محمد خدابنده اولجایتو: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Jalehebrahimi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB
خط ۴۱:
 
=== سال‌های آغازین ===
اولجایتو در سال ........... ه. ق. به دنیا آمد، مادر وی [[اوروک خاتون]] مسیحی بود و تحت تأثیر کشیشان دربار،‌ فرزند خود را [[غسل تعمید]] داده و به افتخار [[پاپ]] زمان که [[نیکولای چهارم]] بود، او را «'''نیکولو'''» نام نهاده بود. در کودکی در جوی که مسیحیان نیرو و احترام فراوان داشتند، رشد کرد. پدر وی [[ارغون‌خان|ارغون]] کلیساهایی را که به دستور [[احمد تگودار]] ویران شده بود، مرمت کرد و همچنین [[ماریهبالاها]]، اسقف کلیسای [[نسطوری]] ایران را بر اریکه قدرت نشانید و کلیسای [[مارشلیطه]] در [[مراغه]] را که مرکز مسیحیان ایران به شماربه‌شمار می رفت،‌ رونق دوباره بخشید.
 
نیکولو در کودکی بیمار شد و به دنبال عقاید خرافی مغولی نامش را به «'''خربنده'''» تغییر دادند، که به [[ابجد|حروف ابجد]] «سایه خاص آفریننده» معنا می دهد که [[رشیدالدین فضل‌الله همدانی|رشید الدین فضل الله همدانی]] طی ابیاتی آن را توضیح داده است. تغییر نام هنگام حوادث ناگوار نزد مغول سنتی رایج بود.
 
=== سال‌های نوجوانی ===
در نوجوانی به فرمانروایی [[خراسان]] منصوب شد. در این دوران بود که روحانیان [[حنفی]] ملازمش شدند و پیوسته او را به گرویدن به این مذهب تشویق می کردندمی‌کردند. تلاش آنان به سرانجام رسید؛ خربنده مسلمان و حنفی شد و حنفیان را احترام و تکریم فراوان کرد. وی پس از اسلام آوردن نام خود را از «خربنده» به «خدابنده» تغییر داد.
 
=== به حکومت رسیدن ===
پس از مرگ [[غازان‌خان]] به ایلخانی [[مغول]] در [[ایران]] رسید. وی علاوه بر تاکیدتأکید بر اجرای قوانین اسلامی، منشوری صادر کرد مبنی بر اینکه کلیه فرامینی که توسط غازان صادرشده،‌ پابرجا و محترم باقی بماند. وی کسانی را که غازان بر کارها گمارده بود ابقا کرد و در مناصب نیز تغییری را اعمال نکرد. بنابراین می توانمی‌توان حکومت اولجایتو را، ادامه حکومت غازان دانست.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=دین و دولت در ایران عهد مغول|نام خانوادگی=بیانی|نام=شیرین|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=۴۷۹}}</ref>
 
اولجایتو در سالهای اول سلطنت خود،‌ نقشه غازان را که موفق به اجرای آن نشد آغاز کرد؛ در منطقه ایمنطقه‌ای که دارای چمنزارهای سبز و خرم بود به یاد موطن مألوف و دشت هایدشت‌های وسیعش، شهری مهم و بزرگ ساخت که به [[سلطانیه]] معروف شد و از آن پس پایتخت را از [[تبریز]] به سلطانیه منتقل کرد. به پیروی از سبک غازانی(که خود تقلیدی از شهرسازی ایرانی بود)، در مرکز شهر سلطانیه ارگی بناشد که به بناهای آرامگاهی سلطان اختصاص یافت و در مرکز آن،‌ گنبدی با هشت منار برپا شد. همچنین [[خانگاه|خانقاه]]، مدرسه، [[دارالسیاده|دارالسّیاده]]، [[دارالضّیافه]] و [[دارالشفا]] نیز در کنار آن بنا شد. موقافات فراوان برای مخارج آن درنظر گرفته شد و تولیت آن به [[رشیدالدین فضل‌الله همدانی|خواجه رشید الدین فضل الله همدانی]] سپرده شد، «چون این جمله به تعلیم و ارشاد او بود.»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ذیل جامع التواریخ رشیدی|نام خانوادگی=حافظ ابرو|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=۶۹}}</ref>
 
الجایتو پس از رسیدن به فرمان‌روایی، دستور به قتل [[آلافرنک]] پسر [[گیخاتو]] داد. او پسرش ابوسعید را به فرمان‌روایی خراسان فرستاد. الجایتو شهر سلطانیه را به وجود آورد (این کار را پپشتر پدرش ارغون آغاز کرده بود) و آن را پایتخت خود قرار داد. او دیلم (گیلان) را که با وجود گذشت پنجاه سال از برقراری ایلخانیان هنوز کاملاً مطیع نشده بود فتح کرد، اما سپاهش در این راه متحمل تلفات زیادی شد.