عقیمسازی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) جز ←تاریخچه: اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی |
||
خط ۲۳:
در اوایل قرن بیستم، در بسیاری از کشورها ازجمله آلمان، ژاپن و ایالات متحده آمریکا قوانینی تصویب شدند که نه تنها عقیم سازی اجباری را مجاز میکردند بلکه برای آن مشوقهایی نیز در نظر گرفته بودند. در مدت کوتاهی بیش از ۴۰۰ هزار نفر در آلمان، ۶۳ هزار نفر در سوئد و ۸۰۰ هزار نفر در ژاپن عقیم شدند. دولتهایی که در کنترل فقر و جرایم ناموفق بودند با مطرح کردن فرضیات اثبات نشدهای مثل نظریات فرانسیس گالتون شروع به عقیمسازی گروههای مختلف جامعه کردند.
شعار اصلی این سیاستها از بین بردن جرم و جنایت، بیخانمانی و بیماریهای اعصاب و روان بود، با جلوگیری از به دنیا آمدن افرادی که به زعم سیاستمداران دارای ژن این صفات بودند. به همین دلیل فقرا، اقلیتهای قومی و مذهبی، بیماران اعصاب و روان، روسپیها، الکلیها، بیخانمانها، جنایتکاران و حتی در مواردی بیسوادان به عنوان گروههای هدف انتخاب شده و طی چندین سال صدها هزار نفر از
علیرغم تمام این تلاشها، موج دوم عقیمسازی اجباری بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۰ این بار در بسیاری از کشورهای آمریکای جنوبی و آسیای جنوبشرقی رخ داد. طی این سالها طیف وسیعی ازسیاستهای تشویقی تصویب و اجرا شدند؛ عقیمسازی در قبال غذا، پول، زمین و مسکن، یا سیاستهای تهدیدی مثل جریمه یا مجازات کسانی که حاضر نبودند عقیم شوند. برای مثال درنیمه دوم دهه نود کشور پرو برای مقابله با کمبود مواد غذایی سالانه هزاران زن را عقیم کرد. در تمامی این برنامهها فقرا، معلولان، اقلیتهای قومی و مذهبی در اولویت عقیم شدن قرار داشتند. جلوگیری از انتشار اطلاعات بهداشتی، عقیمسازی در شرایط غیر بهداشتی و عدم پیگیری و مراقبت بعد از عقیمسازی موجب غیرانسانیتر شدن اینگونه سیاستها میشدند. به لحاظ تاریخی، چهار گروه همیشه گروه هدف اصلی سیاست عقیمسازی بودهاند: زنان، معلولان جسمی و ذهنی، افراد تراجنسیتی و فقرا.
گروه هدف در تمامی سیاستهای مهندسی جمعیت زنان هستند. تاکنون
== جستارهای وابسته ==
|