[[اهل تسنن]] اعتقادی به تعیین خلیفه از جانب خداوند ندارند لذا قائل به عصمت کامل (از نوع نبوی) برخلیفه هستند ومعتقدند بعد از وفات [[پیامبر اسلام]] با مراجعه به [[قرآن]] خدا و عنایت به [[شوری (سوره)|آیه شوری]] میتوانند خود امت از طریق رأیگیری یا بیعت همگانی برای خودشان خلیفه تعیین کنند؛ لذا خلیفه تنها رهبرسیاسی و مسئول امور [[مسلمین]] است.
چهار خلیفه اوایل دوره [[اسلام]] را [[خلفای راشدین]] گویند به ترتیب [[ابوبکر]]، [[عمر]]، [[عثمان]]، [[علی]]، است که در نزد اهل سنت حرمت خاصی دارند . حکومتهای اسلامی مثل [[اموی]] و [[عباسی]] نیز رهبر سیاسی خود را خلیفه مینامیدند خلافت حکومت عربها با حمله [[مغول]]ان به اتمام رسید و بعداً حکومت [[مردمان ترک|ترکان]] [[عثمانی]] نیز معروف به خلافت عثمانی شد که [[سلطان عبدالحمید]]دوم، سی و چهارمین خلیفهٔ [[عثمانی]] و آخرین آنهابود تا سال ۱۹۰۹م باقدرت کامل حکومت کرد بعدازاو سلسله عثمانی ضعیف گشت و تبدیل به [[ترکیه]] کنونی شد.
== سایر نظریهها ==
امامت را مسئلهای مجزا از خلافت میدانند.
در کتاب [[امامت|حقیقت امامت]] آمدهاست: بدون شک با توجه به مستندات، پیامبر در غدیرخم [[علی]] را به عنوان جانشین خود انتخاب کردهاند، اما نه برای خلافت، البته ایشان را از خلافت منع نکردند. منظور پیامبر از انتخاب [[علی]]، امامت، حکومت شرعی و معنوی است نه انتخاب به عنوان خلیفه و حاکم سیاسی جامعه.
خداوند هیچیک از پیامبران را به عنوان حاکم معرفی نکرده، پیامبر اسلام نیز به این سنت الهی عمل نمودهاند. اولیای خدا هیچیک برای خدمت به خلق به دنبال مادیات، قدرت و حکومت نبودند. هدف آنها برپا داشتن حکومت خدا از طریق حکومت مردم بر مردم در چارچوب دستورهای خداوند است.<ref>حقیقت امامت، رضا قهرمانی، ص 14</ref>
بعد از مرگ [[عثمان]]، طبقات مختلف مردم به خانة [[علی]] رفته و میگویند: یا اباالحسن [[عثمان]] کشته شد و ما به پیشوا نیازمندیم و امروز هیچ فردی را شایستهتر از تو نمیدانیم. [[علی]] درخواست آنها را رد میکند.
اگرخلافت برای [[علی]] اصل بود، آیا [[علی]] اجازه تعارف و رد خلافت را داشت؟
ادّعای بیعت گرفتن برای [[علی]] از طرف پیامبر برای خلافت، ناقض عقیده به نصب وی از سوی خدا است. البته ناقض چنین عقیده و نظری هم مضمون آیه ۱۸ سوره فتح میباشد زیرا که از رضایت خداوند از بیعت مردم یثرب با پیامبر اسلام که از جانب حداوند منصوب شده در زیر درخت مشخص شده خبر میدهد و بیعت مردم را با او انکار نمینماید. اگر کسی به عنوان خلیفهٔ پیامبر از سوی خدا تعیین شده باشد دیگر بیعت گرفتن برای وی معنی ندارد. پیامبر در غدیر خم [[علی]] را به عنوان امام و جانشین شرعی خود معرفی میکند نه به عنوان خلیفه برای حکومت سیاسی بر جامعه.<ref>حقیقت امامت، رضا قهرمانی، ص 37</ref>
این مسئله که [[فاطمه]]، [[علی]] و [[بنی هاشم]] با [[ابوبکر]] بر سر خلافت اختلاف داشتند غیرقابل انکار است اما اعتراض بزرگان [[بنی هاشم]]، [[علی]] و تعدادی از اصحاب برای انتخاب خلیفه نبود و انتخاب خلیفه را خلاف قرآن و سخنان پیامبر نمیدانستند، آنها به نحوه برگزیده شدن و عدم حضور [[بنی هاشم]] و [[مهاجران]] و شتابزدگی برای انتخاب خلیفه معترض بودند.<ref>حقیقت امامت، رضا قهرمانی، ص 51</ref>
در [[نهج البلاغه]] آمده: «به جان خودم سوگند، در جنگیدن با کسی که مخالفت حق کرده و در راه گمراهی قدم نهاده است سستی و مسامحه نمیکنم»<ref>نهج البلاغه خطبهٔ 24</ref>
اگر [[علی]] به عنوان خلیفه از جانب پیامبر تعیین شده بود میبایست با تمام وجود از مقام و وظیفهٔ الهی خود دفاع نماید و با کسانی که مخالف امر خدا و رسولش عمل میکنند، بجنگد.
بعد از بیعت مسلمانان با [[ابوبکر]] جمعی نزد [[علی]] رفتند و اظهار پشتیبانی کردند. امّا ایشان در پاسخ فرمود: «در کار خود اندیشه کردم دیدم اطاعت از رسول برعهده من است، بیعت کردم و براساس پیمان خود با نبی اسلام عمل کردم.»<ref>نهج البلاغه خطبهٔ 37</ref>
چگونه ممکن است خدا به پیامبر دستور داده باشد و خلافت [[علی]] را به مسلمانان اعلام کند، امّا پبامبر به او توصیّه کرده باشد اگر عدّهای از مردم درامر خلافت دچار اختلاف شدند تو با کسی که به عنوان خلیفه انتخاب شده بیعت کن.<ref>حقیقت امامت، رضا قهرمانی، ص 87</ref>
پیامبر در غدیر خم [[علی]] را به عنوان امام و جانشین شرعی انتخاب نموده و انتخاب خلیفهای که طبق دستورات خداوند عمل کند را به مردم واگذار میکند تا سنتی برای آیندگان شود.<ref>حقیقت امامت، رضا قهرمانی، ص 121</ref>
== جستارهای وابسته ==
|