میکل‌آنجلو آنتونیونی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Rezabot (بحث | مشارکت‌ها)
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۶۴:
 
=== سه‌گانهٔ هالیوود در دههٔ ۱۹۷۰ و دوران خاموشی ===
نخستین از فیلم‌های هالیوودی او «آگراندیسمان» به زبان انگلیسی و با بازی دیوید همینگز David Hemmings و [[ونسا ردگریو]] بود. اگرچه این فیلم با شتاب تند گام و داستان آشنای خود از سبک آهسته گام و داستان‌های دیر آشنای آنتونیونی دورتر می‌نمود، ولی هنوز از آن پیچیدگی و پریشانی ویژهٔ فیلم‌های پیشین او نشانی داشت. این فیلم داستان عکاسی ست سردنود و تنها که چنین پدیدارست که درگذار خویش از کالبد کشته‌ای پنهان در چشم‌اندازی عکس گرفته‌است. در پس زمینهٔ داستان مایه‌های تن بارگی و زرق وبرق و داروهای انگاره‌آور آگهی از گندوایی روزگار می‌دهند و بندوبست‌های پوک آن و کارگردان درین پیرامون به بررسی گشته‌ها و ترازشان با انگاره‌ها می‌پردازد. آیا براستی کسی کشته شده است؟شده‌است؟ و اگر که راست است آن راستی را چه ارزشی است و چه برازشی؟ و چه ناهمگونی است میان انگارهٔ کشتن و خود کشتن؟ پایان فیلم «آگراندیسمان» پایانی اندیشه زاست که در آن بازیگران تنیس بدون توپ ادای بازی درمی‌آورند؛ و تماشاگر به جای دریافت چارهٔ داستان به پرسیدن بیشتر وادار می‌شود.
 
در ۱۹۷۰، پس از آنکه فیلم "آگراندیسمان" از سوی تماشاگران پذیرفته شد و در بازار با فروش سودآوری روبرو شد، آنتونیونی به آمریکا آمد تا نخستین فیلم پرهزینهٔ خویش "قلهٔ زابریسکی" را دربارهٔ جنبش پرخاش دانشجویی بسازد. او دستهٔ از هنر پیشگان ناشناس را برای این فیلم بکار گرفت و بر آن شد تا خود درون آمریکا را بازیابد و آنچه او یافت هم زیبایی بود و هم افسردگیی پنهان در مردمانش، در بزرگراه‌هایش، در نگارتخته‌ها ی بزرگ آگهی‌هایش در دوسوی جاده‌ها، و در چشم‌انداز گستردهٔ "[[دره مرگ|درهٔ مرگ]]". بلندی زابریسکی بر لبهٔ "کوه‌های سوگواری " the Funeral Mountains در کالیفرنیا برفراز چشم‌اندازی رنگین و دست نخورده از تپه ماهورهای "درهٔ مرگ" زمینه‌ای می‌شود برای کاوش آنتونیونی از جستجوی بیگناهی ای از دست شدهٔ آمریکا. به همراه آهنگ‌های "[[پینک فلوید]]" و "گریتفول دد" The Grateful Dead این فیلم داستان "مارک"، پسر شورشی خانواده‌ای توانمند را دنبال می‌کند که پس از آنکه یک پرخاش دانشجویی به خشونت می‌انجامد با هواپیمایی دزدیده شده به "درهٔ مرگ" پرواز می‌کند و در آنجا به "داریاً یک دختر جوان دستیار برمی‌خورد.