خسرو انوشیروان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
ZxxZxxZ (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
ZxxZxxZ (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۸۴:
 
در دوران خسرو روابط ایران و [[یمن]] تحت تأثیر بیزانس بود و یمن توسط صحراها از ایران جدا شده‌بود. رومیان از طریق راه دریا نیز به آنجا دسترسی داشتند ولی ایرانیان برخلاف دورهٔ هخامنشیان، از نیروی دریایی کارآمدی که بتواند چنین راه طولانی را سپری کند، برخوردار نبودند.
[[پرونده:Balami - Tarikhnama - The arrow of old Wahraz kills Masruq, the Ethiopian King of Yemen (cropped).jpg|بندانگشتی|250px|چپ|نبردکشته باشدن پادشاه یمن در نبرد با وهرز]]
ذنواس، پادشاه [[حمیر]]یان یمن که خود فردی [[یهودی]] بود، دست به کشتار و آزار مسیحیان یمن زد و کتاب مقدس آنان یعنی انجیل را نیز به آتش کشید. کشتن مسیحیان یمنی، باعث خشم دو فرمانروای مسیحی از جمله ژوستینین امپراتور روم و [[نجاشی]] پادشاه [[حبشه]] شد. ژوستینین به سبب دوری از یمن نمی‌توانست شخصاً و به سرعت وارد عمل شود؛ در نتیجه ژوستینین سپاه، کمک‌های جنگی و همچنین کشتی‌های جنگی خود را برای پادشاه حبشه فرستاد و از او خواست تا یمن را از تصرف ذنواس آزاد کند. در این لشکرکشی سپاه حبشه به فرماندهی اریاط، موفق شد یمن را تصرف کند و حمیریان را شکست دهد و ذنواس نیز در این نبرد کشته شد.<ref>{{پک|جلیلیان|۱۳۹۶|ک=تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان|ص=۳۹۱–۳۹۲}}{{سخ}}{{پک|مشکور|۱۳۶۶|ک=تاریخ سیاسی ساسانیان|ص=۷۲۴}}{{سخ}}{{پک|مشکور|۱۳۶۶|ک=تاریخ سیاسی ساسانیان|ص=۸۹۶}}{{سخ}}{{پک|رجبی|۱۳۸۷|ک=هزاره‌های گمشده|ص=۳۰۱–۳۰۲}}</ref> بهانهٔ ژوستینین برای این لشکرکشی خونخواهی مسیحیان بود ولی دلیل اصلی آن مسائل سیاسی و اقتصادی بود؛ زیرا تلاش می‌کرد که راه‌های دریایی که به اقیانوس هند می‌رفت را دردست بگیرد و در جنوب عربستان نفوذ سیاسی خود را برای مقابله با ساسانیان افزایش دهد. حبشیان همچنین می‌خواستند حمیریانی را که معترض کاروان‌های بازرگانی و تجاری حبشیان بودند را از بین ببرند. پس از مدتی اریاط، توسط ابرهه که از فرماندهان حبشه بود کشته شد و خود جانشین اریاط شد. پادشاه حبشه که از این موضوع ناراضی بود ناچار فرمانروایی او را در [[یمن]] قبول کرد. حمیریان یمن که از حضور حبشیان ناراضی بودند به فکر از بین بردن آن‌ها افتادند. سیف ابن ذی یزن که یکی از امیران حمیری بود، برای بیرون راندن حبشیان تلاش کرد، از این رو به حیره رفت و به همراه نعمان به دربار خسرو انوشیروان رفت.<ref>{{پک|جلیلیان|۱۳۹۶|ک=تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان|ص=۳۹۲–۳۹۴}}{{سخ}}{{پک|مشکور|۱۳۶۶|ک=تاریخ سیاسی ساسانیان|ص=۷۲۵}}{{سخ}}{{پک|مشکور|۱۳۶۶|ک=تاریخ سیاسی ساسانیان|ص=۸۹۷}}</ref> سپاه ایرانی به فرماندهی وهرز<ref group="پ">وهرز در ارمنی وهرج است و دینوری او را پسر کامکار می‌داند. اصفهانی وی را خرزاد (خورزاد) پسر نرسی و عنوانش را وهرز ذکر می‌کند و یوشع ستون نشین وی را باوی می‌خواند.</ref> به [[حضرموت]] رفت تا یمن را آزاد کند. آن‌ها موفق شدند حبشیان را از یمن بیرون و ابرهه را از بین ببرند و یمن را به قلمرو ایران اضافه کنند.<ref>{{پک|جلیلیان|۱۳۹۶|ک=تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان|ص=۳۹۴}}{{سخ}}{{پک|رجبی|۱۳۸۷|ک=هزاره‌های گمشده|ص=۳۰۳}}{{سخ}}{{پک|کریستین سن|۱۳۴۵|ک=ایران در زمان ساسانیان|ص=۳۹۶}}{{سخ}}{{پک|شیپمان|۱۳۸۴|ک=مبانی تاریخ ساسانیان|ص=۶۵}}{{سخ}}{{پک|ویسهوفر|۱۳۷۸|ک=ایران باستان|ص=۲۴۲}}{{سخ}}{{پک|مشکور|۱۳۶۶|ک=تاریخ سیاسی ساسانیان|ص=۷۲۹}}{{سخ}}{{پک|مشکور|۱۳۶۶|ک=تاریخ سیاسی ساسانیان|ص=۷۳۲–۷۳۳}}{{سخ}}{{پک|مشکور|۱۳۶۶|ک=تاریخ سیاسی ساسانیان|ص=۸۹۸–۸۹۹}}</ref>