من و ارل و دختر در حال مرگ: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) جز ←داستان: اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی |
|||
خط ۳۸:
== داستان ==
پسری بی دست و پا به نام گرگ گینز در سال آخر دبیرستان است. او در می یابد که دوست دوران کودکی و هم مدرسهای فعلی اش ریچل کاشنر دچار بیماری سرطان خون شدهاست. گرگ با ریچل در مورد کلکسیون بالشش صحبت میکند و آن دو قرار می گذارند تا بطور مرتب باهم دیدار کنند. پس از مدتی گرگ، ریچل را به دوست صمیمی اش ارل معرفی میکند که با همکاری هم فیلمهای کوتاه کمدی در مورد فیلمهای مشهور می سازند. علیرغم نارضایی گرگ، ارل او را متقاعد میکند تا کلکسیون فیلمهای کوتاه را به او نشان بدهد و ریچل نیز از فیلمها خوشش میآید. حال ریچل کم کم بدتر میشود و شروع به شیمی درمانی میکند و گرگ نیز زمان کمتری به مدرسه میرود و بیشتر اوقات خود را به مراقبت از ریچل اختصاص
پس از اینکه ریچل متوجه میشود شیمی درمانی اثری ندارد و حال او را بدتر میکند تصمیم میگیرد درمان خود را ادامه ندهد. به همین دلیل گرگ و ریچل باهم جروبحث میکنند و گرگ از تصمیم او ناراحت میشود و آنجا را ترک میکند و بخاطر اینکه نمیتواند به او کمک کند بسیار عصبانی میشود. در عصبانیت گرگ با ارل نیز جروبحث میکند و در خراب شدن رابطه دوستانه اش با ریچل ارل را مقصر میداند.
در اواخر سال مدیسیون به گرگ اطلاع
در مراسم خاکسپاری گرگ و ارل دوباره رابطه دوستی خود را برقرار میکنند. گرگ داخل اتاق ریچل میرود و کارت پستال را پیدا میکند که ریچل برای او نوشته است. روی کارت ریچل توضیح داده نامهای که به کالجی که قبلاً گرگ را قبول کرده بود فرستاده و توضیح داده که گرگ بخاطر او به کالج نرفتهاست. همچنین عکسهایی از خودش و ریچل و ارل پیدا میکند که نشان
== بازیگران ==
|