فریتهیوف شوئون: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جزبدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: متن دارای ویکیمتن نامتناظر ویرایشگر دیداری |
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی |
||
خط ۱۰:
|religion=[[اسلام]]
}}
'''فریتهیوف شوئون''' یا '''فریتیوف شوآن''' {{به آلمانی|Frithjof Schuon}} با نام اسلامی '''شیخ عیسی نورالدین احمد''' (زاده [[۱۸ ژوئن]] [[۱۹۰۷ (میلادی)|۱۹۰۷]] - درگذشته [[۵ مه]] [[۱۹۹۸ (میلادی)|۱۹۹۸]])؛ اندیشمند حکیم، [[فیلسوف]]، [[نقاش]] و [[شاعر]]
== زندگی ==
خط ۲۲:
فریتهوف شووآن یکی از سرشناسترین نمایندگان مکتب [[حکمت خالده]] میباشد و فیلسوفی است که در راستای گرایش متافیزیکی شانکارا و افلاطون از صاحب نظران ارزنده بهشمار میآید. وی بیش از ۲۰ کتاب با موضوعات متافیزیک، معنویت و نژادی نوشتهاست. علاوه بر این، بهطور منظم برای مجلات دینشناسی تطبیقی در اروپا و آمریکا مقالاتی نگاشتهاست. آثار شووآن در نوشتههای پژوهشی و فلسفی بسیاری مورد نقد و بررسی قرار گرفته و تحسین دانشمندان و صاحبنظران این حوزه را برانگیختهاست. [[تی. اس. الیوت]] در باره اولین کتاب وی، [[وحدت متعالی ادیان]] چنین نوشت: «این کتاب در زمینه مطالعه تطبیقی دینهای شرقی و غربی، کار تحسینبرانگیزی است.» [[رنه گنون]]، [[فیلسوف]] فرانسوی، و [[آناندا کوماراسوآمی]]، [[شرقشناس]] و استاد [[دانشگاه هاروارد]]، دیدگاه سنتباوری یا جاودانگرایی را در آغاز قرن بیستم مطرح کردند که اساس این دیدگاه برگرفته از آموزههای [[ساناتانا دارما]] در حکمت [[هندو]]ست. این نظریه را [[اکهارت]] و [[افلاطون]] در دنیای مسیحی و مغرب زمین مدون کردند که در [[اسلام]] نیز به شکل عرفان و [[تصوف]] یافت میشود.{{سخ}}
نخستین اثر وی کتابی است که با نام''' وحدت متعالی ادیان''' در سال ۱۹۴۷ به زبان فرانسه به نشر رسید. وی در این اثر تأکید میکند که هر دینی (مذهبی)، گذشته از معنای ظاهری آن، جنبهای باطنی نیز دارد که امری ضروری، بنیادین و فراگیر است. چنین دیدگاهی، یکی از مشخصههای آثار شووآن است که علاوه بر آیینهای مذهبی، دیدگاههای ژرفی
این دین جاویدان است که وحدت درونی ادیان را تشکیل میدهد؛ نخست بازشناختن آنچه تجلی مستقیم الهی است و و سپس تمرکز اتحادبخش بر سمبول متجلیکننده حقیقت الهی. خداوند در قرآن کریم میفرمایند: «'''ولله السماء الحسنی فادعوه بها'''» و «'''ایاً ما تدعوا فله الاسما الحسنی'''». بر اساس تعالیم شووان، تعبیراین دو آیه این است که هر دینی تجلی یکی از نامهای الهی است و اینکه هر کدام را بخوانید تفاوتی ندارد زیرا که هر کدام، از اسما حسنای او هستند.{{سخ}}شوئون مینویسد:
«یکی از کلیدها برای درک طبیعت حقیقی سرنوشت نهایی ما این واقعیت است که اشیا زمینی هرگز متناسب با برد واقعی عقل ما نیستند. این عقل برای مطلق ساخته شده، یا اصلاً وجود ندارد؛ در میان عقول این عالم تنها روح انسان است که توانایی ابژکتیویته را دارد، این به همراه میآورد ـ یا ثابت میکند ـ که تنها مطلق است که به عقل ما امکان میدهد تا تماماً بتواند آنچه را که میتواند، یا به تمامی آنچه را که هست باشد. اگر مطلق را ثابت کردن لازم یا مفید بود، مشخصهٔ ابژکتیو و ورای شخصی عقل انسانی به عنوان گواه کفایت میکرد، چون این عقل اثر انکارناپذیر اصلی نخستین است که اً روحانی صرف است، (اثر) واحدی بینهایت است که مرکزی است دربرگیرندهٔ همه چیز، (اثر) ذاتی که در عین حال ورای همهٔ تعینات و تشبیهها است ''('''ترانساندانت Transcendent''')'' ولی در ذات همه چیز حضور دارد چرا که هستی جمله چیزها تجلی ذات این اصل روحانی است ''('''ایمانانت Immanent''')''.
خط ۲۸:
میتوان پرسید توانایی ابژکتیویته از کجا ناشی میشود؟ پاسخ این است که از همین جا که ما این مفهوم را داریم و آن را درک میکنیم. از همین نکته نیز نتیجه میشود که هیچ نسبیای نمیتواند آن را محدود کند، چه اگر محدود میکرد خود این محدودیت سوبژکتیویته آن را تشکیل میداد. از این رو عقل توانایی درک مطلق را دارد و در درک مطلق است که تمامی آنچه را که میتوانسته انجام داده است.{{سخ}}
آن گونه که شوئون تعلیم میدهد، هر نظرگاه روحانی مفهومی از انسان را با مفهومی متناظر از خداوند در مقابل هم قرار میدهد. مثلاً اگر انسان توسط عقل تعریف شود، خداوند بر او چون «حقیقت» ظاهر میشود، یا به عبارتی دیگر:
«خداوند چون بخواهد از جنبهٔ «حقیقت» خود را اظهار کند، انسان را، از آن جهت که دارای موهبت عقل است، مورد خطاب قرار میدهد، درست همانگونه که انسان درمانده را مورد خطاب قرار میدهد تا رحمت خود را ظاهر سازد یا انسان را، از آن جهت که از موهبت ارادهٔ آزاد برخوردار است مورد خطاب قرار میدهد تا خود را چون قانونی که رستگاری میآورد ظاهر سازد».{{سخ}}ادلهٔ وجود خداوند و دین در خود انسان است. «'''من عرف نفسه فقد عرف ربه'''».{{سخ}}اگر طبیعت متعالی انسان درک شود، طبیعت وحی و دین و سنت نیز درک میشود؛ امکان آنها، ضرورت آنها و حقیقت آنها فهمیده میشود. با فهمیدن دین، نه در یک صورت خاص بلکه در ذات بیصورت آن، همه ادیان فهمیده میشوند؛ هم معنای آنها و هم معنای تفاوتهایشان؛ این است ساحت عرفان، ساحت دین جاویدان، در این ساحت است که تناقضات بیرونی دگمها تفسیر و حل میگردند.{{سخ}}«حقیقت تام با خطی نامیرا در خود جوهر روح ما نوشته شده» در اینجا بحث دربارهٔ نظریهٔ شناخت مطرح است. باید گفت که تنها و تنها نظریه شناخت سنتی است که عاری از هر گونه تناقض است و آن این است که حقیقت در جوهر روح ما نوشته شده. به عنوان شاهد قرآنی میتوان از «'''علم آدم الاسما کلها'''» و «'''الست بربکم'''» یاد کرد. این نظریه همان است که افلاطون آن را «'''آموختن دوباره به خاطر آوردن است'''» مینامد.{{سخ}}از دیدگاه شوئون اراده امتداد عقل یا مکمل آن است و موضوعاتی که اراده معمولاً در پیش میگیرد، یا زندگی بر آن تحمیل میکند، مادون وسع تام آن میماند؛ تنها «بعد الهی» است که پاسخگوی تشنگی اراده و عشق ما برای پُری میباشد. آنچه ارادهٔ ما را انسانی ـ و لذا آزاد ـ میسازد این واقعیت است که اراده ما متناسب با خداوند است؛ تنها در خداوند است که آن (اراده) از تمام قیود، بنابراین از هر چه طبیعتش را محدود میکند، آزاد میگردد».{{سخ}}مشابه آنچه دربارهٔ اراده صادق میباشد
گـــر صورت بیصورت معشوق ببینید{{سخ}}
|