سید علی‌محمد باب: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز تمیزکاری یادکردها (وظیفه ۱۹)
Yamin.Sa (بحث | مشارکت‌ها)
اصلاح تایپی
خط ۱۱۸:
[[پرونده:محل زندان چهریق.JPG|چپ|بندانگشتی|بازمانده‌های سنگچین‌های [[قلعه چهریق]] (محل زندان [[سید علی محمد شیرازی]]) در سال ۱۳۹۰]]
 
باب را مجدّداً به تبریز فرستادند و به علما دستور داده شد تا حکم نهایی را در مورد او صادر نمایند. علما هم مجلسی با حضور ناصرالدین میرزا ولیعهد محمد شاه تشکیل دادند و در آن مجلس از باب سوالاتی در مورد ادعای او پرسیدند. ادوارد براون می‌نویسد:اقدام قانونی علیه باب تماماً با شرم آورترین بی انصافی‌ها و بی‌احترامی‌ها همراه بود. آن‌ها به او گفتند: " اگر تو دروازه دانش هستی البته باید قادر باشی به هر سؤالی که ما انتخاب می‌کنیم و می‌پرسیم جواب دهی ".؛ و بی‌درنگ شروع به پرسش دربارهٔ اصطلاحات و ریزه کاری‌های فنی طب، دستور زبان، فلسفه و منطق و امثال آن کردند.<ref name=":21" /> بگفتهبه گفته ی [[عباس امانت]]، -استاد تاریخ [[دانشگاه ییل]]،- [[ناصرالدین‌شاه قاجار|ناصرالدین میرزا]]، [[ولیعهد]] آن زمان پس از محاکمه تبریز حس کرد که یا می‌باید در برابر [[روحانی (عنوان)|روحانیون]] قدرتمند [[تبریز]] بایستد یا از آن خطرناک‌ترخطرناک‌تر، منتظر ناآرامی از طرف پیروان باب باشد. در این بین مشاوران وی تدبیری پیشنهاد کردند که پزشکان خود را بفرستد تا باب را معاینه کنند. تشخیص آن‌ها قابل پیش‌بینی بود و به گفته ویلیام کورمیک، یکی از پزشکان مخصوص وی، تدبیری مصلحت‌آمیز برای نجات جان باب بود. آن‌ها با نظری دایر بر جنون باب، خواستند جان باب را نجات دهند. کورمیک سال‌ها بعد نوشت: «گزارش ما در آن موقع به شاه به گونه‌ای بود که جان او [یعنی باب] را نجات دهد.»<ref name="Amanat">{{یادکرد
|نویسنده=عباس امانت
|سال=۱۳۸۳
خط ۱۲۵:
|ناشر=نشر کارنامه
|صفحه=۱۴۳
}}</ref> بگفته مک ایون باب به صورت غیررسمی در مجلس علما از سوی بسیاری از علمای حاضر محکوم به مرگ شد. اما رایرأی بر جنون در این زمان مطرح شد تا مانع اعدام باب شوند.<ref name="Iranica" /> محمد ترابیان در کتاب حالات و مقالات استاد شهاب فردوسی در این خصوص می‌نویسد:اینکه در برخی کتاب‌ها نوشته‌اند سید باب مخبط و مجنون بوده‌است از انصاف و عدالت دور استاست؛ زیرا همهٔ آثار او حکایت از یک مجذوب فریفته به افکار خود دارد و در همه موارد به مقدسات اسلامی جداٌ احترام می‌گذارد و به اصول و نوامیس اخلاقی و اجتماعی کاملاً متوجه‌استمتوجه‌ است و مطلقاً علایم جنون در آثار وی دیده نمی‌شود.<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = ترابیان فردوسی| نام =محمد | پیوند نویسنده =محمد ترابیان فردوسی | عنوان = حالات و مقالات استاد شهاب فردوسی| سال =۱۳۸۳| ناشر = صحیفه خرد| مکان =ایران | زبان = پارسی| شابک =۵-۵-۹۵۴۱۴-۹۴۶| صفحه = ۴۱۳| صفحات =۵۰۵}}</ref>
 
[[ادوارد براون]] می‌نویسد:<ref name=":21" /> {{نقل قول|به همین دلیل ''باب'' به زور از [[قلعه چهریق]] به [[تبریز]] برده شد و یک بار دیگر در برابر قضاتی که حکمشان نتیجه قطعی بود مورد بازخواست قرار گرفت. محکمه‌ای که او اکنون به آن تن درداده بود چیزی جز یک سری اهانت‌ها و بی‌احترامی‌های مکرر نبود. به هر حال شکنجه گران او نگران گرفتن یک نتیجه بودند و آن اینکه رسماً ''باب'' را وادار کنند از تعالیمی که می‌آموزد صرف نظر کند. اما آن‌ها قادر به انجام آن نشدند.}}