اردشیر بابکان: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌شده][نسخهٔ بررسی‌شده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی
خط ۱۱۸:
[[پرونده:Septimius Severus busto-Musei Capitolini.jpg|بندانگشتی|چپ|150px|تندیس نمادین [[سپتیموس سوروس]]، پلازا نووو، [[تپه کاپیتول]]]] بلاش پنجم سپس به سوی نصیبین پیش رفت و آنجای را محاصره کرد اما با رسیدن کمک روم به شهر، بلاش پنجم از محاصره دست کشیده و موفق به تسخیر شهر نشد. پس از آن سوروس پیشروی در جهت فرات و رو به جنوب را آغازید و در این مسیر سلوکیه و بابل را بدون مقاومت اشغال کرد، اگرچه در اواخر سال ۱۹۸ میلادی در هنگام سقوط تیسفون، رومیان سخت جنگیدند. به هر روی رومیان نتوانستد مناطق اشغالی را در دست نگاه دارند؛ آنان به دلیل کمبود آذوقه و تدارکات مجبور به عقب‌نشینی شدند. رومیان در بازگشت تصمیم به تسخیر [[هترا]] گرفتند که موفق نشدند و در بهار ۱۹۹ میلادی، باز بخت خود را برای چیرگی بر هترا آزمودند که اینبار با تلفاتی سخت مجبور به دست‌کشیدن از سوریه شدند.<ref>{{پک|Schippmann|۱۹۸۸|ف=BALĀŠ|زبان=en}}</ref> در همین «ایام پُرتب و تاب شاهنشاهی بلاش پنجم» و تاختن و ویران ساختن میان‌رودان توسط سپتیموس سوروس بود که احتمالاً [[بابک پدر اردشیر|بابک]] بیشتر ایالت پارس را زیر حاکمیت خود متحد ساخته‌باشد.<ref>{{پک|فرای|۱۳۸۲|ک=تاریخ ایران کمبریج|ص=۲۱۸}}</ref> علی‌الظاهر در آن گاه پیمان صلحی میان دو قدرت وقت بسته شد اگرچه مورخین باستانی هیچ سخنی از آن به میان نیاورده‌اند. به هر روی تا پیش از مرگ بلاش پنجم در سال ۲۰۶ یا ۲۰۷ میلادی و نیز مرگ سپتیموس سوروس در ۲۱۱ میلادی، روابط میان اشکانیان و رومیان صلح‌آمیز بود.<ref>{{پک|Schippmann|۱۹۸۸|ف=BALĀŠ|زبان=en}}</ref> پس از مرگ بلاش پنجم، پسرش [[بلاش ششم]] بر تخت شاهنشاهی تکیه زد ولیکن طولی نکشید که حاکمیتش از سوی برادرش [[اردوان پنجم]] به چالش کشیده شد.<ref>{{پک|Schippmann|۱۹۸۸|ف=BALĀŠ|زبان=en}}</ref> اردوان در حدود سال ۲۱۳ میلادی، شورشی را علیه برادرش بلاش ششم به راه انداخت و حاکمیت بخش بزرگی از شاهنشاهی پارت را به چنگ آورد؛ از سکه‌های یافت شدهٔ اردوان در [[همدان]] چنین برمی‌آید که بر سرزمین ماد فرمان می‌رانده‌است.<ref>{{پک|Schippmann|۱۹۸۶|ف=ARTABANUS|زبان=en}}</ref>
[[پرونده:Vologases VI.jpg|راست|بندانگشتی|250px|سکهٔ بلاش ششم]]
همچنین بر پایهٔ سنگنبشته‌ای از وی در شوش، کنترل آن منطقه را نیز در دستان اردوان دانسته‌اند. در آن سوی، براساس سکه‌های یافت شدهٔ بلاش ششم در [[سلوکیه]]، آن سرزمین زیر کنترل بلاش ششم بوده‌است.<ref>{{پک|Schippmann|۱۹۸۸|ف=BALĀŠ|زبان=en}}</ref> در روم نیز پس از مرگ سپتیموس سوروس، فرزندش [[کاراکالا]] به قدرت رسید. اگرچه دانسته‌ها درباب کشمکش میان اردوان و بلاش اندک است، اما در منابع لاتین چنین گفته آمده که کاراکالا به ستیز خانگی پارتیان توجه ویژه‌ای داشت و آشفته بودن شرایط پارتیان را به سنای روم گزارش کرده بود. آگاهی از جنگ داخلی در شاهنشاهی اشکانی، احتمالاً کاراکالا را در «اندیشهٔ یک پیروزی نظامی» دلگرم ساخته و بسوی بدست‌آوردن موفقیت‌هایی بزرگتر از آنِ پدرش (سپتیموس سوروس) در جنگ با اشکانیان سوق داده‌باشد.<ref>{{پک|Kettenhofen|۱۹۹۰|ف=CARACALLA|زبان=en}}</ref> در این زمان که امپراتور کاراکالا احتمالاً از پیش درحالدر حال تهیهٔ نقشه‌ای برای شروع یک جنگ تازه با پارتیان بوده‌باشد، در جستجوی بهانه‌ای برای آغاز جنگ، در سال ۲۱۴ یا اوایل ۲۱۵ میلادی، درخواستی مبنی بر استرداد دو فراری را (فیلسوفی بنام آنتیوخوس و ناشناسی تیرداد نام) برای بلاش ششم فرستاد؛ بلاش نیز دو فراری را بازپس داد؛ با این همه باز کاراکالا به ارمنستان لشکر کشید.<ref>{{پک|Schippmann|۱۹۸۸|ف=BALĀŠ|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Schippmann|۱۹۸۶|ف=ARTABANUS|زبان=en}}</ref>
 
از درخواستِ کاراکالا به بلاش ششم برای بازپس‌دهی دو فراری، چنین برمی‌آید در آن برهه، رومیان بلاش ششم را قدرت واقعی و شاه بزرگ پارتیان می‌پنداشتند.<ref>{{پک|Schippmann|۱۹۸۶|ف=ARTABANUS|زبان=en}}</ref> چیزی در حدود یک سال بعد یعنی ۲۱۶ میلادی، کاراکالا برای حمله به پارت، بهانه‌ای دیگر تراشید؛ وی اینبار از اردوان [و نه بلاش ششم] درخواست که دخترش را به زنی به وی دهد که اردوان نپذیرفت و جنگ در تابستان ۲۱۶ میلادی آغاز شد. برپایهٔ این درخواستِ کاراکالا از اردوان، چنین پنداشته شده که در آن هنگام، اردوان در کشمکش داخلی با بلاش ششم «دستِ بالا» را یافته اگرچه سکه‌های بلاش ششم تا سال ۲۲۱–۲۲۲ میلادی در سلوکیه ضرب می‌شده‌است.<ref>{{پک|Schippmann|۱۹۸۸|ف=BALĀŠ|زبان=en}}</ref> اگرچه مسیرِ دقیق لشکرکشی رومیان مشخص نیست، یقیناً آنان بر آربلا مرکز آدیابن چیره شدند؛ ظاهراً پارتیان از یک رویارویی بزرگ اجتناب می‌کردند؛ اما در اوایل ۲۱۷ میلادی سیاستی تهاجمی به سوی میان‌رودان در پیش گرفتند. در این هنگام بود که کاراکالا که در راه [[حران]] بود، بدست فرماندهٔ محافظانش [[ماکرینوس]] کشته شد. ماکرینوس پس از رسیدن به قدرت، تمایل خویش به صلح با پارتیان را با «انداخت تقصیر جنگ بر گردن کاراکالا» و «آزادی زندانیان پارتی» نمایاند ولیکن اردوان با علم به داشتن دستِ بالا، درخواست «چشم‌پوشی روم از سراسر میان‌رودان»، «بازسازی شهرها و دژهای ویران شده» و «پرداخت غرامتِ تخریب گورستان شاهنشاهی آربلا» را از رومیان کرد.<ref>{{پک|Schippmann|۱۹۸۶|ف=ARTABANUS|زبان=en}}</ref>
خط ۱۳۰:
برپایهٔ منابع موجود، بابک پدر اردشیر موبد آتشکدهٔ آناهیتا بود. او توانست جنگاوران محلی پارس که به این ایزد باورمند بودند را گرد هم آورد.<ref>{{پک|دریایی|۱۳۸۳|ک=شاهنشاهی ساسانی|ص=۱۲}}</ref> در این هنگام، حکومت [[بلاش پنجم]] به‌سبب یورش [[سپتیموس سوروس]] امپراتور روم به میان‌رودان آشفته بود.<ref>{{پک|Wiesehöfer|۱۹۸۶|ف=ARDAŠĪR I i. History|زبان=en}}</ref> احتمال دارد بلاش پنجم، بابک را پس از آنکه سربه‌شورش برآورد شکست داده، تا مدتی مجبور به گردن نهادن به حکومت پارتیان کرده‌باشد. احتمالاً قلمروی بابک نیز چیزی فراتر از خطهٔ پارس نبوده‌باشد.<ref>{{پک|فرای|۱۳۸۲|ک=تاریخ ایران کمبریج|ص=۲۱۹}}</ref>
 
برپایهٔ منابع عربی-فارسی، اردشیر خیزش خود را زمانی آغازید که [[ارگبد]] دژ دارابگرد در شرق پارس بود. قدیمی‌ترین شواهد باستان‌شناختی از دوران حکومت اردشیر، از [[اردشیرخوره]] ([[شهر گور|گور]] یا فیروزآباد کنونی) در حاشیهٔ جنوبی پارس بدست آمده‌است؛ بدین‌ترتیب اردشیر، در مبارزهٔ خویش از اردشیرخوره، دور از دژ شاهان محلی پارس در اصطخر و دورتر از شاهنشاه اشکانی به پای می‌خیزد. آغاز خیزش اردشیر احتمالاً با نخستین سنگ‌نگاره‌اش در فیروزآباد (شهر گور یا اردشیرخوره) مرتبط باشد؛ در این سنگ‌نگاره وی پیشاپیش ملازمانش درحالدر حال ستاندن حلقهٔ شاهی از اهورامزدا نگاشته شده‌است.<ref>{{پک|دریایی|۱۳۹۱|ک=ناگفته‌های امپراتوری ساسانیان|ص=۲۲}}</ref> اردشیر فرایند توسعهٔ حکومتش را با کشتن چندین پادشاه محلی و تسخیر قلمروهایشان آغازید؛ بنا بر گزارش طبری، پس از آن اردشیر از پدرش بابک درخواست که در برابر گوچهر درایستاده، سر به شورش برآورد. بابک نیز چنین کرد و بر گوچهر شورید و وی را بکشت.<ref>{{پک|Wiesehöfer|۱۹۸۶|ف=ARDAŠĪR I i. History|زبان=en}}</ref> دریایی برآن‌است که بابک حاکمی محلی می‌بوده که سودای چیرگی بر اصطخر را در سر می‌پرورانده‌است و در آخر به‌یاری پسر بزرگترش شاپور، توانست بدان دست یابد؛ این بدان معناست که برخلاف گزارش طبری، سبب شوریدن بابک بر گوچهر حاکم اصطخر، درخواست و دستور اردشیر نبوده‌است و این را از سکه‌های مشترک بابک و پسرش شاپور<ref group="پ">{{راست‌چین}}روی این سکه‌ها تصویر [[شاپور پسر بابک|شاپور]] و عبارت:{{پایان راست‌چین}}{{سخ}}bgy šhpwhry MLKʾ{{سخ}}{{راست‌چین}}پشت آن شمایل بابک و عبارت:{{پایان راست‌چین}}{{سخ}}bgy pʾpky MLKʾ{{سخ}}{{راست‌چین}} نگاشته شده‌است.{{پایان راست‌چین}}</ref> می‌توان پنداشت.<ref>{{پک|Daryaee|۲۰۱۰|ف=ARDAXŠĪR AND THE SASANIAN'S RISE TO POWER|ص=|زبان=en}}</ref> سپس بابک به اردوان پنجم نامه بنوشت و اجازه خواست تا پسرش [[شاپور پسر بابک|شاپور]] را به‌جای گوچهرِ «سرنگون‌شده» بر اریکه قدرت بنشاند؛ اردوان در پاسخ بابک و پسرش اردشیر را یاغی شناخت.<ref>{{پک|کریستن‌سن|۱۳۸۹|ک=ایران در زمان ساسانیان|ص=۹۸–۱۰۰}}</ref> اردوان پنجم علی‌رغم شکست دادن رومیان، در داخل کشور با مشکل مبارزه‌جوییِ بلاش ششم روبرو بود که در فاصلهٔ ساله‌های ۲۲۲/۲۲۱ میلادی به نام خود سکه زده‌بود و این نمایانگر آن است که در آنگاه، هیچ شاهنشاهِ نیرومندی بر شاهنشاهی اشکانی تسلط نداشته بود. در آن هنگام که اردوان با چالش مهمتری دست و پنجه نرم می‌کرد، نمی‌توانست برای بپای‌خیزی یک نوخاسته در پارس اهمیت زیادی قائل شود.<ref>{{پک|دریایی|۱۳۸۳|ک=شاهنشاهی ساسانی|ص=۱۲}}</ref> پس از چندی بابک در تاریخی نامشخص مُرد و پسرش شاپور بر تخت نشست؛ پس از آن میان دو برادر ([[شاپور پسر بابک|شاپور]] و اردشیر) کشمکش و نزاع درگرفت اما شاپور بطور اتفاقی درگذشت. منابع چنین آورده‌اند که شاپور در هنگام حمله به داربگرد، در ویرانه‌خانه‌ای توقف کرد و ناگهان سنگی از سقف جدا شد و بر سر وی اصابت کرد و شاپور در دم جان داد. پس از این واقعه، دیگر برادران تاج و تخت پارس را به اردشیر واگذاشتند و این‌چنین اردشیر شاه پارس شد.<ref>{{پک|کریستن‌سن|۱۳۸۹|ک=ایران در زمان ساسانیان|ص=۹۸–۱۰۰}}</ref><ref>{{پک|فرای|۱۳۸۲|ک=تاریخ ایران کمبریج|ص=۲۱۹}}</ref> شاید بتوان اردشیر و پیروانش را متهمان اصلی مرگ مرموز شاپور دانست چون آنان از این «مرگ تصادفی» سود بردند؛ اما این اتهام اثبات‌پذیر نیست.<ref>{{پک|Daryaee|۲۰۰۹|ک=SASANIAN PERSIA: THE RISE AND FALL OF AN EMPIRE|ص=۴}}</ref>
[[پرونده:سکه اردشیر بابکان از مجموعه شخصی شهرام نگارشی.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|طرحی از سکهٔ دستهٔ نخست اردشیر بابکان؛ شمایل تمام‌رخ اردشیر بر روی سکه؛ چهرهٔ نیم‌رخِ [[بابک ساسانی|بابک]] بر پشت سکه.]]
تصویر بابک هم بر سکه‌های پسرش شاپور و هم بعدتر برسکه اردشیر نقش شده‌است؛ در تصویر بابکی که بر پشت سکه‌های شاپور نقش شده‌است، وی سرپوشی ناهمسان با سرپوش‌های معمول اشکانیان و شاهان محلی پارس بر سر می‌دارد و این فقط پسرش شاپور است که سرپوشی شاهانه بر سر پوشانده‌است. برپایهٔ گزارش‌های سلطنتی، این بابک بود که گوچهر شاه محلی پارس را سرنگون ساخت و پسرش شاپور را برجای وی نشاند؛ اردشیر از پذیرش گماشتن شاپور سرباز زد و برادر خویش و هر که در برابرش ایستاد را حذف کرد و سپس سکه‌ای منقوش به چهرهٔ خود بر روی سکه و پدرش بابک در پشت سکه ضرب کرد. تصویر بابک بر سکه‌های اردشیر-بابک، برخلاف تصویرش وی بر سکه‌های شاپور-بابک، سرپوشی همچو شاهان محلی پارس بر سر می‌دارد.<ref>{{پک|Daryaee|۲۰۱۰|ف=ARDAXŠĪR AND THE SASANIAN'S RISE TO POWER|ص=|زبان=en}}</ref>