خاندان مهران: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
Nimaganji62 (بحث | مشارکتها) جز ویرایش بهوسیلهٔ ابرابزار: |
||
خط ۱۰:
| blank1 = دودمان
| data1 = [[اشکانیان پهلو|مهران پهلو]]
}}'''خاندان مهران''' یکی از [[هفت خاندان ممتاز ایران باستان]] است. حوزه نفوذ این خاندان [[ری]] بود. اما برخی از تاریخدانان حوزه نفوذی این خاندان را در طبرستان دانستهاند. [[بهرام چوبین]] رئیس و فرمانده خاندان مهران بودهاست.
== مقدمه ای بر این خاندان در طی چند سده اخیر ==
خط ۲۴:
=== ارتباط این خانواده با سامانیان ===
با این که از املاک و قلمرو خاندان مهران اطلاعات دقیقی در دسترس نیست ولی برای دریافت حدودی این اطلاعات میتوان به تاریخ [[سامانیان]] که طبق ادعاهای خود و نظر بسیاری از محققان از نسل بهرام چوبینه و خاندان بزرگ مهران بودند، رجوع کرد (شکل ۱و ۲). به طوری که در زمان سامانیان که اولین خاندان ملیگرا و بسیار محبوب ایرانی بودند میتوان به شروع نهضت استقلال و قلمرو آنان پرداخته و میتوان نتیجه گرفت که در وجود ایشان علاقه و عشق عمیقی نسبت به فرهنگ و تاریخ ایران وجود داشتهاست که میتوان در کارهای فرهنگی آنان ازجمله رسمیت بخشیدن به پارسی به عنوان زبان دیوانی و رسمی و همینطور زنده کردن رسومات ایرانی اصیل مشاهده نمود. (التون دنیل، ص ۷۴ و هروی، ۱۳۹۲)
[[پرونده:Samanid_dynasty.gif|بندانگشتی|امپراتوری سامانی در اوج عظمت، مورخین نیای این خاندان را خاندان مهران
پس با توجه به تمامی مشترکات بدست آمده از بررسیهای تاریخی در منطقه و ایران دوستی و عشق و علاقه اعضای خاندان نوری به ادبیات و فرهنگ ایران و همینطور محبوبیت این خانواده که در طی سالیان طولانی در میان مردم مناطق تحت نفوذ ایشان وجود داشته میتواند صحت این ادعا که این خانواده نسبی با تاریخ گذشته این کشور داشتهاند را تأیید کرده و ایشان را با نسب مستقیم به خاندان مهران پهلو برساند؛ که در این مقاله ما صحت این ادعا را با توجه به منابع و حقایق موجود تأیید میکنیم. (روضه الصفای ناصری، فارسنامه ناصری و شجره خاندان نوری)
[[پرونده:Samanid.jpg|بندانگشتی|شجره خاندان سامانی و نسب مستقیم آنان با خاندان مهران.]]
خط ۴۶:
{{اصلی|خاندان خواجهنوری}}میرزا آقابابا، نخستین عضو خاندان خواجهنوری بود که در دستگاه قاجار صاحب مقام شد. (میرزا صالح، رجال و دیپلماتهای عصر قاجار و پهلوی) پسر او میرزا اسدالله در ۱۱۹۴ قمری در دربار آقامحمد خان قاجار مقام لشکرنویسی یافت و این مقام را در دوره [[فتحعلیشاه قاجار|فتحعلیشاه]] حفظ کرد. در دوران فتحعلیشاه اعضای این خاندان قدرت و نفوذ بیشتری یافتند و با گسترش دیوان استیفا و پدید آمدن القاب و مناصب جدید، بسیاری از آنان به شغل لشکرنویسی و مستوفیگری گمارده شدند. در همین زمان محمدزکیخان، برادر میرزا اسدالله، در شیراز به وزارت شاهزاده حسینعلی میرزا رسید و داماد فتحعلیشاه شد و پسران میرزا اسدالله نیز به مناصب مهم دیوانی و نظامی رسیدند. (میرزا صالح، رجال و دیپلماتهای عصر قاجار و پهلوی)
[[میرزا آقاخان نوری]] فرزند میرزا اسدالله از ازدواج با دختر میرزا محمدزکی نوری، صاحب هشت پسر و پنج دختر شد. (اعتمادالسلطنه، چهل سال تاریخ ایران، ۴۵۹؛ میرزا صالح، رجال و دیپلماتهای عصر قاجار و پهلوی، ۴۱۴؛ عاقلی، خاندانهای حکومتگر در ایران، ۱۰۰.) بزرگترین پسر، میرزا کاظمخان (۱۲۴۶–۱۳۰۷ قمری) در آغاز صدارت میرزا آقاخان، به عنوان مستوفی وارد دستگاه قاجار شد. او چندی بعد به درخواست پدرش با [[عزتالدوله]] خواهر ناصرالدینشاه ازدواج کرد و شاه بدو لقب «نظامالملک» داد. در زمانی که میرزا یوسف آشتیانی، رئیس دفتر استیفا و رقیب میرزا آقاخان، از شغل خود کنارهگیری کرده و در املاکش در آشتیان انزوا گزیده بود، میرزا آقاخان نظامالملک را به جای او منصوب ساخت. نظامالملک پس از عزل میرزا آقاخان از صدارت، کلیه مناصب خود را از دست داد و عزتالدوله نیز از او طلاق گرفت.
پسر دوم میرزا آقاخان، میرزا علیخان نامیده میشد. او قدی کوتاه داشت و به این سبب به «قصیر» معروف بود. به نوشته حسین محبوبی اردکانی او در زمان حیات پدرش درگذشت و در نجف مدفون شد. (ا اعتمادالسلطنه، چهل سال تاریخ ایران، ۴۵۹.) ما به گفته مهدی بامداد او پس از فوت پدرش در قید حیات بود و به همراه برادرانش به تهران آمد و مورد عفو ناصرالدینشاه قرار گرفت. در سال ۱۳۱۰ قمری به سفر حج رفت و در همان سفر درگذشت. (ب بامداد، شرح حال رجال ایران، ۵: ۱۵۵.)باقر عاقلی میرزا علیخان را سومین پسر میرزا آقاخان میداند و مینویسد که او سه بار ازدواج کرد، ابتدا خورشیدخانم دختر میرزا شکراللهخان نوری (امیر دیوانخانه فارس) را به زنی گرفت و از او صاحب پسری شد به نام عباسخان که بعداً واثقالسلطنه لقب گرفت و جد اعلای خانواده «واثق نوری» است. سپس کلثوم خانم دختر میرزا محمدحسن اورنگی را به همسری گرفت و بعد از وفات کلثوم خانم، با خواهر او شهربانو خانم ازدواج کرد. (عاقلی، خاندانهای حکومتگر در ایران، ۱۰۹.) ملکخسروی به دو ازدواج اخیر اشاره میکند و نام دختر اول میرزا محمدحسن را شهربانو خانم مینویسد اما پس از فوت پدرش به دستور عزیه خانم که عمه بزرگ او به ازدواج میرزا علیخان در میآید. اما باطناً از این ازدواج راضی نبودهاست و پس از یک سال به بیماری سل از دنیا میرود. ملک خسروی میگوید دختر دوم کلثوم خانم نام داشت که برخلاف خواهرش با رضایت خاطر به ازدواج میرزا علیخان درآمد و صاحب اولاد شد. (ملکخسروی، اقلیم نور، ۲۱۰–۲۱۶.)
خط ۵۴:
پسر دیگر، میرزا محمدخان موقرالدوله، با شرفالدوله دختر ابراهیمخان نظامالدوله (نوه محمدزکیخان نوری) ازدواج کرد. آنان صاحب دو پسر شدند: امیراصلانخان نظامالسلطان (مرگ ۱۳۱۷ خورشیدی) و رضا خان مؤید همایون. نظامالسلطان در دوران سلطنت مظفرالدینشاه به حکومت مازندران منصوب شد. او در دوره سوم و چهارم مجلس شورای ملی از بابل به نمایندگی انتخاب شد و در خلال جنگ جهانی اول به حکومت شهرهای مهمی چون همدان و کرمان رسید. او نخست دختر میرزا فتحالله ثانی (نوه میرزا اسدالله نوری) را به همسری برگزید و صاحب پنج فرزند، دو دختر و سه پسر شد، اما در میانسالی به افتخارالسلطنه دختر ناصرالدینشاه علاقهمند شد و برای ازدواج با وی، همسر و فرزندان خود را رها کرد. در آن زمان عارف قزوینی نیز به افتخارالسلطنه عشق سوزانی پیدا کرده بود و در مجالسی که نظامالسلطان به افتخار افتخارالسلطنه برپا میکرد، شرکت میکرد. این ماجراها در نزد مردم آن روزگار شهرتی بسیار یافته بود و عارف نیز بخشی از آن را در یادداشتها و شعرهای خود ثبت کردهاست. همسر سابق نظامالسلطان، یعنی دختر میرزا فتحالله پس از آنکه نظامالسلطان به افتخارالسلطنه علاقهمند شد از او طلاق گرفت و به ازدواج حاجمحمدعلی شالفروش که از تجار معروف بازار تهران بود، درآمد. پس از چند سال رابطه افتخارالسلطنه با نظامالسلطان به تیرگی گرایید، نظامالسلطان او را طلاق داده و دوباره با همسر قبلی خود ازدواج کرد. دختر میرزا فتحالله از ازدواج با حاجمحمدعلی دو فرزند پیدا کرده بود به نامهای محسن و فروغ که نظامالسلطان حضانت آنان را قبول کرده و نام فامیلی خود را به آنان داد. (عاقلی، خاندانهای حکومتگر در ایران، ۱۱۱–۱۱۶. اعتمادالسلطنه، چهل سال تاریخ ایران، ۴۴۲؛ غفاری، مهین بانو، ۳۱۶.) نظامالسلطان در سال ۱۲۹۷ خورشیدی نظامالدوله لقب گرفت و لقب قبلی خود را به پسر بزرگش غلامعلی خواجهنوری منتقل کرد.
پسر هفتم [[حسینقلی صدرالسلطنه|میرزا حسینقلیخان]] در سال ۱۳۰۵ قمری از جانب ناصرالدینشاه به عنوان اولین وزیرمختار ایران در ایالات متحده آمریکا، به واشینگتن فرستاده شد. او پس از بازگشت لقب صدرالسلطنه گرفت و [[وزیر فوائد عامه]] شد. صدرالسلطنه صاحب چهار فرزند، سه دختر و یک پسر بود. دختر اولش مهرماهخانم شرفالدوله به ازدواج رضاخان مؤید همایون برادر نظامالسطان درآمد. دختر دوم، بدرالملوک همسر عبدالعلی حکمت شد.
{{تبار|||||||||||||||||باب|||||||باب=میرزا بابا}}
{{تبار||||||||||||||,|-|-|-|+|-|-|-|.||||}}
خط ۶۹:
----
* عزتالدوله از نظامالملک دختری به نام «زینتالملوک» یافت که در سنین کم درگذشت. عزتالدوله پس از نظامالملک به عقد یحییخان مشیرالدوله درآمد. (سالور ۱۳۷۴، ۷:۵۰۴۹)
* نسخه دیگری از این ارتباطات فامیلی در شجره نامه خانواده میرزا بزرگ نوری، تألیف عطیه روحی، قابل پیگیری است.
* ملقب به خبیرالدوله، از خانواده «حکمت» شیراز که سردار فاخر حکمت نیز از این خاندان بود.
=== خاندان نوری در فارس ===
سطر ۹۸ ⟵ ۹۴:
=== خاندان نوری در زنجان ===
[[پرونده:Nourii-shiroo2.jpg|بندانگشتی|Nouri Shiroo Family tree (1800-1978)]]
اعضای این تیره از خاندان نوری در هنگام نزاع خاندان نوری و زندیه در اوایل حکومت قاجار به دلیل قتلعام توسط زندیه از نور گریخته و به خمسه پناه بردهاند. ایشان در دوران فئودالیسم برای حدود ۱۵۰ سال به قسمتهایی از خدابنده (آبادی شیرو ([[شورآب (خدابنده)|شوراب]]) و [[سعیدآباد (خدابنده)|سعید آباد]] که مقرخاندان نوری در منطقه بوده) حکومت میکردهاند. مهاجرین این خاندان روستای شیرو را به وجود آوردهاند که تا به امروز پایدار است و حتی بعد از [[انقلاب سفید]] حدود ۳۰۰۰ هکتار از زمینهای منطقه در اختیار این خانواده قرار دارد. در روزگار اوج خود این خانواد صدها سوار در رکاب خود داشتند که به برقراری نظم در منطقه میپرداختند و بزرگان این خانواده عنوان شیرو خان یا [[خان]] را به دوش میکشیدند. گرچه این خانواده در منطقه با برخی از طایفههای دیگر همچو طایفه امینی و نادی دارای تنش بوده که گاهی به زد و خورد میانجامید، ایشان در برقراری آرامش بهطور کلی موفق عمل میکردند. از اثرات مهم این خانواده در منطقه میتوان به مقابله با قدرت روزافزون [[ایل افشار]] در [[خدابنده]] و همینطور بنا نهادن مزارع و باغات و همینطور مدیریت دقیق حوزه آبخیز منطقه برای بهبود کشاورزی اشاره کرد که اثرات آن امروزه در مدیریت آب چشمههای ایشان که هنوز به رغم مشکلات آبی فراوان تعدادی از آنان زمینهای این خاندان را سیراب کرده که نشان از نبوغ مهندسی ایشان در مدیریت آبی خانواده داشته که در نوع خود بینظیراست. همینطور بنا نهادن یک روستای نسبتاً بزرگ با جمعیت حدود هزار نفری در اوج خود موجب برهم خوردن ساختارسیاسی این منطقه شد که همواره صحنه درگیری خانات زنجان و ایل افشار بودهاست و حضور قدرت سوم موجب آرامش بیشتر منطقه به خصوص در دوران قدرتمندی اعضای دیگر خاندان نوری در دربار قاجار بودهاست. (اسناد
[[پرونده:Nouriiii.jpg|بندانگشتی|Nouri Shiroo Family Territory(1800-1978)]]
خانوادگی نوری شیرو و نوروزی و شجره خاندان نوری)
اعضای این خانواده با این که هرگز به دنبال کسب قدرت فراتر از املاک و مستقلات خود نرفتهاند اما در حفظ آرامش و بازی سیاست در منطقه وزنه سنگینی محسوب میشدند به صورتی که همواره مورد احترام مردم و خانات افشار و زنجان بودند. اعضای این خانواده در سال ۱۹۸۰ از املاک خانوادگی مهاجرت کرده و فرزندان ایشان به
== آثار این خانواده ==
سطر ۱۱۲ ⟵ ۱۰۸:
خاندان نوری شیرو از خاندانهای تأثیر گذار قرن ۲۰ام در استان زنجان بودهاند که همواره توازن قوا را در میان ایل قدرتمند قاجار و خانات زنجان برقرار میکردند. همینطور اعضای این خانواده در مدیریت مراتع و آبخیز املاکشان به برنامه جالبی دست یافته بودند که جای تحقیق و تفحص بسیار دارد که در این مقاله نمیگنجد. اگرچه این خانواده هرگز وارد بازی سیاست دیگر اعضای خاندان باستانی نوری نشدهاند ولیکن همواره از قدرت نهادینه شده این خاندان بهرهمند بودهاند و مورد احترام مردم بودهاند. از اقدامات بسیار مهم این خانواده در طی ۱۵۰ سال گذشته میتوان به برقراری صلح در میان طوایف ولایت خمسه، فرهنگ دوستی و ساخت مجموعههای فرهنگی فراوان، ترویج توریسم با ایجاد امکانات رفاهی عمومی، کارآفرینی با ایجاد صنایع مهر و حفظ مراتع طبیعی در املاک تاریخی خانوادگی اشاره نمود.
== منابع ==
{{پانویس}}
* {{یادکرد کتاب||نام خانوادگی=اتحادیه|نام=منصوره|پیوند نویسنده=منصوره اتحادیه|عنوان=در محضر شیخفضلالله نوری: اسناد حقوقی عهد ناصری|سال=۱۳۸۵|ناشر=نشر تاریخ ایران|مکان=تهران}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=اعتمادالسلطنه|نام=محمدحسن خان|پیوند نویسنده=اعتمادالسلطنه|عنوان=المآثر و الآثار|کوشش=ایرج افشار|سال=۱۳۶۳|ناشر=اساطیر|مکان=تهران|پیوند=https://books.google.ca/books/about/کتاب_المآثر_و_الاثار.html?id=acBCAQAAMAAJ&redir_esc=y}}
سطر ۲۲۳ ⟵ ۲۱۶:
37. Madelung, W. (1975). "The Minor Dynasties of Northern Iran". In Frye, R. N. (ed.). The Cambridge History of Iran, Volume 4: From the Arab Invasion to the Saljuqs. Cambridge: Cambridge University Press. pp. 198–249. <nowiki>ISBN 978-0-521-20093-6</nowiki>.
38. Madelung, W. (1984). "ĀL-E BĀVAND (BAVANDIDS)". Encyclopaedia Iranica, Vol. I, Fasc. 7. London u.a.
39. Pourshariati, Parvaneh (2008). Decline and Fall of the Sasanian Empire: The Sasanian-Parthian Confederacy and the Arab Conquest of Iran. London and New York: I.B. Tauris. <nowiki>ISBN 978-1-84511-645-3</nowiki>.
سطر ۲۳۰ ⟵ ۲۲۳:
== جستارهای وابسته ==
* [[خاندان مهران]]
* [[خاندان سامانی]]
سطر ۲۳۸ ⟵ ۲۳۰:
* [[شاهنشاهی ساسانی|پادشاهی ساسانی]]
[[رده:خاندان مهران|خاندان مهران]]
سطر ۲۵۲ ⟵ ۲۴۴:
[[رده:صدرنوری]]
[[رده:نوری شیرو]]
{{
|