گابریل گارسیا مارکز: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
Rezabot (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۴۲:
}}
[[پرونده:Gabriel Garcia Marquez 1984.jpg|200px|بندانگشتی|چپ|مارکز در سال ۱۹۸۴]]
'''گابریل خوزه گارسیا مارکِز''' {{اسپانیایی|Gabriel José García Márquez}} (زادهٔ [[۶ مارس]] [[۱۹۲۷ (میلادی)|۱۹۲۷]] در دهکدهٔ آرکاتاکا{{نشانه|arc}} درمنطقهٔ سانتامارا{{نشانه|santa}} در [[کلمبیا]] – درگذشته ۱۷ آوریل ۲۰۱۴) [[رمان ]]نویس، نویسنده، روزنامه‌نگار، ناشر و فعال سیاسی [[کلمبیا]]یی بود. او بین مردم کشورهای [[آمریکای لاتین]] با نام ''گابو'' یا ''گابیتو'' (برای تحبیب) مشهور بود و پس از درگیری با رئیس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش در [[مکزیک]] زندگی می‌کرد. مارکز برنده [[جایزه نوبل ادبیات]] در سال ۱۹۸۲ را بیش از سایر آثارش به خاطر رمان [[صد سال تنهایی]] چاپ ۱۹۶۷ می‌شناسند که یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های جهان است.
 
== زندگی ==
خط ۵۶:
گارسیا مارکز یکی از نویسندگان پیشگام سبک ادبی [[رئالیسم جادویی]] بود، اگرچه تمام آثارش را نمی‌توان در این سبک طبقه‌بندی کرد. او در سال ۱۹۶۵ شروع به نوشتن رمان [[صد سال تنهایی]] کرد و آن را در سال ۱۹۶۷ به پایان رساند.
 
«وقتی سال‌ها بعد سرهنگ آئورلیانو بوئندیا در برابر دستهٔ سربازانی که قرار بود اعدامش کنند، ایستاده بود، بعد از ظهر دوری را به یاد آورد که پدرش او را برای کشف یخ برده بود.» با این جملهٔ شگفت‌انگیز و گیرا دنیای «صد سال تنهایی» شکل می‌گیرد که بسیاری آن را دل‌انگیزترین رمان قرن بیستم می‌دانند.<ref name=":0" />
 
صد سال تنهایی در [[بوینس آیرس]] منتشر شد و به موفقیتی بزرگ و چشمگیر رسید و به عقیدهٔ اکثر منتقدان شاهکار او به‌شمار می‌رود. او در سال ۱۹۸۲ برای این رمان، برندهٔ [[جایزه نوبل ادبیات]] شد. بنیاد نوبل در بیانه خود او را «شعبده باز کلام و بصیرت» توصیف کرد.
 
ایده اولیه برای نوشتن نخستین فصل کتاب صد سال تنهایی در سال ۱۹۶۵ وقتی که مشغول رانندگی به سمت آکاپولکو در مکزیک بود به ذهنش رسید.<ref>[http://www.simafilmnews.ir/content/view/50/90/ مروری بر زندگی مارکز، سمیه مؤمنی، پایگاه اینترنتی سیمافیلم]</ref> تمام نسخه‌های چاپ اول صد سال تنهایی به زبان اسپانیایی در همان هفته اول کاملاً به فروش رفت. در ۳۰ سالی که از نخستین چاپ این کتاب گذشت بیش از ۳۰ میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته و به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده‌است.
{{نوبل}}در سال ۱۹۷۰ کتاب سرگذشت یک غریق را در [[بارسلون]] چاپ کرد و در همان سال به وی سفارت (کنسولگری؟) کلمبیا در [[اسپانیا]] پیشنهاد داده شده که وی این پیشنهاد را رد کرد و یک سفر طولانی به مدت ۲ سال را در کشورهای [[کارائیب]] آغاز کرد و در طول این مدت کتاب [[داستان باورنکردنی و غم‌انگیز ارندیرای ساده‌دل و مادربزرگ سنگدل‌اش]] را نوشت که جایزه [[رومولوگایه گوس]] بهترین رمان را بدست آورد. وی سپس دوباره به اسپانیا برگشت تا روی دیکتاتوری [[فرانکو]] از نزدیک مطالعه کند که حاصل این تجربه رمان [[پاییز پدرسالار]] بود.<ref name="ReferenceA" />
 
در اوایل دهه ۸۰ به کلمبیا برگشت ولی با تهدید ارتش کلمبیا دوباره به همراه همسر و دو فرزندش برای زندگی به مکزیک رفت.
خط ۷۰:
== سالهای پایانی زندگی ==
در سالهای پایانی زندگی و به مرور زمان خلاقیت و توان نویسندگی مارکز رو به کاهش گذاشت. او برای نوشتن کتاب خاطرات روسپیان غمگین من، چاپ ۲۰۰۴ حدود ده سال وقت صرف کرد. در ژانویه ۲۰۰۶ اعلام کرد که دیگر تمایل به نوشتن را از دست داده‌است. میراث او مجموعه بزرگی از کتاب‌های داستانی و غیرداستانی است که با پیوند دادن افسانه و تاریخ در آن هر چیز ممکن و باورکردنی می‌نماید.
تمام داستانهای وی به نثری نوشته شده‌اند که از نظر رنگارنگی و جاذبه غریبشان فقط می‌توان آن‌ها را با کارناوالهای آمریکای جنوبی مقایسه کرد.<ref name="گابریل گارسیا مارکز؛ زندگی و کتابها" /> آخرین اثری که از او منتشر شد، کتابی است به عنوان «نیامدم که سخنرانی کنم»، که ۲۲ سخنرانی او را که به مناسبت‌های گوناگون در سراسر جهان ایراد کرده، در بر می‌گیرد.
 
پزشکان در سال ۲۰۱۲ اعلام کردند که مارکز به بیماری [[آلزایمر]] مبتلا شده‌است.<ref>[http://avinyfilm.ir/main/index.php?Page=definition&UID=1971603 فرشتهٔ فراموشی دور سر گارسیا مارکز<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref><ref>[http://www.elpais.com.uy/120611/ultmo-645817/ultimomomento/gabriel-garcia-marquez-padeceria-alzheimer/ Gabriel García Márquez padecería Alzheimer - Diario EL PAIS - Montevideo - Uruguay<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref>
خط ۷۹:
ناآرامی و خشونت‌های سیاسی، خانواده به عنوان یک عنصر وحدت بخش، ترکیب آن با شور مذهبی و باور به فراطبیعت روی هم رفته سبک ادبی شاخص مارکز را به هم بافته‌اند. آثار وی نظیر پدرسالار یا [[ژنرال در هزارتوی خود]] به خوبی تقویت انگیزه‌های سیاسی او در واکنش به تشدید خشونت در کشورش کلمبیا را نشان می‌دهند. او پس از نوشتن مقاله‌ای در مخالفت با دولت کلمبیا به اروپا تبعید شد. وقتی که کتاب غیر داستانی سفر مخفیانه میگل لیتین به شیلی را در سال ۱۹۸۶ نوشت، حکومت دیکتاتوری [[ژنرال پینوشه]] ۱۵ هزار نسخه از آن را در آتش سوزاند. او به نوشتن آثاری که گرایش به [[جناح چپ]] سیاست در آن مشهود بود ادامه داد.
 
او با [[فرانسوا میتران]] رئیس‌جمهور سوسیالیست [[فرانسه]] در دهه ۱۹۸۰ دوستی نزدیکی داشت و مدت‌ها نیز از دوستان نزدیک و حتی نماینده [[فیدل کاسترو]]، رهبر سابق کوبا، بود. گارسیا مارکز به دلیل دفاع از حکومت فیدل کاسترو که از نگاه گروه کثیری از روشنفکران و نویسندگان به مرور به یک رژیم خودکامه بدل شده بود، وارد بحث‌های تندی شد که یکی از نمونه‌های برجسته آن مجادله اش با [[سوزان سونتاگ]]، نویسنده معروف آمریکایی، بود. به خاطر دفاعش از حکومت کوبا او مدتی حق ورود به آمریکا را نداشت. دولت آمریکا بعدها در این تصمیم خود تجدید نظر کرد و مارکز بارها برای معالجه [[سرطان]] [[غدد لنفاوی]] به [[کالیفرنیا]] سفر کرد.<ref name="گابریل گارسیا مارکز؛ زندگی و کتابها" /> او به مداخلات آمریکا در [[ویتنام]] و [[شیلی]] انتقاد کرده بود. به‌رغم این انتقادها [[بیل کلینتون]] و [[فرانسوا میتران]] رؤسای جمهور پیشین آمریکا و فرانسه از جمله دوستان گابریل گارسیا مارکز بودند.<ref name="واکنش‌ها به مرگ گابریل گارسیا مارکز">[http://www.dw.de/واکنشها-به-مرگ-گابریل-گارسیا-مارکز/a-17578249 واکنش‌ها به مرگ گابریل گارسیا مارکز] دویچه‌وله فارسی</ref>
 
== مارکز در ایران ==
خط ۸۶:
تقریباً تمام آثار داستانی مارکز به فارسی ترجمه و منتشر شده‌است، و بیشتر آن‌ها بیش از یک بار. برخی از داستان‌های او مانند رمان «عشق در سالهای وبا» با سانسور به بازار آمده و صحنه‌های [[اروتیک]] آن حذف شده‌است. خوانندگان ایرانی آثار مارکز را دنبال می‌کنند و برخی نویسندگان به تأثیر از سبک «[[واقع‌گرایی جادویی|رئالیسم جادویی]]» منسوب به او کتاب می‌نویسند.
 
آخرین کتاب‌های مارکز در حوزه رمان «روسپی‌های غمزده من» (باز هم با حذف برخی از صحنه‌ها) و [[خودزندگی‌نامه|خودزندگی‌نامهٔ]] او به عنوان «زیستن برای نوشتن» آخرین کارهایی هستند که از مارکز در ایران منتشر شده‌اند. کتاب «[[گزارش یک آدم‌ربایی]]» (۱۹۹۶) نیز در ایران کاملاً شناخته شده‌است، به ویژه از زمانی که [[میرحسین موسوی]]، از رهبران اصلی «[[جنبش سبز]]»، درونمایه آن را برگردانی واقعی از سرگذشت خود و همفکران خود دانست.
 
کتاب مارکز را کالبدشکافی نظام‌های وحشت و ترور دانسته‌اند. وصف کامل رژیم‌هایی که زندگی و حرمت شهروندان به هیچ می‌گیرند. مارکز رنج و درد قربانیان دیکتاتوری را شرح می‌دهد، با این دریغ و افسوس که او، این قوی‌ترین قلم جهان، «نمی‌تواند روی کاغذ حتی سایه‌ای کمرنگ از وحشتی را مجسم کند که قربانیان متحمل می‌شوند».<ref>[http://www.dw.de/گابریل-گارسیا-مارکز-نامدارترین-نویسنده-جهان-درگذشت/a-17576921 گابریل گارسیا مارکز، نامدارترین نویسنده جهان درگذشت] دویچه‌وله فارسی</ref>
خط ۱۰۶:
* [[رز مک‌گاون|رُز مک‌گوآن]]، هنرپیشهٔ ۴۰ ساله آمریکایی در توییتر نوشت: «واژه‌های او مرا به مکان‌های جادویی کشاند.»
* [[خوانس|خوآنِس]] خواننده ۴۱ ساله کلمبیایی در توییتی نوشت: «"بزرگترین" رفت "ولی یک اسطورهٔ جاودان برجای ماند".»
* [[ایزابل آلنده]]، نویسنده اهل شیلی: «او مهم‌ترین نویسنده آمریکای جنوبی در سراسر تاریخ بود.»<ref name="واکنش‌ها به مرگ گابریل گارسیا مارکز" />
 
== کتاب‌شناسی ==
خط ۱۵۲:
|The autumn of the patriarch
|[[اسدالله امرایی]]
|[[نشر ثالث‏‫ثالث‌]]
|-
|۱۳۶۵
خط ۳۴۶:
[[رده:برندگان جایزه نوبل ادبیات]]
[[رده:برندگان جایزه نوبل اهل کلمبیا]]
[[رده:دور از وطن‌های اهل کلمبیا در مکزیک]]
[[رده:دارندگان لژیون دونور]]
[[رده:درگذشتگان ۲۰۱۴ (میلادی)]]
[[رده:درگذشتگان به علت سینه‌پهلو]]
[[رده:دور از وطن‌های اهل کلمبیا در مکزیک]]
[[رده:رمان‌نویسان اهل کلمبیا]]
[[رده:رمان‌نویسان سده ۲۰ (میلادی) بر پایه ملیت]]
خط ۳۶۰:
[[رده:نویسندگان پست‌مدرن]]
[[رده:نویسندگان داستان کوتاه اهل کلمبیا]]
[[رده:نویسندگان داستان کوتاه مرد اهل کلمبیا]]
[[رده:نویسندگان سبک رئالیسم جادویی]]
[[رده:نویسندگان مرد اهل کلمبیا]]