استوانه کوروش: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۶:
 
== پیشینه ==
[[پرونده:Nabonidus cylinder sippar bm1.jpg|بندانگشتی|250px|[[استوانه‌های نبونعیدنبونایید|استوانهٔ نبونعیدنبونایید]]، یافت‌شده در [[سیپار]].]]
دبیران بابِلی در نوشتن استوانهٔ کوروش، از سنت هزار سالهٔ کتیبه‌های ساختمانی سلطنتی آشوری و بابلی الهام گرفتند. در چنین متن‌هایی، پادشاهان نه تنها ساخت و بازسازی پرستشگاه‌ها، کاخ‌ها، برج‌وباروها، آبراهه‌ها و دیگر فعالیت‌های عمومی را یادآور شده‌اند، بلکه از این فرصت برای زنده نگاه داشتن نام، تبارنامه، القاب و صفات خود، پشتیبانی خدایان از فرمانروایی خویش و گاهی نیز برای اشاره به کرده‌هایشان استفاده می‌کردند. اشیائی که این متن‌ها بر روی آن‌ها نوشته می‌شدند در شالوده یا پایه‌های ساختمان‌های یادبودی قرار می‌گرفتند، به این امید که فرمانروایان بعدی و دبیران‌شان، آن‌ها را بیابند و شناسایی کنند و به آن‌ها احترام بگذارند. از این‌رو، این اسناد با مجسم‌کردن و گهگاه با بیان گذشته‌ای دور و با اشاره و امید به آینده‌ای نامعلوم، نگاه باستانی به آن چیزی را نشان می‌دهند که امروزه به آن «تاریخ» می‌گویند. آگاهی‌هایی که فرمانروایان برای انتقال به نسل‌های بعد گزینش می‌کردند، دانش آیندگان دربارهٔ تاریخ میان‌رودان و برداشت تاریخی آن‌ها را شکل می‌داد و محدود نیز می‌کرد.<ref>{{پک|استولپر|۱۳۹۳|ک=کوروش بزرگ|ص=۳۹}}</ref>
 
استوانهٔ گلی بُشکه‌مانند کوروش، شبیه به اشیائی بود که از دوران فرمانروایی پادشاهان آشور نو و بابل نو، از سدهٔ هشتم پیش از میلاد بسیاری از کتیبه‌های سلطنتی بابلی بر روی آن‌ها نوشته می‌شد. این شکلِ خاص، در دوران بابل نو رایج بود و تنها برای گل‌نوشته‌هایی همچون متن‌های شاهی به‌کار می‌رفت که در پیِ بنا دفن می‌شدند. پیش از این نیز گل‌نوشته‌هایی با همین شکل در [[میان‌رودان]] ساخته شده‌اند و استوانهٔ کوروش نیز در ادامهٔ همین سنت ساخته شده‌است.<ref>{{پک|رزمجو|۱۳۸۹|ک=استوانهٔ کورش بزرگ|ص=۴۷}}</ref> در حقیقت متن توسط کاهنان مردوخمردوک با تقلیدی از متون کهن نئو-آشوری، به ویژه کتیبه‌های نوشته‌شدهٔ آشوربانیپال در بابل، نوشته‌شده‌است؛ بنابراین، استوانه ساختی به شیوهٔ معمول کتیبه‌های میان‌رودان دارد و به‌عنوان پی‌بنا در دیوار بابل برای یادبود بازسازی‌های کوروش در آن‌جا گذاشته‌شده‌است.<ref>{{پک|Dandamayev|۱۹۹۳|ک=The Cyrus cylinder|ص=۵۲۱–۵۲۲}}</ref>
 
نوشته‌های باستانی روال بخصوصی دارند و روند نوشتن نوشته‌های باستانی میان‌رودان چنین بود که معمولاً با ترکیب کلمهٔ «آن‌گاه که…» آغاز می‌شوند، سپس گزارشی از اتفاقی می‌دهند و بعد در انتها می‌گویند به عنوان مثال بعد از این اتفاق من چنین کاری کردم.<ref>{{پک|نورعلیشاهی|۱۳۸۸|ک=گفتگو با عبدالمجید ارفعی|ص=۷}}</ref>
خط ۴۶:
 
== متن استوانه ==
متن حاوی روایتی از فتح بابل توسط کوروش در ۵۳۹ پ.م. است و با گفتاری از [[مردوخمردوک]] ایزد بابلی در مورد جنایت‌های [[نبونعیدنبونایید]]، آخرین پادشاه کلدانی، آغاز می‌شود (سطرهای ۴–۸). در ادامه روایتی از جستجوی [[مردوخمردوک]] برای یافتن پادشاه شایسته، انتساب کوروش به حکمرانی تمام جهان و عاملیت او در فتح بابل بدون جنگ آورده می‌شود (سطرهای ۹–۱۹). سپس کوروش، با لحن اول شخص، القاب و نسب خود را برمی‌شمرد (سطرهای ۲۰–۲۲) و اعلام می‌کند که صلح کشور را تضمین کرده (سطرهای ۲۲–۲۶) که به موجب آن او و پسرش کمبوجیه مشمول رحمت مردوخمردوک شده‌اند (سطرهای ۲۶–۳۰). او بازسازی معبد، که در دوران زمامداری نبونعیدنبونایید به فراموشی سپرده شده بود و اجازه‌اش به تبعیدشدگان مبنی بر بازگشت به میهن‌شان را توصیف می‌کند (سطرهای ۳۰–۳۶). در پایان، پادشاه بازسازی دفاع شهر بابل را توصیف کرده (سطرهای ۳۶–۴۳) و گزارش می‌کند که به هنگام بازسازی، کتیبه‌ای از [[آشوربانیپال]] را دید. (سطرهای ۴۳–۴۵)<ref name="ToolAutoGenRef5" />
 
=== محتوای متن ===
متن گل‌نوشته به‌طور مشخص از دو بخش اصلی تشکیل شده‌است:
# بخش نخست گل‌نوشته که در آن از نبونعیدنبونایید و کوروش سخن گفته‌شده، از آن‌ها به‌صورت سوم شخص یاد می‌شود (سطر ۱–۱۹). نویسندهٔ این بخش احتمالاً یکی از کاتبان یا کاهنان بابلی بوده‌است.
# بخش دوم که طولانی‌تر است، به‌طور مستقیم از زبان کوروش به‌صورت اول شخص بیان شده‌است (سطر ۲۰ به بعد). به‌نظر می‌رسد متن این قسمت از سوی یک مترجم یا کاتب یا فردی که به هردو زبان آشنا بوده، در اختیار نویسندهٔ بابلی قرار گرفته‌است و آن نویسنده، متن را به‌شیوهٔ نوشتاری رایج در بابل تنظیم کرده‌است.
 
متن با پیشگفتاری آغاز می‌شود که سطرهای نخست آن از میان رفته‌است. احتمالاً این پیشگفتار براساس الگوهای بابلی نوشته شده بود. متن به‌صورت یک بیانیه تنظیم شده‌است و در آن تلاش نویسندگان بر این بوده تا هر جمله در یک سطر بیان شود و در پایان هر سطر، جمله به پایان برسد. تنظیم‌کنندگان متن تا حد امکان در این کار موفق بوده‌اند اما در چند مورد به‌دلیل نوع جمله‌بندی، جمله در پایان سطر تمام نشده‌است.<ref>{{پک|رزمجو|۱۳۸۹|ک=استوانهٔ کورش بزرگ|ص=۵۷}}</ref>[[پرونده:Cyrus cylinder extract.png|چپ|بندانگشتی|300px|متن استخراج شده از استوانه کورش، خطوط ۱۵ تا ۲۱.]]همان‌طور که قطعه‌های تازه‌یافته‌شدهٔ استوانه تأیید می‌کنند، متن استوانهٔ کوروش با دیدگاه مردوک آغاز شده‌است (سطر ۱–۱۰) که با خشمی خدایی وضعیت بابل را در دورهٔ فرمانروایی پادشاه بابلی نظاره می‌کرد. متن آسیب دیده و بسیاری از جزئیات آن از بین رفته‌است، اما با زبانی جانبدارانه و متقاعدکننده به ساخت و وقف پرستشگاهی موهن به مقدسات، به برانداختن حمایت‌های مناسب از پرستشگاه و آیین مردوک که توهینی به حرمت خدای بزرگ بود، به تحمیل مالیات‌های ویرانگر بر مردم و به ناراحتی و ترک‌شدن پرستش‌گاه دیگر خدایانی که مجسمه‌های آن‌ها به بابل آورده شده‌بودند و در آن‌جا نگاه داشته می‌شدند، اشاره می‌کند. نام نبونعید،نبونایید، پادشاه ستمگری که باعث این اوضاع بود، از بین رفته‌است. متن آشکارا نام پسر و نایب‌السلطنهٔ او را در این گناهان به میان می‌کشد.<ref>{{پک|استولپر|۱۳۹۳|ک=کوروش بزرگ|ص=۴۰}}</ref>
 
در ادامهٔ متن (سطرهای۱۰–۱۲) که هنوز از دید مردوک بیان می‌شود، از خشم خدا کاسته می‌شود. او به مکان‌های مقدس نابودشده (که باز هم از اصلاحات کوروش خبر می‌دهد) و وضعیت مرگ‌آور مردم «[[سومر]] و [[اکد]]» (اصطلاحی قدیمی برای بابل) می‌اندیشد. زاویهٔ دید متن با بررسی همهٔ سرزمین‌ها از سوی مردوک و جستجوی دقیق برای یافتن پادشاهی دادگر گسترش می‌یابد. او کوروش، شاه [[انشان|اَنشان]] را می‌یابد (سطرهای ۱۲–۱۳)، دست او را می‌گیرد، از او می‌خواهد تا فرمانروای برتر باشد و [[ماد]] و سرزمین‌های کوهستانی مجاور بابل را مطیع خود سازد (باز هم از اصطلاحات ادبی کهن برای این سرزمین‌ها استفاده شده‌است نه از نام‌های سیاسی تازه). مردوک که از کارهای نیک کوروش خشنود شده‌است، به او فرمان می‌دهد که به بابل آید (سطرهای ۱۴–۱۵). در اینجا زاویهٔ دید محدود می‌شود و از نگاه کردن آسمانی به همراهی در زمین تغییر می‌کند (سطرهای ۱۵–۱۷). مردوک کوروش را همراهی می‌کند و همچون یک دوست و همراه در کنارش گام برمی‌دارد، و سپاه بزرگِ مجهز به جنگ‌افزار او در کنارش پیش می‌رفتند. مردوک کوروش را بدون جنگ و نبرد به بخشی در مرکز بابل بُرد که شوانَه نام داشت و کاخ سلطنتی و پرستشگاه مردوک در آن‌جا بود. او نبونعیدنبونایید پادشاه ناپرهیزگار بابلی را تسلیم کرد (چیز بیشتری از او گفته نشده‌است). مردم بابل و سومر و اکد و رهبران و حاکمان‌شان (باز هم از اصطلاحات قدیمی که دیگر از لحاظ سیاسی کاربرد نداشتند، استفاده شده‌است) به او احترام گذاشتند و خوشحال بودند که او را به عنوان یک نجات‌دهنده ستایش می‌کردند (سطرهای ۱۸–۱۹).<ref>{{پک|استولپر|۱۳۹۳|ک=کوروش بزرگ|ص=۴۱}}</ref>
 
زاویهٔ دید روایت از نگاه‌کردن مردوک از آسمان به بابل و بررسی گستردهٔ همهٔ سرزمین‌ها و قدرت گرفتن کوروش در غرب ایران و پیشروی به سوی بابل و سپس به تخت نشستن او در مرکز بابل تغییر می‌کند. در ادامه زاویهٔ دید از خود مردوک به کوروش تغییر می‌یابد. بقیهٔ متن به عنوان سخنان شخص کوروش و چنین بیان می‌شود: «منم کوروش …» (سطر۲۰). کوروش به سه روش خود را معرفی می‌کند: نخست (سطر ۲۰) با اصطلاحات سیاسی و مجموعه‌ای از لقب‌های سلطنتی میان‌رودانی که پاره‌ای از آن‌ها به ویژه مورد توجه شاهان آشوری بود و حکومت جهانی بر بابل و بر سرتاسر جهان را نشان می‌داد؛ دوم (سطر ۲۱) با اصطلاحات قاطعانهٔ تبارشناختی و جغرافیایی غیر بابلی، که او را به عنوان نوادهٔ سه نسل از پادشاهان انشان، «دودمان جاودانهٔ پادشاهی» می‌خواند، همان‌طور که فرمانروایان بابلی باید این گونه باشند؛ سوم (سطر ۲۲) با اصطلاحات مذهبی که او را حمایت شده از سوی خدایان بابلی بِل (مردوک) و نَبو معرفی می‌کند. در سطرهای بعد عناصر اصلی روایت غیرشخصی در بخش نخست متن از زبان کوروش بیان می‌شود. کوروش ورود صلح‌آمیز خود به بابل (سطرهای ۲۲ تا ۲۴) و در نتیجهٔ آن رهایی بابل از آشوب، ستم و خستگی را شرح می‌دهد (سطرهای ۲۴ تا ۲۶). او تکرار می‌کند که این کارها را به‌عنوان نمایندهٔ مردوک انجام داده‌است (سطر ۲۳) و می‌گوید که اکنون تخت سلطنتی خود را در کاخ بابل برپا ساخته‌است (سطر ۲۳).<ref>{{پک|استولپر|۱۳۹۳|ک=کوروش بزرگ|ص=۴۲}}</ref>
خط ۶۱:
درست همان‌طور که مردوک پیش از این، از بر تخت نشستن کوروش در [[ایران]] خشنود شده‌بود (سطر ۱۴) در اینجا نیز کوروش می‌گوید مردوک از کارهای نیک او در بابل شادمان است. مردوک به پاداش این کارهای نیک به کوروش و پسرش کمبوجیه (همتای پرهیزکار ولیعهد شرور بابلی) و سپاهیان پیروزمند او برکت ارزانی می‌دارد (سطرهای ۲۶–۲۸). درست همان‌طور که مردم و بزرگان بابل بر پاهای کوروش بوسه می‌زدند (سطر ۱۸) او می‌گوید که همهٔ شاهانی که بر تخت نشسته‌اند از [[مدیترانه]] تا [[خلیج فارس]] و شاهان چادرنشین سرزمین آمورو، همه باج به بابل می‌آوردند و بر پاهایم بوسه می‌زدند (سطرهای ۲۸–۳۰).
 
سپس کوروش با تغییری صریح در بیان خود، به موقعیت‌های جغرافیایی می‌پردازد و دربارهٔ شهرها و سرزمین‌های آشور، شمال بابل، سرزمین‌های مسیر [[رود دیاله]] و شرق [[رود دجله]] تا شوش در خوزستان و نواحی بین بابل از سمت غرب و ماد و پارس از سمت شرق سخن می‌گوید. او می‌گوید که پرستشگاه‌های مقدس آن‌ها را از نو ساخته‌است، خدایانشان را به پرستشگاه‌ها بازگردانده و مردم را گردآورده و به سکونتگاه‌هایشان بازگردانده‌است؛ در اینجا از گردآوردن و سکونت دوباره استفاده شده‌است که از زمان [[حمورابی]] پادشاه بابل، شیوهٔ رایج برای بیان بازگرداندن صلح‌آمیز نظم بوده‌است (سطرهای ۳۰–۳۲). کوروش خدایان را به پرستشگاه‌هایشان بازگرداند (سطرهای ۳۳–۳۴) و به این ترتیب به جبران ناسپاسی نبونعیدنبونایید که باعث خشم خدایان شده‌بود (سطرهای ۹–۱۰) پرداخت، به این امید که خدایانی که به پرستشگاه‌هایشان بازگردانده شده‌اند به پاس کار نیک او، در مقابل خدایان بزرگ بابل، بِل (مردوک) و نَبو (پسر او)، به نیکی از او یاد کنند و خواستار برکت و دعا برای او و پسرش کمبوجیه باشند (سطرهای ۳۴–۳۶).<ref>{{پک|استولپر|۱۳۹۳|ک=کوروش بزرگ|ص=۴۳}}</ref>
 
در آخرین سطرهای آسیب دیدهٔ متن، کوروش از کوشش‌های خود برای انجام وظایفش به‌عنوان فرمانروای بابل و سازنده و پشتیبان آیین پرستشگاه‌ها می‌گوید. او افزایش پیشکشی‌های روزانهٔ ماکیان (احتمالاً برای مردوک، سطر ۳۷) را شرح می‌دهد. او می‌گوید قصد دارد دیوار بزرگ بابل را مستحکم کند، گویی می‌خواهد این موضوع را بازگوید که بابل دژ فتح‌شدهٔ دشمن نیست، بلکه تختگاه سیاسی اوست (سطر ۳۸). او برای تکمیل ساخت خندقی نیمه‌کاره با آجر پخته و قیر مورد ستایش قرار گرفت (سطرهای ۳۹–۴۱).
 
کوروش از کارگزاردن درهایی با چوب سدر و روکش مفرغین و با آستانه‌ها و دیگر قطعات آن‌ها در ساختمانی (شاید پرستشگاه مردوک) سخن می‌گوید (سطرهای ۴۲–۴۳). او می‌گوید در جریان این کار کتیبه‌ای از [[آشوربانی‌پال]] شاه آشوری را یافته و در جای خود قرار داده‌است (سطرهای ۴۳–۴۴) که درست مانند کتیبه‌های ساختمانی دشمن او، نبونعید،نبونایید، به یافتن اسنادی از شاهان کهن بابل اشاره می‌کند. در پایان متن استوانه، کوروش از مردوک می‌خواهد به او زندگانی دراز، سلطنتی پایدار و خاطره‌ای جاودانه ببخشد (سطرهای ۴۴–۴۵).<ref>{{پک|استولپر|۱۳۹۳|ک=کوروش بزرگ|ص=۴۳}}</ref>
 
موضوع گل‌نوشته در سطرها به‌این ترتیب است:<ref>{{پک|رزمجو|۱۳۸۹|ک=استوانهٔ کورش بزرگ|ص=۵۸}}</ref>
* سطرهای ۱–۲: نامشخص (شکستگی)، احتمالاً مقدمه‌ای دربارهٔ بابل و خدای بزرگ آن مردوک.
* سطرهای ۳–۸: توصیف کارهای ناشایست نبونعیدنبونایید.
* سطرهای ۹–۱۱: توجه خدایان به رفتارهای نبونعیدنبونایید و رحم آوردن بر بابلیان.
* سطرهای ۱۲–۱۵: معرفی کوروش و گزینش او از سوی خدایان.
* سطرهای ۱۶–۱۷: تصرف بابل.
خط ۸۷:
گاهی در کتیبه‌های سلطنتی شاهان بابلی و آشوری به «متخصصین» و «دانشمندانی» اشاره شده‌است که فرمانروایان برای ساختن پروژه‌ها، شناسایی کتیبه‌های کُهن و آماده‌کردن کتیبه‌های تازه با آن‌ها مشورت می‌کردند. دبیران از کتیبه‌های قدیمی نسخه‌برداری می‌کردند و همان‌طور که قطعه‌های تازه‌یافته‌شدهٔ استوانهٔ گلی کوروش نشان می‌دهد از متن این استوانه هم نسخه‌برداری شده‌است. نام دبیری که از متن استوانهٔ کوروش نسخه‌برداری کرده‌است، به جای مانده‌است و '''قیشتی ـ مردوک''' نام دارد، اما نام دبیری که متن اصلی را نوشته‌است، ناشناخته است.<ref>{{پک|استولپر|۱۳۹۳|ک=کوروش بزرگ|ص=۴۴}}</ref>
[[پرونده:Cyrus Cylinder detail.jpg|بندانگشتی|300x300پیکسل|متن استوانهٔ کوروش بزرگ از نمای نزدیک.]]
متن استوانه نشان می‌دهد که پردازندهٔ آن دارای دانش «تخصصی» واژگان، القاب، اصطلاحات و مَجازها، و عناصر نگارشی بوده‌است تا بتواند بیش‌تر، مهم بودن اثر را نشان دهد نه تازگی آن را. در ورای این ظاهر پرطمطراق، به ساختار دقیق و فاخر نیز توجه شده‌است. شروع متن با مضمونی تلفیقی یک نوآوری است: جملهٔ زمان‌دار آغاز متن که صحنه و موقعیت را آماده می‌کند مشخصه‌ای است که در کتیبه‌های کهن‌تر هم دیده می‌شد که بر روی ستون‌های سنگی یادبودی نوشته می‌شدند و در مکان باز قرار داده می‌شدند، اما در کتیبه‌هایی که بر روی استوانه نوشته می‌شدند و در شالودهٔ ساختمان‌ها قرار می‌گرفتند، این ویژگی به چشم نمی‌خورد. عدم حضور کوروش در سطرهای آغازین در یک کتیبهٔ سلطنتی که موضوع اصلی مورد تأکید آن شاه است، بسیار عجیب است، اما در اینجا نیز نوع متفاوتی از تأکید از طریق انتظار ایجاد می‌شود. توصیف اولیه از ستمگری نبونعیدنبونایید بسیار همانند به کتیبه‌ای بر روی یک ستون سنگی متعلق به خود نبونعیدنبونایید است که نابودی بابل به دست آشوری‌ها در سده‌های پیش را توصیف می‌کند. ارجاعات متقابل و تغییر بیان در بخش‌های نخست و دوم متن کوروش بسیار مؤثرتر از تکرار و بیان صرف توانسته‌است به این پیام جان ببخشد که فرمانروایی کوروش تحقق خواست مردوک بوده‌است. تغییر دیدگاه از آسمان به زمین، از ایران به بابل و از بابل به خارج، کیفیت اثر را نشان می‌دهد.<ref>{{پک|استولپر|۱۳۹۳|ک=کوروش بزرگ|ص=۴۴}}</ref>
 
این اثر استادانه برای چه کسی در نطر گرفته شده‌است؟ البته که خود کوروش باید از آن خرسند می‌گشت و فرمانروای آینده که ممکن بود کتیبه را پیدا کند، همان‌طور که کوروش کتیبهٔ آشوربانیپال را یافته بود. این دیدگاه ساده‌انگارانه که این اسناد فقط برای پادشاهان، خدایان و آیندگان بوده‌است، با نمونه‌های فراوان نسخه‌های بایگانی شده یا نمایش داده شدهٔ کتیبه‌های شاهان آشوری نو و بابلی نو، کتیبه‌های جانشینان هخامنشی کوروش و نیز با قطعه‌های تازه یافته شدهٔ لوحهٔ گلیِ نسخهٔ قیشتی ـ مردوک از متن استوانه، تناقض دارد. سازندهٔ اثر مخاطبانی را مدنظر داشته‌است، اما گُسترهٔ مخاطبان، ابزار ارائهٔ متن به آنها و فرایند انتقال متن به دانشمندان بعدی همچون قیشتی ـ مردوک موضوع حدس و گمان‌ها و اختلاف نظرهاست. محتوای آن نشان می‌دهد که به‌طور خاص برای مخاطبان بابلی نوشته شده‌است.<ref>{{پک|استولپر|۱۳۹۳|ک=کوروش بزرگ|ص=۴۵}}</ref>
خط ۱۰۲:
# هر روز به شهرش (= شهر مردوک) بدی روا می‌داشت [..................................... همۀ مردما] نش (= مردمان مردوک) را با یوغی رهانشدنی به نابودی کشاند.
# اِنلیل خدایان (= مردوک)، از شِکوهٔ ایشان بسیار خشمگین شد، و [........................] قلمرو آنان (را ؟) .........................]. خدایانی که درون آنها می‌زیستند محراب‌هایشان را رها کردند،
# خشمگین از اینکه او (=نبونیدنبونایید) (آنان را) (= خدایان غیربابلی) به (شهر) شوانّه (= بابل) وارد کرده بود. مردوک بلند [پایه، انلیلِ خدایان] برحم آمد. (او) به همهٔ زیستگاه‌هایی که جایگاه‌های (مقدس) شان ویران گشته بود
# و مردم سرزمین سومر و اَکد که همچون کالبد مردگان شده بودند، اندیشه [اش] را بگردانید (و) بر آنان رحم آورد. او همهٔ سرزمین‌ها را جست و بررسی کرد،
# شاهی دادگر را جستجو کرد که دلخواهش باشد. او کوروش، شاه (شهر) انشان را به دستانش گرفت و او را به نام خواند، (و) شهریاری او را بر همگان به آوای بلند بَرخواند.
خط ۱۴۶:
پس از کشف استوانه و انتقال آن به موزهٔ بریتانیا، در سال ۱۸۸۰ میلادی [[تئوفیلوس پینچز]] نخستین نسخه‌برداری از متن را انجام داد و دریافت این استوانه متعلق به کوروش هخامنشی است و بخشی هم از زبان خود اوست و مربوط به فتح بابل است. سپس [[هنری راولینسون]] براساس این نسخه‌برداری، در همان سال برای اولین بار متن استوانهٔ کوروش را به زبان انگلیسی ترجمه کرد و در نشریهٔ [[انجمن سلطنتی آسیایی]] منتشر کرد.<ref name=ToolAutoGenRef2>{{پک|رزمجو|۱۳۸۹|ک=استوانهٔ کورش بزرگ|ص=۴۴}}</ref> [[ابرهارد شرادر]] نیز در سال ۱۸۹۰ میلادی ترجمه‌ای از این استوانه را انجام داد. در اوایل سدهٔ بیستم میلادی، [[فرانتس هاینریش وایسباخ]] حرف‌نویسی و ترجمهٔ آن را در سال ۱۹۱۱ میلادی، به‌همراه دیگر نوشته‌های شاهان هخامنشی به چاپ رسانید. پس از وی نیز کسان دیگری همچون [[لئو اوپنهایم]]، [[ویلهلم آیلرز]] و [[هانشپتر شاودیگ]] به ترجمهٔ این استوانه دست یازیدند.<ref name=ToolAutoGenRef4>{{پک|ارفعی|۱۳۸۹|ک=فرمان کوروش بزرگ|ص=۲}}</ref>
 
در سال ۱۹۷۵ میلادی، [[پاول ریچارد-برگر]]، استاد پیشین [[دانشگاه مونستر]] نخستین کسی بود که سطر ۳۶ گل‌نوشته را خواند زیرا که تا آن زمان به‌دلیل آسیب‌دیدگی متن خوانده نشده بود. پژوهش‌های وی نشان داده بود که قطعهٔ گل‌نوشته‌ای استوانه‌ای موجود در دانشگاه ییل، که پیش‌تر گمان برده می‌شد متعلق به [[نبونعیدنبونایید]] باشد، بخشی از استوانهٔ کوروش است. او متن استوانه را با توجه به قطعهٔ جدید، حرف‌نویسی و ترجمه کرد و پیشنهادهایی برای بازسازی برخی از افتادگی‌ها به‌زبان آلمانی منتشر کرد.<ref name=ToolAutoGenRef4 />
 
آخرین ترجمه‌ها از استوانهٔ کوروش را میکالووسکی و [[ایروینگ فینکل]] انجام داده‌اند.<ref name=ToolAutoGenRef2 />
خط ۱۸۶:
در بارهٔ فرمان کوروش مبنی بر آزادی یهودیان، اشاره‌هایی در باب‌های گوناگون [[عزرا]] و [[اشعیا]] در کتاب [[تورات]] ([[عهد عتیق]]) در دست است: «خداوند روح کوروش پادشاه فارس را برانگیخت تا در تمامی ممالک خود فرمانی صادر کند و بنویسد کوروش پادشاه فارس چنین می‌فرماید که [[یهوه]] خدای آسمان مرا چنین امر فرموده‌است که خانه‌ای برای او که در [[اورشلیم]] که در [[یهودا]] است، بنا نمایم. پس همگی برخاسته و روان شدند تا خانه خداوند را بنا نمایند؛ و کوروش پادشاه، ظروف خانه خداوند را که [[نبوکدنصر]] ([[بخت‌النصر]]) آنها را از اورشلیم آورده و در خانه خود گذاشته بود، بیرون آورد و به رئیس یهودیان سپرد».
 
=== در رویدادنامه نبونیدنبونایید ===
ورود کوروش «بدون جنگ و پیکار» به شهر بابل، در یک سالنامهٔ بابلی که به [[رویدادنامه نبونیدنبونایید]] مشهور است، تأیید شده‌است: «در روز شانزدهم ماه [[تشریتو]] (۱۲ مهر ۱۱۶۰ پیش از ایرانی (هجری خورشیدی)/ ۱۱ اکتبر ۵۳۹ پیش از میلاد) «گَئوبَروَه» فرماندار گوتیوم همراه با سپاه کوروش بدون جنگ و پیکار به بابل اندر آمد».
 
== منشور کوروش در ایران ==