داش آکل (داستان کوتاه): تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB |
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) جز ←خلاصه داستان: replaced: می رسد ← میرسد با ویرایشگر خودکار فارسی |
||
خط ۱۲:
بر این منوال، هفت سال میگذرد تا اینکه برای مرجان، خواستگاری پیدا میشود. داش آکل به عنوان آخرین وظیفهٔ خود، وسایل ازدواج مرجان را فراهم میکند و او را به خانهٔ بخت میفرستد.
همان شب، در حال نشستن داش آکل در میدانگاهی محله -در حالی که مست است- کاکارستم سر
فردای آن روز، وقتی پسر بزرگ حاجی صمد بر بالین داش آکل میآید، او طوطیاش را به وی می سپارد و کمی بعد، میمیرد.
|