در این داستان حماسی که در اوایل هزارهٔ سوم پیش از میلاد و به خط [[میخی سومری]] روی یک سفال نگاشته شده، چنین آمدهاست: روزی [[انمرکار]]<ref>پادشاه شهر [[اور وک]]</ref><ref>[[انمرکار و فرمانروای ارته]] </ref> با فرستادن نمایندهای، از حاکم ارت میخواهد تا استادان هنرمند و سنگهای گرانبها را برای ساخت [[پرستشگاه|معبد]] به اوروک بفرستد. حاکم ارت هم در ازای فرستادن سنگها، از پادشاه اوروک تقاضای [[غلّه]] میکند. انمرکار دوباره قاصدی به سرزمین ارت میفرستد و تقاضای خود را تکرار میکند. عاقبت دو پادشاه به تفاهم میرسند و حاکم ارت، هنرمندان و سنگهای زینتی را به [[سومر]] میفرستد.
متن این کتیبهها بیانگر آن است که حدود پنجهزارپنج هزار سال پیش، میان بازرگانان ارت و [[میانرودان]] ارتباط پیوستهای وجود داشت و هنرمندان چیرهدست ارت در ساخت کاخها و معابد به سومریها کمک کردهاند.