شاهزاده بایزید: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز تمیزکاری یادکردها (وظیفه ۱۹)
Fatranslator (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۱۲:
| father = [[سلیمان یکم]]
| mother = [[خرم سلطان]]
| death_date = ۲۵ جولایژوئیه ۱۵۶۲ (سن ۳۷)
| death_place = [[قزوین]]، [[ایران]]، [[صفوی]]
| place of burial = [[سیواس]]
خط ۲۰:
 
== دشمنی مابین بایزید و سلیم ==
بعد از مرگ [[شاهزاده مصطفی]] و [[شاهزاده جهانگیر]] در سال ۱۵۵۳ میلادی (۹۶۱ ه‍ ق)، تنها دو پسر به نام‌های بایزید و سلیم از سلیمان یکم باقی‌ماندند. رجال دربار، بایزید پسر کوچکتر سلطان را به سلیم ترجیح می‌دادند که این امر نیز بخاطر اقتدار و نفوذ فراوان خرم سلطان و رستم پاشا بود که تماماتماماً از خرم سلطان تبعیت میکرد و بخاطر همین خرم سلطان قدرتمندترین شخص حکومت بود و کسی نبود که از خرم سلطان اطاعت نکند و از طرفی سلیم بیشتر مورد توجه و اعتماد سلطان بود، به همین جهت برای رسیدن به ولیعهدی رقابت سختی بین دو برادر درگرفت. اطرافیان بایزید با نالایق نشان دادن سلیم، ذهن او را نسبت به برادرش آشفته کردند و همین فتنه‌ها او را وادار به مخالفت علنی نسبت به برادرش کرد. سلیم نیز دشمنی و مخالفت بایزید نسبت به خود را به اطلاع سلیمان رساند. بایزید که با مرگ مادرش [[خرم سلطان]] در سال ۱۵۵۸ میلادی (۲۶ جمادی‌الاول ۹۶۵ ه‍ ق) نیرومندترین و پرنفوذترین پشتیبان خود را از دست داده بود و به همین خاطر سلیم کاری کرد که رجال دربار و افراد دیوان و وزیران که تماماتماماً زیر سایه قدرت خرم سلطان بودن بعد از مرگ مادر از شاهزاده بایزید حمایت نکنند، و بعد شاهزاده بایزید توسط سلیمان از حکومت [[کوتاهیه]] برکنار و به حکومت [[آماسیه]] منصوب شد. احتمالاً هدف از این برکناری دور کردن بایزید از صحنهٔ سیاست به علت محبوبیت بیشتر بایزید در منطقهٔ آناتولی بین طبقات لشکری و کشوری نسبت به سلیم بود. بایزید این برکناری را اهانت به خود می‌دانست و حاضر به قبول امر پدر و ترک کوتاهیه نشد و همین امر سلیمان را خشمگین کرد.<ref>{{پک|اشراقی|۱۳۵۵|ف=در حاشیه پناهندگی بایزید شاهزاده عثمانی به دربار شاه طهماسب|ص=۱۰}}</ref> بحران‌های اقتصادی ناشی از دربار پرخرج سلطان سلیمان و فشار عمال دولتی، نارضایتی عمیقی را بین مردم آناتولی پدید آورده بود. ناخشنودی، بخصوص از سال ۱۵۴۰ میلادی (۹۴۶ ه‍ ق) به بعد بیشتر شد و این امر سبب گردید تا مردم آناتولی متوجه بایزید شوند و علیه قدرت مرکزی از وی حمایت نمایند. بایزید در مدتی که در آناتولی به سر برده بود، توانسته بود موقع خود را مستحکم نماید و طرفدارانی در شهرهای مختلف برای خود پیدا کند و به این ترتیب برای کسب قدرت و رسیدن به سلطنت و برای دفاع از خود سپاه منظمی ترتیب دهد. سلطان سلیمان از عصیان پسر سخت عصبانی بود و دستور داد سپاه بزرگی به فرماندهی پسرش سلیم برای دفع وی اعزام گردد. سلیمان در فرمان خود افرادی را که از قشون سلیم کشته شوند، «شهید» و کسانی را که از جانب بایزید به قتل برسند، «اشقیا» قلمداد نمود، سلیمان در ضمن، فتواهایی در مورد قتل بایزید و اطرافیان وی از پیشوایان مذهبی دریافت نموده بود.<ref>{{پک|میرجعفری|۱۳۵۲|ف=پناهندگی شاهزاده بایزید به ایران (۹۶۹ - ۹۶۶ ه‍ ق = ۱۵۶۲ - ۱۵۵۹ میلادی) (با استفاده از منابع مورخین عثمانی و ایرانی)|ص=۱۷}}</ref>
 
== جنگ بایزید و سلطان سلیمان ==
خط ۳۴:
== قتل بایزید ==
[[پرونده:Panoramio - V&A Dudush - Yukarı Tekke Sivas.jpg|بندانگشتی|300px|مقبره شاهزادگان در [[سیواس]]]]
شاه طهماسب برای استرداد بایزید به سلطان سلیمان قانونی جواب مثبت داد و در نامه‌ای در مقابل تسلیم بایزید ۹۰۰٬۰۰۰ سکهٔ طلا از جانب سلطان سلیمان و ۳۰۰٬۰۰۰ [[سکه طلا]] هم از جانب سلیم درخواست نمود و در ضمن پیشنهاد کرد تا قلعهٔ قارص هم اعاده گردد تا در مقابل، بایزید در [[ارزروم]] به مقامات عثمانی تحویل شود. بعدابعداً چون شاه طهماسب توقعات خود را از این نیز بالاتر برد، خشم سلیمان برانگیخته شد و او را تهدید به جنگ کرد. او خطاب به طهماسب نوشت که «بعد از انعقاد قرارداد صلح بعضی اوضاع ناشایسته و اطوار ناپسندیده از جانب شاه طهماسب ظاهر و آشکار شده‌است و به همین جهت تصمیم دارم برای دفع ارباب فتنه و فساد اقداماتی بنمایم.» اما سلیمان در این وضع، جنگ با شاه طهماسب را برخلاف منافع خود احساس نمود و باز هم ملایمت را به خشونت ترجیح داد، زیرا نامه‌ای برای شاهزاده سلیم فرستاد و به وی دستور داد تا وسیله‌ای فراهم کند که درخواست‌های شاه طهماسب عملی گردد.<ref>{{پک|میرجعفری|۱۳۵۲|ف=پناهندگی شاهزاده بایزید به ایران (۹۶۹ - ۹۶۶ ه‍ ق = ۱۵۶۲ - ۱۵۵۹ میلادی) (با استفاده از منابع مورخین عثمانی و ایرانی)|ص=۳۱}}</ref>
 
از سوی دیگر پادشاه ایران نامه‌ای با خط خود به سلیم فرستاد و از وی خواست تا بعد از تسلیم، بایزید و فرزندانش را به قتل رساند. زیرا پس از مرگ [[رستم پاشا]] شخص مقتدری در خاک عثمانی نبود تا از بایزید جانبداری کند، از سوی دیگر علاوه بر خود بایزید قتل فرزندان وی هم به وسیله سلیم امری لازم تلقی می‌شد تا بعدابعداً تهدیدی از طرف آن‌ها متوجه سلیم نشود. اما سلطان سلیمان در نامه‌های خود اشاره‌ای به قتل بایزید نکرده و فقط درخواست استرداد وی را نموده‌است.<ref>{{پک|میرجعفری|۱۳۵۲|ف=پناهندگی شاهزاده بایزید به ایران (۹۶۹ - ۹۶۶ ه‍ ق = ۱۵۶۲ - ۱۵۵۹ میلادی) (با استفاده از منابع مورخین عثمانی و ایرانی)|ص=۳۱}}</ref>
 
سرانجام برای پس گرفتن بایزید، [[خسرو پاشا]] به همراه ۲۰۰ نفر مأمور عثمانی در ۱۵۶۲ میلادی (۱۴ ماه ذیقعده ۹۶۹ ه‍ ق) وارد [[قزوین]] شدند. به دستور شاه طهماسب یک هفته بعد در ۲۱ ماه ذیقعده بایزید تسلیم یکی از معتمدین شاهزاده سلیم شد و او بنا به فرمانی که از سلیم داشت، بلافاصله او را با طناب به قتل رساند. بعد از قتل شاهزاده بایزید چهار پسرش اورخان، عثمان، محمود و محمد نیز به سرنوشت پدرشان دچار شدند و به قتل رسیدند. با وجود دشمنی مذهبی که بین ایرانیان و عثمانی‌ها بود، اهالی قزوین از اقدام به چنین کاری سخت متنفر شدند و فرستادگان سلطان را در هرکجا می‌دیدند، برایشان سنگ پرتاب می‌نمودند.<ref>{{پک|میرجعفری|۱۳۵۲|ف=پناهندگی شاهزاده بایزید به ایران (۹۶۹ - ۹۶۶ ه‍ ق = ۱۵۶۲ - ۱۵۵۹ میلادی) (با استفاده از منابع مورخین عثمانی و ایرانی)|ص=۳۳}}</ref>
خط ۴۲:
بعدها جنازه‌های این پنج شاهزادهٔ عثمانی را به [[سیواس]] بردند و در بیرون باروی آن شهر به خاک سپردند. پنجمین و کوچکترین پسر بایزید نیز که سه ساله و در [[بورسه]] بود، به قتل رسید. پس از قتل بایزید، برای طهماسب مقداری کمتر از آنچه وعده داده شده بود، یعنی ۵۰۰٬۰۰۰ سکهٔ طلا فلوری همراه هدایایی گران‌قیمت، فرستاده شد.<ref>{{یادکرد کوتاه دانشنامه| دانشنامه =دانشنامه جهان اسلام | مقاله =بایزید | نشانی = http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=427}}</ref>
 
== خانواده ==
شاهزاده بایزید صاحب شش پسر و چهار دختر بود. همگی آن‌ها به جز عثمان و محمود از مادران گوناگون بودند:
* شاهزاده عبداللهسلطان اورهان (کوتاهیه ۱۵۵۴۱۵۴۳ - ۲۵ جولایژوئیه ۱۵۶۲ قزوینقزوین، دفن در ملک عجم [[سیواس]]) فرزند ارشد شاهزاده بایزید بود که از سال ۱۵۵۸ والی [[چوروم]] بود. او همراه با پدرش اعدام شد.
 
* شاهزاده سلطان اورهانعثمان (کوتاهیه ۱۵۴۳۱۵۴۵ - ۲۵ جولایژوئیه ۱۵۶۲ قزوین، دفن در ملک عجم [[سیواس]]) فرزند ارشد شاهزاده بایزید بود که از سال ۱۵۵۸ والی [[چورومشبین قره‌حصار|شبین قره‌حصار]] بود. اوو همراه با پدرش اعدام شد.
* شاهزاده عثمانمحمود (کوتاهیه ۱۵۴۵۱۵۴۸ - ۲۵ جولایژوئیه ۱۵۶۲ قزوین، دفن در ملک عجم سیواس) والی [[شبین قره‌حصار|شبین‌ قره‌حصار]]کانیک بود. واو همراه با پدرش اعدام شد.
* شاهزاده محمودمحمد (کوتاهیه ۱۵۴۸۱۵۵۰ - ۲۵ جولایژوئیه ۱۵۶۲ قزوین، دفن در ملک عجم سیواس) والی کانیککوتاهیه بود. او همراه با پدرش اعدام شد.
* شاهزاده محمدعبدالله (کوتاهیه ۱۵۵۰۱۵۵۴ - ۲۵ جولایژوئیه ۱۵۶۲ قزوین،قزوین دفن در ملک عجم سیواس) والی کوتاهیه بود. او همراه با پدرش اعدام شد.
*شاهزاده عبدالله (کوتاهیه ۱۵۵۴ - ۲۵ جولای ۱۵۶۲ قزوین دفن در ملک عجم سیواس) همراه با پدرش اعدام شد.
* شاهزاده مراد (آماسیه ۱۵۵۸ - ۳ اکتبر ۱۵۶۲ بورسا) پسر کوچک بایزید که همراه با مادرش در تبعید بود و بعد از اعدام پدرش به فرمان سلیمان اعدام شد.
*مهرماه سلطان، (کوتاهیه ۱۵۴۸ - ۱۵۹۸ استانبول) دختر بزرگ بایزید که درسال ۱۵۶۲ به فرمان سلیمان با داماد مظفر پاشا والی لرستان ازدواج کرد.
سطر ۶۷ ⟵ ۶۶:
{{سلیمان یکم}}
{{سلطان‌های عثمانی}}
{{فرزندان سلاطین عثمانی}}
 
[[رده:اعدام‌شدگان اهل عثمانی]]
[[رده:افراد اعدام‌شده با خفه‌کردن]]