بهمنگان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
پامفیگوس (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
جشن بهمنگان
خط ۱:
{{بدون منبع}}
'''جشن بهمنگان''' در روز [[بهمن]] از ماه بهمن (دومین روز از بهمن ماه یاستانی) واقع می‌شود. بهمن از واژه [[اوستا]]یی وهومن(Vohuman) به معنی اندیشه نیک می‌باشد، وهومن یکی از امشاسپندان نزدیک به درگاه [[اهورامزدا]] می‌باشد. [[اشوزرتشت]] برای دریافت پیام های اهورایی از [[وهومن]] یاری می‌گیرد. پاسبانی [[چهارپا]]یان سودمند در عالم جسمانی به این امشاسپند واگذار می‌شود. از این رو [[زرتشتی]]ان در جشن بهمنگان یا بهمنجه که در روز بهمن از ماه بهمن واقع می‌شود از کشتار [[حیوان]]ات سودمند و خوردن گوشت آنان خودداری می نمایند و برخی از زرتشتیان پرهیز از خوردن و کشتار را در تمام روزهای بهمن ادامه می‌دهند. این جشن حامی مردان درستکار می‌باشد.
'''جشن بهمگان'''
بهمن» برترین امشاسپند دین زرتشتی است. این واژه با «اندیشه نیک»، «منش نیک» و «خرد سپندینه»(: «خرد مقدس») برابر نهاده شده است. به راستی «بهمن» چه را می رساند و آیا می توانیم به سادگی برای آن برابرهایی راــ مانند آنچه گفتیم ــ بنهیم؟
روز وهمن از ماه [[بهمن]] دومین روز از [[بهمن]] ماه باستان / ۲۶ دی خورشیدی
آیا برای «بهمن» می توان برابری یافت و به زبان و نوشته آورد ؟ در گاتها آمده است که اشوزرتشت به یاری مهین فرشته «بهمن» به پیامبری برگزیده شد. چگونگی برگزیده شدن اشوزرتشت به پیامبری، با همراهی بهمن امشاسپند، از شگفتی های این کتاب اهورایی ست.
بهمن از واژه اوستایی وهومن به معنی اندیشه نیک می‌باشد. وهمن یکی از [[امشاسپندان]] نزدیک به درگاه [[اهورامزدا]] می‌باشد.
بهمن در جهان مینوی نماد منش نیك اهورامزدا ست. و با اراده و خواست هموست که بهمن به اشوزرتشت رو می آورد و پیامبر را با گفتار و خواست اهورایی پیوند می دهد و اشوزرتشت می تواند با دلداده اش به گفت وگو بنشیند.
در این روز زرتشتیان از کشتن حیوانات سودمند و خوردن گوشت آنان خودداری می‌نمایند.
بهمن به پیامبر راه می نمایاند تا نخست به داد و هنجار هستی ــ «اشا» ــ پی برد و این همراهی تا بدان گاه می رسد که اشوزرتشت سرچشمه یکتای هستی را می یابد و آنچنان به او دل می بندد که از زبان او سخن می راند و برای مردم سخنانی می سراید که تا آن زمان کسی نسروده است.
 
در اوستا بهشت خانه بهمن خوانده شده است...و نیكوكاران در سرای بهمن (بهشت) به پاداش ایزدی می‌رسند.
 
در نوشته‌های پهلوی چون دینکرد وبندهش بهمن نخستین آفریده دادار است.
{{فرهنگ-خرد}}
اگر بخواهیم آموزشهای اشوزرتشت را به درستی دریابیم، نخست باید بهمن را بشناسیم.
آیا بهمن همان خرد سپندینه است، آیا همان منش پاک است، آیا اندیشه نیک است، آیا به منشی ست؟
آیا نجوییم او را، چرا که هرچه بیشتر بجوییم، کمتر خواهیم یافتش؟ به سرای دل برویم یا به ژرفای اندیشه، کجا در پی او باشیم؟
بار دیگر راه اشوزرتشت را پی گیریم، تا شاید راز «بهمن» را دریابیم:
او نخست می پرسد و می جوید. همه جا و همه چیز را می کاود تا راز آفرینش و پدیدار شدن هستی را دریابد. کوششی خستگی ناپذیری دارد از برای جستن «چرایی بودن» و گشایش «رمز هستی» و «چگونه بودن» و چگونه «به بودن» و «به زیستن». پس گام نخست اندیشیدن است و پرسیدن و جست و جو کردن.
نور و تابش اهورا داده در اندیشه اش می درخشد، چرا که خواست او «دانستن» است. اندیشیدن با درخشیدن تابش خرد و با بینش همراه می شوند، و او را به جهان ناشناخته ها می برند و گام به گام هر آنچه را که می خواهد بداند، درمی یابد.
هنوز دیو تاریکی و بی دانشی شکست نخورده است. کشمکش و نبرد برای به دست آوردن دانایی و آگاهی نمی تواند او را به زانو درآورد. او در خودش، اراده و اندیشه و بینش اهورا داده را می بالاند و می پروراند تا بدانجایی که سرچشمه و بن هنجار و داد چیره بر گیتی را پیدا می کند و «اشا» می نامدش. او در می یابد که بر هستی با این بزرگی و بهنجاری دادی چیره است و این داد آنچنان نیرومند و هوشمند است که همه هستی را در دست توانمند خود دارد و هیچ اراده ای نمی تواند از این توانایی سرپیچی کند، و تا جهان هست، اشا هم هست.
تا اینجا، کشمکش با نادانی به پیروزی انجامیده و پیام آور توانسته به گشایش رمز یکی از رازهای بزرگ جهان هستی دست پیدا کند. به این پیدایش بسنده نمیکند. بازهم جست و جو می کند، تا اینکه این اشتهای سیری ناپذیر دانستن، این بار آتشی را در دلش می افروزد: «شادی یافتن»، با «دوست داشتن و مهرورزیدن به یافته ها» به هم می آمیزند و همراه هم می شوند و فروزه های این تازگی و سرزندگی برای اشوزرتشت به مانند راهی نو خود می نمایاند. این آتش درونی اندیشیدن را راهنماست و پرتوی تابناک این شادی به سان خورشیدی که تازه از پس ابرهای تیره و تار سر بر آورده، جایگاه اندیشه را گرمی می بخشد.
و از این زمان است که دلدادگی و فرزانگی پیام آور آغاز می شود. به هر چه دست می یابد مهرش در دل جای می گیرد و به همه هستی با خرد و بینش و مهر و دوستی نگاه می کند. به هر جا چشم می اندازد رخ یار میبیند و دلداده می شود به هر آنچه که می بیند.
در خود می کاود که این چه دگرگونی‌ست؛«در اندرون من خسته دل ندانم کیست / که من خموشم و او در فغان و در غوغاست».
یک تازگی در درونش روییده، هم‌دلی و هم‌اندیشی را در نهاد خویش می‌یابد که به تازگی با او همخانه شده، هر چند که تا کنون با هم بوده‌اند، و در کنار هم، ولی تا به این اندازه به هم نزدیک نشده بودند.
او را«بهمن» می نامد و از این پس با نور او به کندوکاو راه می‌رود. تا دور دست ها را می‌تواند ببیند.
در خلوت، آنجایی که هیچ سخنی به گوش نمی‌رسد، آغاز گفتار‌ اوست. بهمن او را به جایی می‌برد سرشار از نور و سرور، به راز و نیاز با اهورامزدا. برای نخستین بار است که شادی با شکوه و بسیار بزرگی را در خود می‌بیند و این شادی و آتش درونی آنچنان گرمی به او می بخشد که به سخن میآید، و همه ناگفتنی های زمان خود را می‌گوید و به خرسندی و شادی بی پایان و سرانجام به جاودانگی دست مییابد.
بهمن را دوست میداریم، و بر می گزینیم و باور داریم که: سپیدی ازآن بهمن امشاسپند است. گل یاس سپید، نماد اوست. به همه جانداران مهر می ورزد. روز پس از اورمزد است. ... و آرزو کنیم که شادی جشن بهمنگان دل هایمان را به هم پیوند زند.
منبع [http://www.amordad6485.blogfa.com/post-1338.aspx تارنماي امرداد]
 
[[رده:جشن‌های ایرانی]]