صفی‌علی‌شاه: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ربات: جایگزینی پیوند جادویی شابک با الگو شابک
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۶:
== مهاجرت به تهران ==
در سال ۱۲۸۸ هجری قمری، وی به سمت نمایندگی یا به اصطلاح دراویش، به عنوان شیخ مجاز در دستگیری، از طرف [[منورعلی‌شاه شیرازی|حاج آقا محمد منورعلیشاه]] (متوفی ۱۳۰۱ هجری قمری)، که بنا به وصیت رحمت علیشاه جانشین او (متوفی ۱۲۷۸ هجری قمری) بود، به تهران آمده و در آنجا اقامت گزید و بزودی بواسطه معلومات، تجربیات، [[مردم شناسی]] و زرنگی که داشت، بساطش رونق گرفت و عده‌ای از شاهزادگان و جمعی از بزرگان از هر طبقه، دور او را گرفته، و به وی گرویدند.(( '''''دوستان توجه داشته باشند که در موارد زیادی این اشتباه دیده شده است . جناب حاج محمد شیرازی عموی رحمت علیشاه بوده اما از نظر سنی از برادرزاده خود کوچکتر بودند . جناب حاج محمد شیرازی خودشان به حضرت صفی علیشاه عرض کردند که اجازه نامه ارشاد را چند روز پس از خرقه تهی کردن رحمت علیشاه برایشان آوردند و مستقیم در زمان حیات ایشان دریافت نکردند و همچنین جناب حاج محمد شیرازی حتی مقام شیخیت هم نداشتند و خودشان گفتند که در آن اجازه نامه که بعد از رحلت رحمت علیشاه برایشان آوردند هیچ لقب فقری در آن ذکر نشده بود . ضمنا حضرت صفی علیشاه هرگز مرید ایشان نبود و فقط یک بار و آن هم درابتدای بخش دوم زبدة الاسرار از ایشان نام میبرند با عنوان منورشاه فاضل که اگر توجه کنید از کلمه مبارک علی که مظهر ولایت یک استاد و حتی شیخ را میرساند استفاده نکردند . و اگر در سراسر آثار حضرت صفی علیشاه و تمامی زبدة الاسرار را مطالعه کنید در جای جای آن از رحمت علیشاه نام برده شده و اینکه جناب حاج محمد شیرازی استاد و پیر ایشان بودند نادرست است))'''''
 
-((در جواب مطلب فوق به مطلب ذیل توجه گردد))
ویرایش
در پیروان رحمت علیشاه که از رفتار سعادت علیشاه و تسلیم نشدن او به قطب جدید سلسله نعمت‌اللهی، منورعلیشاه، برآشفت حاج میرزا حسن اصفهانی (صفی علیشاه) بود که در شهر یزد اقامت داشت.
 
صفی علیشاه به منورعلیشاه تسلیم شده و تجدید عهد کرده، به سعادت علیشاه به خاطر عدم تمکین از وی، تاخته و او را ضمن شعر معروفش زندیق جاهل خوانده و از منورعلیشاه با لقب فاضل یاد کرده‌است شیخیت از ایشان یافته و لقب صفی علیشاه دریافته و دو سفر به دستور وی به مأموریت هند رفته و سالی چند در یزد مأمور و شیخ سلسله نعمت‌اللهی بوده‌است.
 
در آن ایام عبدعلیشاه، که در کاشان می‌زیسته و شهر تهران هم جزو حوزه شیخوخیت ایشان بوده‌است، از سر و صدای پیرامون صفی علیشاه به وسیله پیروان مقیم تهرانش باخبر می‌شود. با توجه به اینکه صفی علیشاه نمی‌بایست کسی را در تهران دستگیری کرده باشد، با ایشان به مکاتبه می‌پردازد و سرانجام کار بالا می‌گیرد.
 
با بالاگرفتن اختلاف فیمابین، منورعلیشاه، بدون اطلاع قبلی راهی تهران شد تا در حضور خودش به غائله پایان دهد. متأسفانه با ورود منورعلیشاه به تهران نه تنها مشکل حل نمی‌شود به عللی رابطه مرید و مرادی صفی با منورعلیشاه پاره می‌شود و ایشان رنجیده و بریده از صفی تهران را ترک می‌کند.
 
صفی علیشاه تا زنده بود، خود را درویش نعمت‌اللهی می‌خواند ولی در پایان مثنوی نسب نامه اولیا کبار و پیران بزرگوار، که گونه‌ای از اعلام قطبیت غیر مستقیم است، نامی از آخرین پیر و مراد خود منورعلیشاه ندارد و نسب نامه را با نام رحمت علیشاه خاتمه می‌دهد که این همه نشان دهنده آن است که صفی آن قسمت از زندگی خود را که در خدمت منورعلیشاه مأمور دستگیری و ارشاد از سوی ایشان بوده ندیده انگاشته‌است.
 
سرانجام حاج میرزا حسن اصفهانی، صفی علیشاه، در سن ۶۵ سالگی به سال ۱۳۱۶ ه‍.ق رحلت یافت و گروهی جدید به نام برادران صفائی، اخوان صفا یا صفی علیشاهی بوجود آمد که خود را نعمت‌اللهی می‌دانند و نسبت خود را از صفی به رحمت علیشاه پیوند می‌زند.)))))
قضاوت با ذهنهای بیدار
 
منورعلیشاه که مرشد او بود، چون اوضاع را چنین دید، خود در سال ۱۲۹۴ هجری قمری، از شیراز که مرکز ارشاد بود، به تهران آمد، که به قول [[مهدی بامداد]]، بساط و دستگاه درست شده توسط صفی علیشاه را خود بدست گیرد یا مثلاً شیخ خود را تغییر داده، دیگری را به جای صفی علیشاه تعیین نماید. اما وی غافل از این بود که صفی علیشاه در مدت چند سال اقامت خود در تهران، جاده را کاملاً کوبیده و برای خویش صاف و هموار کرده بود و دیگر احتیاج به مرشد دیگری نبود؛ بنابراین از طرف شیخ به مرشد چندان اعتنایی نشد و بالطبع نزاع لفظی میان آنان درگرفت و مرشد مغلوبً و منکوبً به طرف شیراز عقب‌نشینی اختیار نمود و خود صفی علیشاه شاخص و مرشد گردید.<ref name="ReferenceA"/>