احمد شاه مسعود: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ابزار پیوندساز: افزودن پیوند دولت ائتلافی به متن
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی
خط ۶۳:
مسعود در [[جوزا]]ی (خرداد) ۱۳۵۸ در رأس یک قطعه از [[چریک]]های مجاهد [[نورستان]] وارد [[دره پنجشیر|پنجشیر]] می‌گردد و در ۱۷ تیر (سرطان) ۱۳۵۸ اولین دسته‌های منظم چریکی را در درهٔ پنجشیر ایجاد می‌نماید.
 
بعد از سه سال نبرد با روسهاروس‌ها در سال ۱۳۶۱ در پی شکست کامل شش تهاجم گسترده ارتش اتحاد شوروی سابق در [[دره پنجشیر|پنجشیر]]، فرمانده کل نظامی روس‌ها در افغانستان برای توافق آتش‌بس با احمد شاه مسعود وارد مذاکره گردیده و به مدت دو سال، این توافق به امضاء می‌رسد(۱۹۸۲)، که در واقع روس‌ها با این توافق، مجاهدین را برای اولین بار به عنوان یک طرف سیاسی به رسمیت می‌شناسند. ژنرال گروموف فرمانده سپاه چهلم شوروی در [[افغانستان]] در بارهٔ این قرارداد می‌نویسد: «مسعود از آرامش پدید آمده [یعنی آتش‌بس ۱۹۸۲]، فعالانه برای نیل به اهداف خود سود جست».<ref name="autogenerated1"/>{{مدرک|ارجاع دقیق}}
 
مسعود از فرصت به دست آمده حداکثر استفاده را کرده و به سازماندهی نیروهای مقاومت علیه اشغال افغانستان در خارج از درهٔ [[دره پنجشیر|پنجشیر]] اقدام می‌کند. در همین راستا با ایجاد [[شورای نظار]] یکی ار منظمترین تشکل‌های نظامی و چریکی علیه اشغال شوروی و مقابله با رژیم کمونیستی را پایه‌گذاری می‌نماید. شورای نظار در ابتدا متشکل از احزاب و گروه‌های مختلف در ۹ ولایت شمالی [[افغانستان]] ایجاد می‌گردد.
خط ۹۹:
 
[[ارتش شوروی]] با همکاری [[ارتش جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان]] جمعاً نه حملهٔ بزرگ را به دره [[دره پنجشیر|پنجشیر]] در طول دوران اشغال [[افغانستان]] سازمان دادند که منجر به خسارات زیاد به منطقه واهالی پنجشیر، نیروی رزمی [[ارتش سرخ]] و ارتش جمهوری دموکراتیک افغانستان گردید. چهار تعرض اولیه به پنجشیر به صورتی کاملاً کلاسیک انجام می‌شود که در آن‌ها ستونی از زره پوشها بعد از بمبارانهای هوایی دست به حمله می‌زند.<ref name="autogenerated6">میثاق خون شماره‌های ۶ و ۷ سال ۱۳۶۵</ref>
سه حملهٔ دیگر (از ۱۵ ماه مه تا اول ژوئیه و از ۳۰ اوت تا ۱۵ سپتامبر ۱۹۸۲ سپس از بیست و یکم آوریل ۱۹۸۴ به بعد) به دلیل گسترش خود، اهمیت تجهیزاتی که به کار گرفته شده‌اند و تاکتیکهایتاکتیک‌های معمول ثابت می‌کنند که پنجشیر فرمانده مسعود، به صورت هدف شماره یک شوروی‌ها در افغانستان درآمده‌است. این سه مرحله، بر زیربنای واحد قرار دارد: سهم اعظم عملیات بر عهدهٔ واحدهای هوابرد است که غالباً چتر بازهایی هستند که در عمق جبهه و بر خط الرأس بلندیها، روستاها و نقاط عبور، پیاده می‌شوند. سپس واحدهای زرهی جای آن‌ها را می‌گیرند. در هر سه مورد، استراتژی مسعود عبارت است از عقب‌نشینی به دره‌های مجاور و پراکنده‌ساختن شورویها، سپس باز پس گرفتن مواضع از دست رفته یکی پس از دیگری، به ویژه هنگامی که این مواضع به ارتش دولتی واگذار شد.<ref name="autogenerated6"/>
 
با وجودی که حملات پنجشیر از شدیدترین عملیات‌های رزمی ارتش‌های شوروی و افغانستان محسوب می‌شد، اما در اثر این نه حمله آن‌ها قادر به کنترل درهٔ پنجشیر نشدند.
خط ۱۱۱:
=== حملهٔ اول: ۱۹ حمل سال ۱۳۵۹ ===
=== حملهٔ دوم: ۶ سنبله ۱۳۵۹ ===
در این حمله تاکتیک ارتش سرخ و ارتش کمونیستی افغانستان حمله بر غیر نظامیانغیرنظامیان و تخریب خانه‌ها بود تا از فشار حملات نیروهای مجاهدین علیه خود بکاهند. به همین منظور در منطقهٔ [[فراج]]۴۰ تن از اهالی را قتل‌عام کردند و در «غجی» ۳۲ تن را که اکثراً زنان و کودکان بودند قتل‌عام نمودند که اجسادشان تا یک هفته در منطقه باقی‌مانده بود. در منطقهٔ «نولیچ» که [[ارتش سرخ]] مورد حمله قرار گرفته بود، سربازان روس کهنسالان، زنان و کودکان را در خانه یکجا نموده خانه را به آتش کشیدند.<ref name="autogenerated4"/>
 
=== حمله سوم: ۲۰ قوس ۱۳۵۹ ===
خط ۱۲۷:
با شکست نسبی حملهٔ پنجم در از میان بردن نیروی رزمی احمدشاه مسعود، وزارت دفاع و خاد دولت کمونیستی افغانستان به احمدشاه مسعود اولتیماتوم می‌دهند تا تسلیم گردد در غیر آن به «عملیات خارق‌العاده» دست خواهند زد.<ref name="autogenerated4"/> واحدهای موتوریزه و نیروی هوایی [[:w:en:Spetsnaz|نیروهای وِیژه]](Spetsnaz) ارتش سرخ عملیات تصفیه را از پایگاه‌های خود در داخل پنجشیر برای از بین بردن پناه گاه‌های و گروپهای مجاهدین آغاز نمود، که نه ماه نبرد دوام پیدا می‌کند. ضربات شدید هوایی، دیسانت از طریق هوا، حمله زرهی از طریق زمین شاخص‌های عمده عملیات را تشکیل می‌دادند.<ref>صالح محمد ریگستانی، مسعود و آزادی</ref> دره روزانه به شدت بمباران می‌گردد و مردم به کوه‌ها پناه می‌برند و ماه‌ها در کوه‌ها در مغاره‌ها زندگی می‌کنند. در طول این جنگ حدود ۶ هزار خانه مسکونی و ۷۰٪ تمام آبادی‌ها و مواشی درهٔ پنجشیر نابود گردید. با دوام جنگ مردم دره را تخلیه کرده به دیگر مناطق افغانستان می‌روند اما از همکاری با رژیم سرباز می‌زنند.
 
نه ماه جنگ تلفات سنگین به نیروی جنگی و روحیهٔ سربازان شوروی وارد می‌کند. روسهاروس‌ها به مجاهدین پیشنهاد آتش‌بس می‌دهند. در اواخر زمستان سال ۱۳۶۱ پیشنهاد آتش‌بس از سوی مجاهدین پذیرفته می‌شود.<ref name="autogenerated5"/>
 
=== حمله هفتم: ۳۱ حمل (فروردین) ۱۳۶۳ ===
تعرض شوروی‌ها در سال ۱۹۸۴ علیه پنجشیر بزرگترین عملیاتی است که شوروی‌ها از آغاز جنگ تا آن زمان اجرا کرده بودند.<ref name="autogenerated6"/> در این عملیات گسترده که بعد از پایان آتش بست صورت گرفت حدود بیست هزار سرباز ارتش افغانستان و ارتش شوروی شرکت داشته‌است. روسهاروس‌ها در این جنگ از تاکتیک «جنگهای اشباع کن» استفاده نمودند. در این تاکتیک آن‌ها از نیروی زیاد برای تصرف تمام مناطق و از بین بردن دشمن استفاده نمودند. اما با وجود گستردگی و استفاده از وسایل مدرن و بمباران شدید هوایی این عملیات توسط دستگاه استخباراتی احمدشاه مسعود کشف شده بود. برای همین یک روز قبل از آغاز حمله احمدشاه مسعود دستور تخلیه دره از تمام سکنه را صادر نمود. تمام جمعیت بیش از یک صد هزاری پنجشیر داوطلبانه دره را به سوی شهرهای مختلف افغانستان و عمدتاً کابل ترک نمودند.<ref name="autogenerated5">منصور، همان</ref>
وسایلی که به کار گرفته می‌شود به وضوح برتر از گذشته‌است و این حدس را قوت می‌بخشد که تصمیم حمله از سوی عالیترین مقامات کرملین اتخاذ شده‌است. بمب افگنهای تی.یو. ۱۶ که در ارتفاع متوسط (۸۰۰۰ متری) پرواز می‌کنند، فرشی از بمب بر پنجشیر گسترانیدند. از این بمب افگنها برای اولین بار بود که استفاده می‌شد. تعداد نفراتی که در این حمله شرکت داشتند چیزی حدود بیست هزار سرباز شوروی و پنج تا شش هزار سرباز دولتی بود. در اوایل آوریل یک گروه کوماندویی متعلق به پلیس مخفی (خاد)، دراقدام خود برای قتل احمد شاه مسعود با ناکامی مواجه می‌شود.
شروع حمله روز ۲۱ آوریل بود: واحدهای چترباز به کمک هلیکوپتر بر خط الرأس بلندی‌ها پیاده می‌شوند و هم‌زمان یک ستون زرهی به بالای دره‌های [[ولسوالی اندراب]] و [[دره پنجشیر|پنجشیر]] روی می‌نهد. واحدهای دیگری با هلیکوپتر به [[گردنه انجمن]]در انتهای پنجشیر و [[ولسوالی خوست و فرنگ]] که تصور می‌شود پایگاهی است برای عقب‌نشینی مجاهدین برده می‌شوند. ستونهای زرهی بدون هیچ مشکلی به روستای [[بنو]]در اندراب و [[آستانه، پنجشیر|آستانه]] در پنجشیر دست می‌یابند. اما شوروی‌ها در حمله به دره‌های مجاور، جایی که گروه‌های متحرک مسعود عقب‌نشینی کرده‌اند، با شکست مواجه می‌شوند. شوروی‌ها تلفات سنگینی متحمل می‌شوند. در ماه مه نیروهای ارتش سرخ خوست و فرنگ را ترک می‌کنند اما در پنجشیر کهخالی از سکنه شده‌است باقی می‌مانند، دره‌ای که هنوز دو سوم آن در دست گروه‌های مسعود است که جنگنده تر از همیشه پایداری می‌کنند.
خط ۱۵۶:
تشکیلات نظامی مسعود ترکیب کارآمدی از روش‌های سنتی رزمی افغانها و قواعد مدرن [[جنگ چریکی]] بود که وی از روش‌های [[مائو]] و [[چه گوارا]] آموخته بود. روش‌های نظامی مسعود به عنوان مؤثرترین قواعد جنگ چریکی در بین همهٔ نیروهای مقاومت شناخته شده‌است.
 
در سال ۱۹۸۳ مسعود شورای نظار را بنیان گذاردبنیان‌گذارد: یک شورای نظامی که عملیات‌های ۱۳۰ فرماندهٔ نظامی مجاهدین را در هفت ولایت شمالی افغانستان هماهنگ می‌نمود. این شورا خارج از حلقهٔ احزاب پیشاور بود، که در رقابت و همشچمی و جنگ و منازعه با یکدیگر قرار داشتند. به خاطر شکافهای قومی و سیاسی شورای نظارت اختلاف بین گروه‌های مقاومت را از بین برد.<ref>[[الیور روی]]، اسلام و نوگرایی سیاسی در افغانستان</ref>{{مدرک|ارجاع دقیق؟}}
 
==پس از خروج قوای شوروی==
احمدشاه مسعود در جوزای 1367 که پنجمین اجلاس شورای نظار را در پایگاه فرخار دایر کرد، ایجاد [[ارتش منظم]] را در رفتن به مرحلهٔ تعرض استراتژیک مورد تحلیل و تأکید قرارداد. او هنوز گامهای نخست را باتوسعهٔ قطعات مرکزی برداشته بود که قوای شوروی افغانستان را ترک گفت. خروج نیروهای شوروی برای وی "غافلگیر"‌کننده محسوب می شدمی‌شد. چون کار و برنامهٔ او در مورد ایجاد ارتش و انجام تعرض استراتژیک غرض تصرف شهرها و سقوط حکومت مورد حمایت شوروی‌ها به انجام نرسیده بود. در حالیکه احزاب مجاهدین و رهبران شان در پیشاور و منابع مختلف خارجی از سقوط رژیم حزب دمکراتیک خلق در فردای خروج قوای شوروی سخن می گفتند،می‌گفتند، مسعود این ادعا و پیش‌بینی را غیرواقعی و قبل از وقت تلقی کرد. او اظهار داشت که سقوط رژیم حزب دمکراتیک خلق با تغییر وتحول وضعیت نظامی نیروهای مجاهدین از حالت دفاع به تعرض میسر است. این امر همآهنگی نیروها و ایجاد ارتش تعلیم دیده و منظم، اکمالات تسلیحاتی و لوژستیکی را می‌خواهد که دسترسی به آن را نه در چند هفته و چند ماه بلکه در چند سال باید مورد توجه قرارداد. اما در بیرون از افغانستان که آی اس آی (استخبارات نظامی ارتش پاکستان) فعالیت محاربوی احزاب مجاهدین به خصوص ولایات مرزی را تحت کنترول داشت بدون توجه به نظریات مسعود، جنگ جلال آباد را در نیمهٔ حوت 1367 به راه انداخت. جنگی که به شکست مجاهدین انجامید و صحت دیگاه احمدشاه مسعود را در همآهنگی و آماده شدن مجاهدین به مرحلهٔ تعرض استراتژیک نشان داد.
احمدشاه مسعود علی الرغم موانع و مشکلاتی که توسط آی اس آی [[پاکستان]] و گلبدین حکمتیار [[پشتون]] ایجاد می شد،می‌شد، به تلاش خود در این مسیر چه در سال‌های اشغال و چه در سال‌های بعد از خروج قوای شوروی ادامه داد. او پس از تصرف گارنیزیون‌های که قبلاً نام برده شد، شهر تالقان را ازتصرف رژیم بیرون کرد و به اولین شهر در آغاز مرحلهٔ جدید ی که آن را "[[مرحله ی تعرض استراتژیک]]" می خواند، دست یافت.
 
اما بعد از آن تلاشهای حکمتیار و استخبارات نظامی پاکستان که به شدت از استقلالیت مسعود در طول دوران جهاد ناراض بودند در جلوگیری از فعالیت و برنامه‌های او بیشتر شد. قتل سی تن از فرماندهان و مجاهدین ولایت تخار حین بازگشت از اجلاس شورای نظار توسط سید جمال ولید قوماندان حزب اسلامی حکمتیار در تابستان 1368 در تنگی فرخار تخار، گام عمده ای در تضعیف مسعود و ناکامی برنامه‌های او بود. گام بعدی با کودتای ناکام مشترک حکمتیار و شهنوازتنی وزیردفاع دولت نجیب الله در کابل برداشته شد تا احمد شاه مسعود وهمه نیروها و احزاب دیگر مجاهدین در برابر عمل انجام شدهٔ تصاحب قدرت قرار بگیرند.
خط ۱۶۷:
 
*پیشقدمی در سقوط حاکمیت حزب دمکراتیک خلق:
احمدشاه مسعود در حالیکه برنامه‌های خود را در ایجاد ارتش منظم و همآهنگی میان نیروهای مجاهدین در سال‌های بعد از خروج قوای شوروی دنبال کرد، موضوع تضعیف وسقوط رژیم را از داخل نیز ازیاد نبرد. خروج کامل قوای شوروی در دلو 1367، سپس فروپاشی امپراطوری شوروی و سقوط حاکمیت حزب کمونیست و به دنبال آن کاهش و پایان یافتن کمک‌های بی حساب مالی و نظامی مسکو به رژیم حزب دمکراتیک خلق در کابل، نفاق و خصومت فزایندهٔ جناح‌ها و دسته‌های حزب مذکور در داخل حاکمیت ازعوامل زمینه ساز تضعیف و سقوط رژیم از داخل محسوب می شدمی‌شد. و مسعود ازتمام این زمینه‌ها در سقوط حاکمیت حزب مذکور استفاده کرد. پس از خروج قوای شوروی نظامیان حزب دمکراتیک خلق که بقای حاکمیت حزبی خود را متزلزل و نامطمئن می دیدندمی‌دیدند در صدد تأمین روابط با گروه‌های مختلف مجاهدین برآمدند. اما بیشترین تعداد آن‌ها این روابط را با احمدشاه مسعود [[تاجیک]] برقرارکردند. جاذبه و نفوذ شخصیت مسعود که در استقلالیت، اعتدال و وطندوستی اش مشخص می شدمی‌شد بسیاری از نظامیان حزب حاکم را به سوی او می کشاندمی‌کشاند. متقابلاً وی از مراجعه و تأمین ارتباط افراد از داخل حاکمیت حزب دمکراتیک خلق که دیگر حاکمیت وآیدیالوژی حزب مذکور را پایان یافته تلقی می‌کردند استقبال به عمل می آورد. تضادها و مخاصمات قومی، قبیله ای، زبانی و محلی جناح‌ها و دسته‌های حزب مذکور که با تمایلات و گرایشات برتری خواهانهٔ قومی نجیب الله در داخل حزب به صورت فزاینده عمیق تر و گسترده‌تر می شد،می‌شد، برقراری ارتباط عناصر و افراد مختلف نظامی و غیر نظامیغیرنظامی حاکمیت حزب دمکراتیک خلق را با احمدشاه مسعود بیشتر می ساخت. در نتیجهٔ این عوامل و زمینه‌ها بود که مسعود در ششمین اجلاس شورای نظار در ثور1370 سقوط حاکمیت حزب دمکراتیک خلق را قبل از اتمام برنامهٔ ایجاد ارتش منظم و انجام مرحلهٔ تعرض استراتژیک در سقوط رژیم از بیرون مورد بررسی وارزیابی قرارداد.
احمدشاه مسعود در زمستان 1370 عملاً در برانداختن حاکمیت حزب دمکراتیک خلق با استفاده از زمینه‌ها وضعف‌ها ی داخلی حاکمیت مذکور دست به کار شد. او درگام نخست از سرپیچی جنرال [[مومن]] قوماندان لوای سرحدی حیرتان در برابر فرمان رهبری حاکمیت مبنی برتبدیلی اش از حیرتان حمایت به عمل آورد و به تمام جنرالان و نظامیان دولتی که با او در ارتباط بودند هدایت داد تا برای سرنگونی رژیم آماده شوند. در گام بعدی خواست تا شهر مزار شریف را از تسلط رژیم بیرون کند. اما داکتر نجیب الله با اعزام جنرال نبی عظیمی قوماندان گارنیزیون کابل و معاون وزارت دفاع به مزار شریف در حوت این سال تلاش کرد تا از سقوط شهر جلوگیری به عمل آورد. با ورود نیروهای فرقه 53 به قوماندانی جنرال [[عبدالرشید دوستوم]] از جوزجان و فاریاب به شهر مذکور وضعیت در آن شهر تغییر یافت و احمدشاه مسعود غرض جلوگیری از جنگ و خونریزی، نیروهایش را به فرماندهی [[عطامحمد]] از پیشروی و تسلط به شهر مانع گردید. سپس برای رسیدن به دروازه‌های کابل و سرنگونی حاکمیت حزب دمکراتیک خلق (حزب وطن) تمام مراکز نظامی و اداری رژیم را به همکاری افسران و نظامیان رژیم در ولایت پروان ـ کاپیسا و شمال کابل به شمول فرودگاه نظامی بگرام در حمل 1371 متصرف شد و کابل را به تسلیمی و پذیرش انتقال قدرت به مجاهدین فراخواند.
 
در نتیجهٔ این وضع تضاد و تفرقه در داخل حزب حاکم در کابل تشدید یافت. داکتر نجیب الله رهبر حزب و دولت در 26 حمل 1371 به دفتر سازمان ملل پناه برد. عبد الوکیل وزیر خارجهٔ دولت او دو روز بعد به شهر چاریکار آمد و در ملاقات و مذاکره با احمدشاه مسعود، پذیرش انتقال قدرت را از سوی رژیم به مجاهدین اعلان کرد. جنرال عبدالرشید دوستم [[اوزبک]] قوماندان فرقه 53 با عبدالعلی مزاری رهبر حزب وحدت اسلامی [[هزاره]]‌ها و جمعی از فرماندهان احزاب مجاهدین و جنرالان دولتی از مزارشریف نیز به پروان آمدند و از مسعود خواستند تا در مشارکت هم به تشکیل دولت و تسلیمی قدرت از کابل بپردازند. آن‌ها طرح تشکیل دولتی را ارائه کردند که در آن [[احمدشاه مسعود]] مقام رهبری و ریاست دولت، عبدالعلی مزاری صدر اعظم حکومت و عبدالرشید دوستم پست وزارت دفاع را به عهده داشته باشد. اما احمدشاه مسعود با رد طرح مذکور کار تشکیل دولت را به عهدهٔ همه رهبران احزاب مجاهدین گذاشت و از آن‌ها خواست تا برای تسلیم گیریتسلیم‌گیری قدرت از رژیم در حال سقوط، دولت خود را تشکیل بدهند. همچنان او تشکیل "شورای جهادی" متشکل از فرماندهان مجاهدین و جنرالان مخالف رژیم را مطرح کرد که در صورت عدم تسلیمی کابل و عدم پذیرش انتقال قدرت به مجاهدین به عملیات مشترک دست زده شود. وی به بسیاری از رهبران احزاب جهادی در پیشاور و فرماندهان عمدهٔ مجاهدین در ولایات جنوب و شرق کشور تماس گرفت و آن‌ها را در جریان مذاکرات خود با مقامات دولت حاکم کابل و آمادگی کابل به تسلیمی و انتقال قدرت به مجاهدین قرارداد. اما در میان رهبران احزاب مجاهدین [[گلبدین حکمتیار]] رهبرحزب اسلامی از قوم [[پشتون]] طرح تشکیل دولت مجاهدین و انتقال قدرت را ازسوی رژیم حزب حاکم به این دولت نپذیرفت و کابل را به حملهٔ نظامی تهدید کرد. احمدشاه مسعود خواستار آن بود تا نیروهای مختلف مسلح احزاب به کابل وارد نشوند. نظم و ثبات پایتخت برهم نخورد و زمینه برای انتقال قدرت به دولت مجاهدین مساعد باقی بماند. یکی از اهداف و برنامه‌های او جلوگیری از فروپاشی ارتش و پولیس و نابودی وسایل و امکانات نظامی آن بود تا بعد از تشکیل و استقرار دولت مجاهدین از پرسونل مسلکی و امکانات آن‌ها و نیروهای مسلح احزاب مجاهدین یک ارتش و پولیس منظم ملی شکل بگیرد. بنابراین او در یک گفتگوی مفصل از طریق مخابره با حکمتیار به روز 28 حمل 1371 تلاش به عمل آورد که مذکور را ازحمله به کابل منصرف نماید تا زمینهٔ انتقال آرام و مسالمت آمیز قدرت از میان نرود. و نظم اداره و مدیریت دولتی در پایتخت متلاشی نشود. گلبدین حکمتیار که در جنوب کابل به سر می بردمی‌برد به این گفتگو قانع نشد و همچنان کابل را به حملهٔ قریب الوقوع تهدید کرد. احمدشاه مسعود پس از این گفتگوی بی نتیجه با حکمتیار در صدد دفاع از کابل برآمد. او با استفاده از چرخبالهای پایگاه هوایی بگرام هزاران تن از نیروهای خود را به کابل اعزام کرد تا باسایر نیروهای رژیم که آمادهٔ انتقال قدرت و پذیرش دولت مجاهدین بودند، مانع هجوم نیروهای حزب اسلامی حکمتیار به شهرشوند و از شکستن کمربندهای امنیتی شهر و فروپاشی نظم و ثبات پایتخت جلوگیری کنند. اما در حالیکه رهبران احزاب مجاهدین در پشاور روزچهارم ثور 1371 حکومت انتقالی خود را به ریاست [[صبغت الله مجددی]] اعلان کردند، نیروهای حزب اسلامی حکمتیار در فردای آن روز در زدوبند پنهانی با بخشی از جناح خلق و پرچم به رهبری رازمحمد پکتین، محمداسلم وطنجار وزرای داخله و دفاع و جنرال محمدرفیع معاون رئیس‌جمهور وارد حوزه‌های امنیتی شهر و نقاط مهم پایتخت شدند. در نتیجهٔ این وضع کمربندهای امنیتی اطراف پایتخت شکست و دسته‌های مختلف مسلح احزاب و گروه‌های مجاهدین و غیر مجاهدین وارد شهر شدند. گلبدین حکمتیار ظهر آن روز از تصرف کابل و به پایان رسیدن عمر حکومت احزاب مجاهدین قبل از تسلیم گیریتسلیم‌گیری قدرت که حتی نمایندگان وی در پای توافقنامهٔ این حکومت امضاء کرده بودند، سخن گفت.
 
*وزارت دفاع دولت
خط ۲۲۵:
==در زمان طالبان==
احمدشاه مسعود همانگونه که در سه سال حاکمیت مجاهدین به خاطر تحقق صلح و ثبات در افغانستان به هرصدایی در این جهت لبیک گفت و با هر گامی در این مسیر همراه شد، از نخستین ادعا و فریاد [[طالبان]] در پایان دادن به جنگ و استقرار صلح نیز استقبال کرد. او حرکت طالبان را که با شعار صلح خواهی و تحقق امنیت از جنوب کشور و از [[قندهار]] سر برآورد مورد تشویق و حمایت قرارداد. و در دسترسی به صلح به گونهٔ شگفت آور و متهوارنه ای بدون سپاه و لشکر به پیشواز آن‌ها در22 دلو 1373 به میدان شهر رفت. اما طالبان که یک گروه جاهل و وابسته به بیگانه بودند و نه برای صلح بلکه برای ایجاد حاکمیت جهل و بیداد و نابودی استقلال و هویت ملی افغانستان مأموریت داشتند راه جنگ را برگزیدند. احمدشاه مسعود که در سه سال گذشته برای دفاع از استقلال و حاکمیت ملی کشورش در برابر حملات و جنگ‌های خونین حکمتیار پشتون علیه کابل و دولت تاجیکی مجاهدین و در مقابل دسایس و توطئه‌های گوناگون ایستاده بود، این بار در برابر نیروی جهل و وحشت طالبی نیز ایستاد. مسعود ۱۸ ماه و دوازه روز (از 21 حوت 1373 تا 5 میزان 1375) نیروی طالبان را درپشت دروازه‌های پایتخت نگهداشت و در این مدت سخت‌ترین و خونین‌ترین حملات آن‌ها را در تصرف کابل دفع کرد. او چند بار برای جلوگیری از سقوط هرات و ولایات غربی کشور صدها تن نیروی خود را از مرکز به شیندند و هرات اعزام داشت و تا میزان 1374 مانع سقوط آن مناطق به دست طالبان شد.
طالبان بعد از تسلط بر هرات و ولایات غربی با دریافت امکانات هنگفت مالی، لوجستیکی و نظامی از سوی آی اس آی پاکستان و ممالک عربی نفتخیز خلیج فارس در مشارکت با صدها تن جنگجوی مدارس پاکستان و داوطلبان دیگر خارجی با تصرف ولایات شرقی در میزان 1375 به کابل پایتخت کشور دست یافتند. احمدشاه مسعود یک روز قبل از ورود طالبان به شهر کابل در پنجم میزان 1375 در حالی نیروهای خود را از پایتخت به سوی شمال عقب برد که یک روز تأخیر در این عقب نشینی پیامد بسیار خونین وغم انگیزی را هم برای مردم پایتخت و هم برای آن نیروها درقبال داشت. طالبان و جنگجویان خارجی که از سه استقامت جنوب، شرق و غرب کابل در حال هجوم به شهر بودند با بستن راه شمال شهر به آسانی نیروهای مدافع را در محاصرهٔ کامل قرار می دادندمی‌دادند. در چنین حالتی یک جنگ خونین و مرگبار کوچه به کوچه و خانه به خانه در شهر با آیندهٔ غیرقابل پیش‌بینی برای نیروهای مدافع پایتخت واقع می شدمی‌شد. در حالیکه برای احمدشاه مسعود تداوم مقاومت در برابر سلطهٔ طالبان و تجاوز پاکستان از اهمیت و اولویت برخوردار بود و درگیری نیروهای او در داخل شهر محاصره شده از سوی دشمن ضربهٔ جبران ناپذیری به آیندهٔ مقاومت وارد می کردمی‌کرد.
احمدشاه مسعود بعد از ترک پایتخت هزاران تن نیروهای خود را داخل دره [[پنجشیر]] ساخت و مدخل دره را با قسمتی از سرک غرض جلوگیری از ورود نیروهای طالبان منفجر نمود. او بستن دهانهٔ پنجشیر را به صورت مؤقت از یکسو غرض تنظیم و سازماندهی دوبارهٔ نیروهای خود و از سوی دیگر به منظور ایجاد زمان و فرصت برای مردم پایتخت و شمال پایتخت در شناخت بهتر طالبان ضروری تلقی کرد. در حالیکه مسعود مؤفق به سازماندهی مجدد نیروها غرض تداوم مقاومت گردید، مردم در کابل و شمال کابل با طالبان نه به عنوان نیروی آورندهٔ امنیت و ثبات بلکه به نیروی وحشی وسرکوبگر ضد فرهنگ و مدنیت که توسط صدها تن از افراد جنگجوی پاکستانی وعرب همراهی می شدند،می‌شدند، روبروگردیدند. احمدشاه مسعود نیروهای طالبان را دوهفته بعد در یک حملهٔ سریع و ناگهانی از دهانهٔ پنجشیر و سالنگ تا دامنه‌های کوتل خیرخانه درهم شکست و اولین بار ده‌ها نفر ازجنگجویان خارجی را که بیشترشان پاکستانی بودند به اسارت درآورد.
 
او سپس در 19 میزان 1375 با عبدالکریم خلیلی رهبر حزب وحدت اسلامی هزاره‌ها و جنرال عبدالرشید دوستوم اوزبک در شهرک خنجان شمال سالنگ معاهدهٔ تشکیل ائتلاف نظامی "شورای عالی دفاع از وطن" را امضاء کرد. و با این اقدام تلاش جنرال نصیرالله بابر وزیر داخلهٔ پاکستان و سران آی اس آی را در جلب حمایت و همکاری دوستم با طالبان ناکام ساخت.
باگذشت هر روز از حاکمیت طالبان که وحشت و بیداد آن‌ها علیه مردم بیشتر، وابستگی آن‌ها به بیگانه آشکارتر، تعداد جنگجویان متجاوز پاکستانی و خارجی در میان شان افزونتر و سلطهٔ تروریزم بین‌المللی القاعده در حاکمیت آن‌ها عمیق تر و گسترده‌تر می شد،می‌شد، نقش احمدشاه مسعود به عنوان یگانه مرجع و امید مقاومت در راه استقلال و حاکمیت ملی کشور برجسته تر نمایان می گردیدمی‌گردید. در طول سال‌های حاکمیت طالبان و سلطهٔ تروریزم بین‌المللی القاعده که از سوی استخبارات نظامی پاکستان (آی اس آی) و جمیعت العلمای فضل الرحمن و سمیع الحق با اعزام هزاران داوطلب جنگی حمایت وهمراهی می شد،می‌شد، تنها احمدشاه مسعود با ایمان راسخ و اراده ای به استواری و سرافرازی قله‌های بلند هندوکش به مقاومت در وطن ادامه داد. درسالهای 1376 و 1377 هجری خورشیدی دو بار لشکر وحشت طالبان با سپاهیان اجیر و داوطلب ویرانی از بلاد عرب وعجم به شمال کشورسرازیر شدند. به استثنای وادی پنجشیر و برخی از دره‌ها و دامنه‌های شمال هندوکش و پامیر سیطرهٔ وحشت و ترور را به همه ولایات کشور پهن نمودند. بسیاری از رهبران و فرماندهانی که در این مناطق قرارداشتند و از پایداری و مقاومت دم می زدند، معرکهٔ مبارزه و جنگ را ترک کرده به بیرون از کشور رفتند، اما احمد شاه مسعود در تمام این حالات به تنهایی فریاد مقاومت سرداد و در راه دفاع از دین، آزادی و وطنش ثابت و استوار باقی ماند.
احمدشاه مسعود در سال‌های حاکمیت طالبان و سلطهٔ تروریزم چند بار به گونهٔ شگفت آوری در میزان 1375، جوزای 1376 و اسد 1378 دره‌ها و تاکستانهای شمالی را از اشغال نیروی مهاجم طالبان و تروریزم آزاد ساخت و هزاران نفر از نیروهای زمین سوز و آدم کش آن‌ها را که صدها پاکستانی و عرب در میان شان قرارداشت سرکوب کرد و به اسارت درآورد. او در یازدهم قوس 1377(2 دسمبر1999) در پنجشیر جلسه ای را متشکل از سیصد تن فرماندهان مناطق و اقوام مختلف افغانستان، رهبران گروه‌ها و احزاب مجاهدین برای ایجاد همآهنگی و اتخاذ استراتیژی واحد مبارزه و مقاومت علیه طالبان دایر کرد. و با برگزاری این اجلاس، مؤفق به بازگرداندن رهبران و فرماندهان بیشتر و گسترش مقاومت و جنگ در ولایات مختلف شرقی، مرکزی و شمال غربی کشور شد. سخت‌ترین و نابرابرترین جنگ احمد شاه مسعود با نیروهای طالبان و متجاوزین خارجی در تابستان 1379 در [[تالقان]] به وقوع پیوست. این جنگ با هجوم بیست هزار تن نیروی طالبان، تروریستان القاعده و متجاوزین پاکستانی برای تسخیر تالقان و تصرف بدخشان و تمام مناطق عقبی در شمال و شمال شرق وادی پنجشیر بیش از یکماه طول کشید. در این جنگ نیروهای خارجی در میان طالبان بیشتراز نیروی بومی طالب بود. در حالیکه هزاران نفر جنگجوی پاکستانی شامل این نیروها می شد،می‌شد، هزاران تن از تروریستان سازمان القاعده متشکل از کشورهای عربی شمال افریقا، شرق میانه، ممالک آسیای مرکزی، مناطق ماورای قفقاز، سینکیانگ چین، کشمیر، کشورهای اسلامی جنوب شرق آسیا و حتی ایالات متحدهٔ آمریکا و اروپای غربی قوت اصلی رزمی این لشکر را می ساختند. هرچند طالبان و لشکر تجاوز و ترورخارجی تالقان را بعد از یکماه جنگ خونین تصرف کردند اما جلو پیشروی آن‌ها را احمدشاه مسعود به سوی [[بدخشان]] و دره‌های شمال شرق هندوکش گرفت.
 
احمدشاه مسعود در طول سال‌های مقاومت و جنگ با طالبان و تروریزم از هر فرصت و زمانی برای مذاکره با طالبان نیز استفاده کرد تا آن‌ها را از وابستگی به بیگانه وهمدستی با تروریزم و تداوم کشتار و جنگ به سوی صلح بکشاند. اما این مذاکرات در اثر وابستگی طالبان به بیگانه و تروریزم بین‌المللی به نتیجه ای نرسید. همچنان موصوف در این سال‌ها سعی نمود تا جامعهٔ بین‌المللی به خصوص ایالات متحده امریکا، اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد را متقاعد به اعمال فشار علیه پاکستان در قطع دخالت و تجاوز به افغانستان نماید و آن‌ها را از عواقب حاکمیت طالبان و سلطهٔ تروریزم بر منطقه و جهان آگاه سازد. او دراین سال‌ها پیوسته با افراد و نمایندگان مختلف رسمی و غیر رسمی مجامع جهانی چه در داخل افغانستان و چه درخارج از کشور به مذاکره و گفتگو پرداخت تا حقانیت مبارزه و مقاومت خود را به گوش آن‌ها برساند و همکاری آن‌ها را در استقرار صلح و ثبات در کشورش جلب نماید. عمده‌ترین مذاکرات او در این مورد با جامعهٔ اروپایی در مقر پارلمان اروپا درشهر استراسبورگ فرانسه بود. احمدشاه مسعود در سیزدهم حمل 1380 به مقر پارلمان اروپا سفرکرد و در مذاکرات مختلف و جلسات متعدد بامقامات رسمی و غیر رسمی جامعهٔ اروپا اهداف و خواسته‌های خود را از مبارزه و مقاومت تشریح نمود. او در همین سفر در برابر پرسش خبرنگاران از پیامش به رئیس‌جمهور آمریکا گفت: "پیام من به آقای بوش این است که جنگ افغانستان و وجود پایگاه های تروریستی تنها به افغانستان محدود نمانده بلکه دیر یازود این خطرات گریبانگیر امریکا و تعداد بیشتری از کشورها در منطقه و جهان خواهدشد"، پیامی که تا چهار ماه دیگر تحقق یافت.
خط ۲۴۸:
اسناد افشاشدهٔ متعلق به نوامبر ۲۰۰۱ از [[آژانس اطلاعات دفاعی]] آمریکا نشان می‌دهد احمد شاه مسعود «اطلاعات محدودی» دربارهٔ احتمال انجام قریب‌الوقوع حملهٔ تروریستی القاعده علیه آمریکا داشت و به آمریکا در این باره هشدار داده بود.<ref name="nineeleven">{{cite news|last=Boettcher|first=Mike|url=http://articles.cnn.com/2003-11-06/us/massoud.cable_1_bin-qaeda-sheikh-osama?_s=PM:US|title=How much did Afghan leader know?|publisher=CNN.com|date=November 6, 2003|accessdate=June 11, 2011}}</ref> پیشتر در همان سال، وی در سخنرانی‌ای در پارلمان اروپا در بروکسل گفته بود بدون حمایت پاکستان، بن لادن، و عربستان، طالبان نمی‌توانست تا یک سال دوام بیاورد. به‌طور خاص خطاب به آمریکا گفت اگر اقدامی برای صلح در افغانستان نکند و جلوی حمایت پاکستان از طالبان را نگیرد، مشکلات افغانستان به‌زودی تبدیل به مشکلات آمریکا و جهان خواهد شد.<ref name="EU Parliament">{{cite web |year=2001|url =http://www.youtube.com/watch?v=hkw-g27AUKE |title = Massoud in the European Parliament 2001| publisher = [[EU media]]}}</ref><ref name="Afghanistan Revealed">{{cite web |year=2001|url =http://www.youtube.com/watch?v=p3copHs3U8c |title = Afghanistan Revealed| publisher = [[National Geographic (magazine)|National Geographic]]}}</ref>
 
از طرف دیگر، به گفته [[سازمان دیده‌بان حقوق بشر]]، در حالیکه [[طالبان]] از سوی [[پاکستان]] حمایت مالی و تسلیحاتی می‌شد، دولت‌های [[ایران]] و [[روسیه]] از پشتیبانان مهم مالی و تسلیحاتی جبهه متحد بر ضد طالبان -که دولت در تبعید را در اختیار داشتند- به‌شمار می‌رفتند.<ref>[http://www.hrw.org/reports/2001/afghan2/ The Role of Pakistan, Russian and Iran in Fueling the Civil War," Human Rights Watch, July 2001]</ref> دولت [[ایران]] طالبان را به دید دشمن می‌نگریست و از آغاز دهه ۱۳۷۰ رابطه دوستانه‌ای با مسعود داشت والبته با او بر سر جنگ با شیعیان هزاره هم پیمان ایران اختلاف نظر داشت. دولت [[روسیه]] هم درگیر شورشیان [[چچن]] بود و احمدشاه مسعود را به عنوان عامل بازدارنده در مقابل نیروهای افراطی مذهبی می‌شناخت.
 
==== نگرانی آمریکا از رشد سازمان همکاری شانگهای ====