضبط کردن، ایجاد امنیت، و "احساس زنده بودن آموزش دیدهاست."ضبط شدههای مغز تصویری از خود، از عزیزان، تجارت، سیاستمداران، کشیشان، و ایدهآلها ایجاد میکند. اگر این تصاویر ماندنی شده باشند فرد همواره ازآن آسیب میبیند، و همواره در چهار چوبی زندگی خواهد کرد که در آن آزادی ای وجود ندارد." اما اگر کسی فرد بتواند بدون اعمال عکس العمل تنها به آن گوش بسپارد آنگاه مغز دیگر مرکز تبت وقایع (و تصویر سازی) نخواهد بود. " [۱۲۹]
خط ۲۰۸:
"ترس همیشه در رابطه با چیزی هست، و به خودی خود وجود ندارد. ترس از آنچه در رابطه گذشته رخ داده ترس از احتمال تکرار آن در آینده را به همراه خواهد داشت؛ همیشه یک [[نقطه ثابت]] وجود دارد که از آن رابطه شکل میگیرد. چگونه ترس به آن راه مییابد؟ من دیروز درد داشتم، از این درد خاطرهای وجود دارد که فردا نمیخواهم دوباره تجدید شود.
فکر کردن در مورد درد دیروز، در واقع فکری است که شامل خاطره درد است و ترس از داشتن دوباره درد در فردا را پایه ریزی میکند. پس این فکر است که ترس را میآورد. اندیشه بوجود آورنده ترس است، اندیشه همچنین لذت را پرورش میدهد. برای درک ترس شما باید لذت را نیز درک کنید.
فکر کردن به تصاویری از لذت دیروز، باعث بروز این فکر میگردد که ممکن است که دیگر فردا آن لذت را نداشته باشید، پس (دوباره) فکر موجب ترس میشود. اندیشه برای حفظ کردن لذت تلاش میکند و در نتیجه ترس تغذیه میشود.
اندیشه خودش را به عنوان تحلیلگر، از آنچه که باید تجزیه و تحلیل گردد جدا میکند. در حالیکه این دو با هم
=== مراقبه ===
آنچه کریشنامورتی از آن به عنوان واژه مدیتیشن یاد مینمود کاملاً با سیستمها و
"ذهنی که در مراقبهاست فقط به مراقبه، باید توجه داشته باشد نه به
"... قدرتهای مختلفی وجود دارند… شما
کریشنامورتی مراقبه را به عنوان یک هنر بزرگ میدید، "شاید هم بزرگترین هنر". او میگفت "شخص باید این هنر را بوسیله تمرین کردن بدون هیچ تکنیکی از طریق، تماشای خودش: در فعالیتهای روزانه (راه رفتن، غذا خوردن)، آداب و رسوم (صحبتها و بدگوییها)، احساسات واکنشی (نفرت، حسادت) و آگاه شدن از این چیزها بدون هیچ انتخابی فرا گیرد." و معتقد بود اشکال مختلفی از مدیتیشن برای فرار از تضادها اختراع شدهاند. [۱۳۲[
این اشکال، طبق نظر کریشنامورتی "بر اساس آرزو و اصرار برای موفقیت، مجاب کردن تضادها و مبارزه برای رسیدن هستند. او این تلاش را به عنوان محدودیت ذهنی شرطی شده میبیند و در این حالت هیچ آزادی وجود ندارد. " مدیتیشن واقعی "پایان تفکر" است که به ابعاد متفاوتی... فرای زمان سوق میدهد. [۱۳۳]
اندیشه و احساس باعث دفع انرژی میگردد. " تکرار
=== آموزش ===
کریشنامورتی چندین مدرسه را در سراسر جهان تأسیس کرد.
# [[چشمانداز]] جهانی: نمایی از کل به عنوان بخشی تفکیک شده از اجزاء. هرگز نباید چشماندازی فرقهای وجود داشته باشد، اما همیشه یک چشمانداز جامع آزاد از همه تعصبها باید باشد.
# نگرانی برای انسان و محیط زیست: بشریت بخشی از طبیعت است، و اگر از طبیعت مراقبت نشود، صدمه آن مانند بومرنگ به انسان برمی گردد. فقط آموزش درست، و محبت عمیق بین مردم در همه جا، بسیاری از مشکلات از جمله چالشهای زیستمحیطی را حل خواهد کرد.
خط ۲۳۰:
=== بحران جهانی ===
بنا بر نظر کریشنامورتی، بسیاری از مشکلات در دنیا از جمله فقر، جنگ، تهدید هستهای، و سایر شرایط تاسف آور، ریشه در تفکر ما دارند. در نظر وی، ما بر اساس تفکرمان زندگی و رفتار میکنیم و بنابراین جنگها و دولتها هم در نتیجه این تفکر هستند. ما هر کدام اعتقادات، نتیجهگیری و تجربیات خود را داریم که به
فعالیتهای خود محور ظاهراً با عنوان [[ملیگرایی]] و تعصب مذهبی توجیه میشوند و جهانی [[پارهپاره]] یا تقسیم شده را بوجود آوردهاند که در آن حاضریم بخاطر باورهایمان دیگران را از پای در بیاوریم. برای درک رابطه ما با بحران جهانی باید خویشتن را درک کنیم [۱۳۶] او مینویسد.
خط ۲۳۸:
== نفوذ و اثرگذاری کریشنامورتی ==
اندازه گرفتن میزان
علاقه به او و کار او سالها پس از مرگ او همچنان ادامه دارد. بسیاری از کتابها و همچنین صدا، ویدئو و دادههای کامپیوتری، همچنان چاپ میشوند که عمدتاً توسط [[خرده فروشان]] آنلاین و رسمی انجام میگردد. چهار بنیاد رسمی، با حفظ بایگانی، انتشار تعالیم به زبانهای متعدد، محصولات جدید دیجیتالی و سایر رسانهها، [[توسعه وب]] سایت، حمایت از برنامههای تلویزیونی، وب، سازماندهی جلسات و گفتگوهای افراد علاقهمند در سراسر جهان همچنان به این راه ادامه میدهند. [۱۴۰]
با توجه به ارتباطات و مطبوعات منتشر شده توسط این بنیادها لیستهای پستی
کریشنامورتی یک نمونه از آن معلمان معنوی است که آیین و آدابهای رسمی متعصبانه را مردود شمردهاست. درک او از حقیقت به عنوان «سرزمین ناشناخته» (سرزمینی بی مسیر)، که امکان دستیابی فوری به آزادی را فراهم میکند، [۱۴۳] در تعلیمات مختلف همچون بروس لی، [۱۴۴] لانگ بری، [۱۴۵] و [[دالایی لاما]] منعکس شدهاست.
کریشنامورتی تحت تأثیر آثار، [[اسطوره شناس]] جوزف کمبل، هنرمندان [[جکسون پولاک]] و بئاتریس وود، مربی ترنس وبستر دویل و ضد فرهنگ نویسنده آلن واتس قرار گرفته و با
در هند با آن سنت طولانی خود در سرگردانی مردان «مقدس»، تارک دنیاها و معلمان غیرمذهبی، کریشنامورتی توانست توجه تعداد زیادی را و گاهی ناخواسته تحسین
کریشنامورتی بطور فزایندهای علاقه نهادهای دینی مهم در هند را جلب نمود. او بطور دوستانه تعدادی بحث و مذاکره با علمای هندو و بودایی و رهبران شناخته شده، از جمله دالایی لاما داشت. [۱۵۱] تعداد زیادی از این بحثها بعدها در کتابهای مختلف کریشنامورتیهای منتشر شد.
فیلسوف عارف و
شایستهاست که هر گونه بحثی دربارهٔ
== نقد ==
هلن نیرینگ، کسی که در سال ۱۹۲۰ کریشنا را شناخته بود در " کتاب عشق و ترک زندگی خوب " بیان داشت که راه و روش برخورد کریشنا بواسطه یکسری امتیازات شرطی شده بود. از نظر این منتقد شرطی شدگی کریشنامورتی به دلیل حمایت و
در سال ۱۹۹۱ در کتاب زندگی
=== نقل قولهایی از کریشنامورتی ===
خط ۲۹۱:
* [http://www.zensabook.com/book/book-of-life_jiddu-krishnamurti کتاب زندگی; مراقبههای روزانه]
{{پانویس}}[http://jkrishnamurti.org/default.php سایت منبع جهت جستجو در متن کامل
{{ترتیبپیشفرض:کریشنامورتی، جیدو}}
|