سه شاهزاده سرندیپ: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز جایگزینی با اشتباهیاب: ازدندانهایش⟸از دندانهایش، ازهجوم⟸از هجوم، شترتوازیک⟸شتر تو از یک، شتررا⟸شتر را، طورنیست⟸طور نیست، وازروی⟸و از روی |
جز ویرایش بهوسیلهٔ ابرابزار: |
||
خط ۱:
'''سه شاهزاده سرندیپ''' ({{lang-en|The Three Princes of Serendip}})ترجمه داستانی است که مایکل ترامزینو آن را به ایتالیایی در سال ۱۵۵۷ در ونیز
این داستان در [[کشورهای انگلیسی زبان]] به عنوان منشأ واژه سرندیپیتی {{lang-en|Serenipity}} که به معنای «[[یافتن تصادفی]]» است، شهرت دارد. هوراس والپول این واژه را از «داستانی عامیانه» که در آن سه [[شاهزاده ایرانی]] از روی «تصادف و تخیل» مشخصات شتر گمشدهای را حدس زدند، برساخت. همچنین این داستان در سال ۱۷۴۷ با سرگذشت متفاوتی توسط [[ولتر]] در کتاب [[زادیگ]] ذکر شده و از آن طریق به [[ادبیات پلیسی]] راه یافت و نیز به شناخت [[روش علمی]] یاری رساند.
خط ۶:
پادشاه پسران را برای کسب تجربه بیشتر به سفر فرستاد. در میانهٔ سفر به ساربانی برخوردند که دنبال شتر گمشده اش میگشت و از آنان نیز پرس وجو کرد، که آیا شترش را در مسیر خود دیدهاند یا نه؟ اولی گفت: «مثل این که شتر تو از یک چشم کور بود». ساربان جواب داد: «بلی یک چشمش کور است». دومی گفت: «به نظر میرسد که یکی از دندانهایش هم شکسته باشد». ساربان تصدیق کرد. سومی گفت: «ظاهراً یک پایش هم لنگ بودهاست». ساربان پاسخ داد: «آری همینطور است». به ساربان گفتند: «از همین راهی که ما آمدهایم برو تا به مقصود برسی و شتر را پیدا کنی»
ساربان با آنها خداحافظی کرد و از راهی که آنها نشان دادند به دنبال شتر گمشده رفت ولی هر چه بیشتر رفت بیشتر مأیوس شد و اثری از شتر نیافت. ناگزیر پس از طی مسافتی بازگشت و دوباره از آن سه برادر نشانی را خواست:
اولی پرسید: «مگر بار شتر تو روغن و شهد نبود»؟ گفت: «چرا». دومی سؤال کرد: «مگر زنی هم بر روی شتر سوار نبود»؟ ساربان با خوشحالی گفت: «آری چنین است». سومی گفت: «به گمان من آن زن باردار هم بود،
{{شعر}}
{{ب|ساربان زان همه نشان درست|گرد شک را زپیش خاطر شست}}
|