گریگوری راسپوتین: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Gharouni (بحث | مشارکت‌ها)
جز ویرایش به‌وسیلهٔ ابرابزار:
Gharouni (بحث | مشارکت‌ها)
جز تمیزکاری
خط ۴۰:
| پانویس =
}}
'''گریگوری افیمویچ راسپوتین''' {{به روسی|Григо́рий Ефи́мович Распу́тин}}، یا '''گرگوار ایفی‌مویج نووی'''، [[راهب]] ماجراجو و [[سیاستمدار|سیاست‌مدار]] روسی (زاده ۲۱ ژانویه [[۱۸۶۹ (میلادی)|۱۸۶۹]] - درگذشته ۳۰ دسامبر [[۱۹۱۶ (میلادی)|۱۹۱۶]]) است. وی قدرت و نفوذ عجیبی در [[نیکلای دوم (روسیه)|نیکلای دوم]] (آخرین [[تزار]] [[امپراتوری روسیه]]) و همسر او [[آلکساندرا فیودوروفنا (آلیکس هسن)|الکساندرا فئودوروونا]] (تزارینای [[روسیه]]) داشت و در اغلب کارهای درباری دخالت می‌کرد. چگونگی مرگ او همچنان در هاله‌ای از ابهام است. پیش‌بینی [[انقلاب روسیه]] توسط راسپوتین از معروفترین پیش‌بینی‌ها در تاریخ به حساب می‌آید. عده‌ای از مردم وی را به عنوان یک قدیس شفابخش و در بین عده‌ای دیگر به عنوان یک موجود شیطان صفت شناخته می‌شود. نام او همواره با رسوایی و بی‌آبرویی همراه است.<ref name=":0">{{یادکرد وب|نویسنده=|کد زبان=fa|تاریخ=۱۴ دی ۱۳۹۵|وبگاه=بی‌بی‌سی فارسی|نشانی=http://www.bbc.com/persian/world-38479549|عنوان=راسپوتین چگونه کشته شد؟}}</ref>
 
{{گفتاورد|اگر من توسط یکی از افراد دربار یا فامیل‌های شما (ملکه) بقتل رسیدم، بدانید که شما و خانواده‌تان و کل اهل دربار بیش از ۲ سال زنده نخواهید ماند و به دست مردم روسیه کشته خواهید شد.}}
خط ۴۶:
== زندگی شخصی ==
[[پرونده:Raspoutine_et_ses_enfants.jpg|پیوند=https://en.wikipedia.org/wiki/File:Raspoutine_et_ses_enfants.jpg|بندانگشتی|286x286پیکسل|راسپوتین به همراه فرزندان خود]]
او صوفی‌مسلکی بود که در ۲۱ ژانویه [[۱۸۶۹ (میلادی)|۱۸۶۹]] در دهکده‌ای به نام [[پرکوروسکوی]] {{به انگلیسی|Pokrovskoye}} و {{به روسی|Покровское}} در [[منطقه یاکوسکی]] در [[استان تیومن]] در جنوب [[سیبری]] به دنیا آمد. ویو هیچ تحصیلاتی نداشت.<ref name=":0" />{{بدون منبع}}
 
راسپوتین دائم‌الخمر بود. وی همیشه در حال مصرف [[نوشیدنی‌های الکلی]] بود و از موسیقی [[کولی]]‌ها نیز لذت می‌برد.{{بدون منبع}}
 
== ورود راسپوتین به دربار روسیه ==
[[پرونده:Ρασπούτιν.jpg|پیوند=https://en.wikipedia.org/wiki/File:Ρασπούτιν.jpg|بندانگشتی|271x271پیکسل|راسپوتین به همراه [[آلکساندرا فیودوروفنا (آلیکس هسن)|آلکساندرا فیودوروفنا]] (تزارینای روسیه) به همراه فرزندان و پرستاران دربار (سال ۱۹۰۸)]]
در دربار تزار نیکولاس دوم امپراتور روسیه از [[دودمان رومانوف]]، تنها شاهزاده پسر که قرار بود پس از مرگ امپراتور جایگزین وی شود به بیماری [[هموفیلی]] دچار بود که از مادرش الکساندرا، نوه [[ملکه ویکتوریا]] به وی به ارث رسیده بود.<ref name=":1">{{یادکرد وب|کد زبان=fa|وب‌گاه=خبرگزاری ایلنا|نشانی=https://www.ilna.ir/بخش-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%B1-%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%87%D8%A7-10/453483-%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%BE%D9%88%D8%AA%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%81%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AA%D8%A7-%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%DB%8C%D8%AA|عنوان=راسپوتین؛ از افسانه تا واقعیت|بازبینی=2018-12-08}}</ref> پزشکان دربار و بهترین پزشکان کشور از درمان وی عاجز مانده بودند. شاه نیز از ترس اینکه مردم قطع شدن رشته سلطنتی وی را با مرگ احتمالی تنها وارث تاج و تخت روسیه کبیر متوجه شوند، این موضوع را از افکار عمومی بشدت مخفی نگه می‌داشت.
 
گریگوری راسپوتین یک [[کشیش]] و [[راهب]] فقیر و مسافری بی‌هدف بود. زیرا وی از طرف هم روستاییانش بخاطر عقاید متفاوتش طرد شده بود.
 
راسپوتین در اولین روز ورودش به شهر [[سن پترزبورگ]] در کلیسایی حاضر می‌شود و ادعا می‌کند [[مریم]] مقدس او را لمس کرده‌است. پدر روحانی آن کلیسا پس از لمس وی ناگهان در مقابلش زانو می‌زند و از همه افراد حاضر در آن کلیسا می‌خواهد از راسپوتین شفاعت بخواهد که بقیه نیز چنین می‌کنند.
 
راسپوتین در اولین روز ورودش به شهر [[سن پترزبورگ]] در کلیسایی حاضر می‌شود و ادعا می‌کند [[مریم]] مقدس او را لمس کرده‌است. پدر روحانی آن کلیسا پس از لمس وی ناگهان در مقابلش زانو می‌زند و از همه افراد حاضر در آن کلیسا می‌خواهد از راسپوتین شفاعت بخواهد که بقیه نیز چنین می‌کنند.
راسپوتین در خاطرات خود می‌آورد که
{{نقل قول| مریم مقدس مرا را لمس کرد و به من گفت که به [[سن پترزبورگ]] برو و فرزند امپراتور را شفا ده}}
 
کشیش کلیسا که از معدود افرادی بود که از بیماری الکسی با خبر بود و وی مرتباً در بالین الکسی حاضر می‌شد، راسپوتین را به عنوان فردی مقدس به دربار معرفی می‌کند، بدون اینکه از بیماری الکسی به وی خبر دهد. درواقع ملکه روسیه از راسپوتین دعوت می‌کند که به دربار برود. او با صدای خدمتکار وارد کاخ مجلل تزار نیکلای رومانف شد.
 
راسپوتین کنار تخت ولیعهد نشست. نگاهی به صورت رنجور الکسی کرد. دستش را به دست گرفت، چیزی زیر لب زمزمه کرد و با دست دیگر موهای الکسی را نوازش کرد. لحظه‌ای بعد خونریزی الکسی بند آمد ازین پس بود که راسپوتین جای تمام پزشکان دربار را گرفت.
 
=== نظرها در مورد ادعای راسپوتین ===
عده خیلی زیادی از مردم معتقدند در دیدارهای او با کشیش، راسپوتین کشیش را [[هیپنوتیزم]] می‌کرده‌است.<ref name=":1" />
 
== راسپوتین در دربار روسیه ==
[[پرونده:Rasputin_Photo.jpg|پیوند=https://en.wikipedia.org/wiki/File:Rasputin_Photo.jpg|بندانگشتی|200x200پیکسل|به همراه ستایش‌گرانش، احتمالاً در جشن تولد خود در اوایل سال ۱۹۱۴، پدر او نفر چهارم از سمت راست است. تلفن شخصی او نیز دیده می‌شود. (عکس از [[کارل بولا]])]]
در ابتدا، وی تنها هر از گاهی به دربار رفت‌وآمد داشت و درباریان وی را به هنگام نیاز از کنار خیابان پیدا می‌کردند. اما پس از چندی راسپوتین جای خود را در دربار باز کرد و از آنجا که درباریان (بخصوص ملکه) آینده تاج و تخت روسیه را برای در اختیار قرار گرفتن آن تاج و تخت میان رومانف‌ها در گرو راسپوتین می‌دانستند، راه را برای نفوذ بیشتر وی در سرنوشت روسیه باز کردند. از آنجا که وی از قشر بسیار تهی دست جامعه بود، تقریباً هیچ‌یک از آداب و رسوم دربار را رعایت نمی‌کرد. در غذا خوردن، لباس پوشیدن، راه رفتن و صحبت کردن طوری بود که شاه به زور و زحمت و به اصرار ملکه حضور وی در دربارش را تحمل می‌کرد و باعث تغییر در رفتار پسر شاه نیز شده بود.
 
ملکه پس از چندی خانه‌ای مجلل و زیبا را در اختیار راسپوتین قرار داد، خانه‌ای که بعداً به نوعی شفاعتخانه برای زنان روسیه تبدیل شد. زنان بسیاری از هر سطح و قشر، چه از قشر درباریان و چه از قشرها دیگر، به خانه وی رفت‌وآمد می‌کردند تا وی در مورد مسائلی مانند خیانت همسرانشان پیش‌بینی‌هایی را انجام دهد (که تمام این پیش‌بینی‌ها مو به مو درست از آب درمی‌آمد) راسپوتین تقریباً تنها مراجعان خانم را قبول می‌کرد.
 
به دلیل دخالت‌های راسپوتین در امور کشور نخست‌وزیر لایق آن زمان روسیه [[پیتر استولیپین]] از مقام خود استعفا کرد.<ref>کتاب تاریخ و تصویر</ref>
 
== جنگ جهانی اول ==
سطر ۹۹ ⟵ ۹۲:
=== پیش‌بینی مرگ ===
[[پرونده:BasementYusupovpalace.jpg|پیوند=https://en.wikipedia.org/wiki/File:BasementYusupovpalace.jpg|بندانگشتی|200x200پیکسل|زیرزمین خانه یوسوپف، جایی که راسپوتین به قتل رسید]]
گفتنی است مرگ راسپوتین حتی بیشتر از زندگی وی معروف است. در ۳۰ دسامبر ۱۹۱۶ شاهزاده فلیکس از وی می‌خواهد برای مداوای همسر زیبایشهمسرش ایرینا به خانه‌اش برود. راسپوتین پس از چند بار امتناع از قبول این درخواست، سرانجام با اصرار زیاد طرف درخواست‌کننده مواجه شده و درخواست او را می‌پذیرد. پس از آن وی نامه معروفش را می‌نویسد که هم‌اکنون در موزه ملی سن پترزبورگ روسیه از آن نگهداری می‌شود. قسمتی از متن نامه مذکور بدین شکل است:
 
{{نقل قول|مادر (منظور ملکه)، می‌دانم که مرگ من نزدیک است. امروز آخرین لحظات زندگیم را سپری می‌کنم. اما آگاه باشید. اگر من توسط روستاییان و کولی‌ها و هم قطارانم به قتل رسیدم بدانید که هیچ خطری شما و مردم روسیه را تهدید نمی‌کند، اما اگر من توسط یکی از افراد دربار یا فامیلهای شما به قتل رسیدم، بدانید که شما و خانواده‌تان و کل اهل دربار بیش از ۲ سال زنده نخواهید ماند و به دست مردم روسیه کشته خواهید شد… دوستتان دارم، پدر گریگوری راسپوتین.}}
 
=== مرگ ===
راسپوتین را به زیر زمین خانه مورد نظر بردن و توسط شیرینی و شرابهای که به [[سیانور]] آغشته بود از او پذیرایی کردن در همین هنگام ایرینا زیر زمین را ترک کرد و به [[طبقه بالا]] رفت. بعد از حودودحدود نیم ساعتیساعت که از خوردن شیرینی و شراب می‌گذشت راسپوتین مسموم نشده و می‌خواست ایرینا را ببیند. در همین حال، هم‌دستان یوسوپوف بالای زیرزمین سروصدا می‌کردند انگار که مهمانی است. حتی با [[پرونده:Cadavre_de_Raspoutine_1916گرامافون]] [[ملودی]] [[احمق آمریکایی (ترانه)]] را پخش می‌کردند.jpg|پیوند=https://en.wikipedia.org/wiki/File:Cadavre_de_Raspoutine_1916.jpg|بندانگشتی|200x200پیکسل|جسد به خاطر اثر نکردن زهر به راسپوتین پسشلیک کردن اما راسپوتین از بیرونجای کشیدنخود بلند شد و به سمت درب حیاط دوید یوسوپوف او را تا حیاط دنبال کرد. در حیاط خانه، پوریشکویچ از یخپشت سر چهار بار به راسپوتین که در حال بالا رفتن از نرده‌های حیاط برای فرار و رسیدن به خیابان بودشلیک کرد و او به زمین داخل خیابان افتاد. وقتی نزدیکش شدن او شروع به فرار کرد. او را تا روی پل [[رودخانه سن]] پترزبورگ دنبال و روی پل دو بار دیگر به او شلیک کردند و او را درون رودخانه انداختند.
اما راسپوتین مسموم نشده و می‌خواسته به طبقه بالا برود و ایرینا را ببیند. در همین حال، هم‌دستان یوسوپوف بالای زیرزمین سروصدا می‌کردند انگار که مهمانی است. حتی با [[گرامافون]] [[ملودی]] [[احمق آمریکایی (ترانه)]] را پخش می‌کردند. به خاطر اثر نکردن زهر به راسپوتین شلیک کردن اما راسپوتین از جای خود بلند شد و به سمت درب حیاط دوید یوسوپوف او را تا حیاط دنبال کرد. در حیاط خانه، پوریشکویچ از پشت سر چهار بار به راسپوتین که در حال بالا رفتن از نرده‌های حیاط برای فرار و رسیدن به خیابان بودشلیک کرد و او به زمین داخل خیابان افتاد
 
آنها فکر کردن راسپوتین مرده وقتی نزدیکش شدن او بلند شد و شروع به فرار کرد. او را تا روی پل [[رودخانه سن]] پترزبورگ دنبال کردن و روی پل دو بار دیگر به او شلیک کردن او به زمین افتاد وقتی نزدیکش رسیدن دیدن هنوز نفس می‌کشد و چون گلوله‌های تپانچه تموم شده بود او را با کت خزی که به تنش بود. دور گلوییش پیچیدن و [[خفه کردن]] صدای تیراندازی سبب شده بود مردم و پلیسهای که گشت شبانه میزدن بدنبال صدا به سمت پل بیایند به همین دلیل برای خلاصی از دست جنازه مجبور شدن راسپوتین را درون رودخانه یخ زده بیندازن و متواری شوند
 
=== ابهامات<ref name=":0" /> ===
[[پرونده:Dead_Rasputin.jpg|پیوند=https://en.wikipedia.org/wiki/File:Dead_Rasputin.jpg|بندانگشتی|200x200پیکسل|چهره راسپوتین پس از مرگ]]
چگونگی مرگ او همچنان در هاله‌ای از ابهام است.
* این روایت که هم‌دستان یوسوپوف در بالای زیرزمین سروصدا می‌کرده یا حتی [[ملودی]] پخش می‌کردند. نامحتمل به نظر می‌رسد.
* اینکه راسپوتین مرگ خود را پیش‌بینی کرده و در آخرین نامه خود به آن اشاره کرده بود مورد شک است. زیرا [[الکساندر پروتوپوپوف]]، [[وزیر کشور]] دربار به راسپوتین هشدار داده بود که گروهی نقشه کشیده‌اند او را بکشند و توصیه کرده بود او چند روزی در انظار عمومی ظاهر نشود. اما راسپوتین گفته بود «دیگر دیر شده‌است».
سطر ۱۳۰ ⟵ ۱۲۰:
 
دربارهٔ زندگی او کتاب‌های بسیار نوشته شده‌است که در بعضی از آن‌ها راسپوتین منجی تزار معرفی شده و در بعضی وی را باعث فروپاشی سلسله امپراتوری تزاری دانسته‌اند.
 
در مورد معنی لغت راسپوتین بحث‌های زیادی صورت گرفته‌است اما به نظر نمی‌رسد معنی مشخصی داشته باشد.
 
== پانویس ==