کسایی مروزی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Zahra ghaedi (بحث | مشارکت‌ها)
حذف اضافات غیر ضروری
برچسب‌ها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
Zahra ghaedi (بحث | مشارکت‌ها)
حذف اطلاعات غیر ضروری
برچسب‌ها: حذف حجم زیادی از مطالب منبع‌دار ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۳:
زمان وفات او بدرستی معلوم نیست. اما از قصیده‌ای که در پنجاه سالگی خود سروده مسلم است که وفاتش بعد از سال ۳۹۰ هجری بوده‌است.<ref name="سخن و سخنوران، ص ۳۸">سخن و سخنوران، ص ۳۸</ref>
 
== [[مرو]] زادگاه کسایی ==
[[مرو]] یا مرو شاهجان در سی فرسخی شمال شرقی [[سرخس]] و شصت فرسخی [[طوس]] از کهن‌ترین ادوار تاریخی، شهری معروف و یکی از مراکز مهم فرهنگ ایرانی بود. در دورهٔ [[ساسانی]] مرو برای دفاع از کشور در برابر هجوم ترکان اهمیت خاص داشت و [[یزدگرد]] آخرین پادشاه ساسانی، بازپسین روزهای خود را در این شهر گذرانید و در حوالی آن کشته شد. با ظهور اسلام نیز مرو اهمیت خود را حفظ کرد و مقر نایب خلافت گردید و حمله به ماوراءالنهر از آنجا انجام می‌گرفت. [[ابومسلم]] قیام خود را از آنجا آغاز کرد و در آن کاخی برای مرکز حکومت ساخت و بعدها مأمون نیز هنگامی که حاکم [[خراسان]] بود در آن کاخ اقامت داشت. اگر چه از دورهٔ [[طاهریان]] [[نیشابور]] مرکز خراسان گردید و سامانیان هم ابتدا [[سمرقند]] و بعد [[بخارا]] را پایتخت خودساختند، با این همه مرو اهمیّت و آبادی خود را همچنان حفظ کرد. در همان روزها، در عصر کسایی در [[حدود العالم]] (تألیف شده در ۳۷۲) چنین آمده‌است: «مرو شهری بزرگ است، و اندر قدیم نشست میر خراسان آنجا بودی، و اکنون به بخاران نشیند، و جایی با نعمت است و خرم، و او را قهندز است و آن را طهمورث کرده‌است، و اندر وی کوشکهای بسیار است، و آن جای خسروان ساسانی بوده است؛ و اندر همه خراسان شهری نیست از نهاد [وی]».
 
در قرن سوم و چهارم با تشویقی که امیران [[سامانیان|سامانی]] از زبان فارسی و فرهنگ ایرانی می‌کردند شاعران بسیاری از این شهر باستانی برخاستند از آن میان نمونه‌هایی از اشعار [[مسعودی مروزی]] (نخستین شاهنامه‌سرای ایران)، بشار مرغزی صاحب قصیدهٔ معروف، ابونصر مرغزی، حکاک مرغزی، صفار مرغزی، طیان مرغزی، نوایحی مروزی در فرهنگ‌ها و جُنگ‌ها باقی‌مانده‌است. از معاصران کسایی هم عمارهٔ مروزی، [[عسجدی مروزی]]، و اندکی بعد [[ابوحنیفهٔ اسکافی مروزی]] بودند که شاید برخی از آنان با کسایی روابطی داشته‌اند.<ref>کسایی مروزی، زندگی، اندیشه و شعر او، ص== ۱۹–۲۱</ref>مرو یا مرو شاهجان در سی فرسخی شمال شرقی سرخس و شصت فرسخی طوس از کهن‌ترین ادوار تاریخی، شهری معروف و یکی از مراکز مهم فرهنگ ایرانی بود. در همان روزها، در عصر کسایی در حدود العالم (تألیف شده در ۳۷۲ ه.ق) چنین آمده‌است: «مرو شهری بزرگ است، و اندر قدیم نشست میر خراسان آنجا بودی، و اکنون به بخاران نشیند، و جایی با نعمت است و خرم، و او را قهندز است و آن را طهمورث کرده‌است، و اندر وی کوشکهای بسیار است، و آن جای خسروان ساسانی بوده است؛ و اندر همه خراسان شهری نیست از نهاد [وی]». ==
 
== در قرن سوم و چهارم با تشویقی که امیران سامانی از زبان فارسی و فرهنگ ایرانی می‌کردند شاعران بسیاری از این شهر باستانی برخاستند از آن میان نمونه‌هایی از اشعار مسعودی مروزی (نخستین شاهنامه‌سرای ایران)، بشار مرغزی صاحب قصیدهٔ معروف، ابونصر مرغزی، حکاک مرغزی، صفار مرغزی، طیان مرغزی، نوایحی مروزی در فرهنگ‌ها و جُنگ‌ها باقی‌مانده‌است. از معاصران کسایی هم عمارهٔ مروزی، عسجدی مروزی، و اندکی بعد ابوحنیفهٔ اسکافی مروزیبودند که شاید برخی از آنان با کسایی روابطی داشته‌اند. ==
 
== کسایی در سال  (۳۴1ه.ق) به دنیا آمد و در یک چنین محیط فرهنگی پرورش یافت، در سال‌هایی که آفتاب بخت خاندان ایرانی سامانی در سراشیب غروب بود. دورهٔ شاعری او با ایام ضعف دولت سامانی، و سلطنت چهار تن آخرین پادشاهان آن خاندان همزمان بود. در ۳۶۶نوح بن منصور پس از مرگ پدر بر تخت نشست. او تنها سیزده سال داشت و به جای او مادرش و وزیر جوان و لایق و مقتدرشاه بوالحسین عتبی ممدوح کسایی امور کشور را اداره می‌کردند. وزارت عتبی دیری نپائید و در ۳۷۲ به تحریک سرداران مخالف در کوچه به دست غلامان شاهی کشته شد. دورهٔ سلطنت نوح بن منصور به فرونشاندن شورش‌های ناراضیان گذشت و با مرگ او در ۳۸۷ قدرت سامانیان در واقع پایان گرفت. بعد از نوح دوم پسرش منصور دوم گرفتار محمود غزنوی و سرداران خود بود و سرانجام در (۱۸ صفر۳۸۹ ه.ق)سرداران شورشی، او را بازداشت و نابینا کردند و برادر خردسالش عبدالملک دوم را به جای او نشاندند. در همان سال ارسلان ایلگ‌خانی (از ترکان خلُّخی) به بخارا تاخت. فقهای سنی پایداری در برابر ترکان را به عنوان اینکه اسلام آورده‌اند خلاف شرع اعلام کردند. مهاجمان بخارا را گرفتند و عبدالملک امیر تازه سال و برادرش منصور را نابینا کردند و سایر شاهزادگان سامانی را به اسارت گرفتند. در ربیع‌الاول (۳۹۱ه.ق) (همان سالی که کسایی قصیده معروف پنجاه سالگی خود را سروده)، آخرین شاهزادهٔ دلاور سامانی اسماعیل بن نوح ملقب به منتصر از زندان بخارا گریخت و به قصد سرکوبی ترکان خلخی و تجدید استقلال دولت سامانی اعلام پیکار کرد. او به مدت چهار سال با گریز و آویز با ترکان ایلگ‌خانی و امرای غزنوی جنگید. اما به هنگام فرار شبی در ربیع‌الآخر (۳۹۵ه.ق) به دستور ماهروی بندار به دست بهیج نام از اعراب کوچ‌نشین بیابان مرو کشته شد. تصور می‌شود مرثیهٔ معروف و سوزناک کسایی هم در سوگ همین امیر باشد: ==
 
== جنازهٔ تو ندانم کدام حادثه بود                           که دیده‌ها همه مصقول کرد و رخ مجروح ==
 
== از آب دیده چو طوفان نوح شدهمه مرو         جنازهٔ تو بر آن آب همچو کشتی نوح ==
 
== کسایی شاعر این روزگار پرآشوب بوده و مثل هر ایرانی به سامانیان که در برابر خلافت بغداد و عمال آن از یک سو، و ترکان متعصب نومسلمان از سوی دیگر در فشار و کشش بودند، دل بسته بوده، و طبعا اشعاری در مدح پادشاهان و رجال آن خاندان سروده بوده است. از آن جمله مدایحی درباره ابوالحسن عتبی وزیر معروف سامانی داشته است.هم چنین سقوط دولت سامانی بدان صورت، همه آزاد مردان ایرانی را غمگین و ناامید ساخت مانند کسایی که میگوید: ==
 
== به وقت دولت سامانیان و بلعمیان          چنین نبود جهان با نهاد و سامان بود ==
 
== کسایی مسلماً از ستایشگران خاندان سامانی بوده‌است. بعدها که پس از انقراض سامانیان، روزگار حال و هوای دیگری یافته، و او هم در مسیر فکری دیگری افتاده بوده‌است، از کار گذشتهٔ خود اظهار پشیمانی کرده و گفته‌است: ==
 
== به مدحت‌کردن مخلوق روح خویش بشخودم           نکوهش راسزاوارم که جز مخلوق نستودم ==
 
== ظاهراً اشعار مذهبی و «زهد و وعظ» مربوط به اواخر عمر اوست که خود گفته‌است: ==
 
== دست از جهان بشویم عز و شرف نجویم        مدح و غزل نگویم مقتل کنم تقاضا ==
[[سرخس|س]]
 
== مذهب کسایی ==