شهاب‌الدین یحیی سهروردی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
AliKojediNejad (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵:
|تصویر =[[پرونده:27042008333.jpg|250px]]
|نام کامل=شهاب الدین یحیی بن حبش بن امیرک سهروردی
|لقب=نورالانوار، '''شهاب‌الدین''' ، {{سخ}}'''شیخ اشراق'''، '''شیخ مقتول''' و '''شیخ شهید'''
|نسب=
|حیطه=فلسفه
خط ۳۰:
 
== زندگی ==
شهاب‌الدین سهروردی در سال ۵۴۹ هجری قمريقمری /۱١٥٤میلادی ۱۱۵۴ میلادی در دهکدهدهکدۀ [[سهرورد]] زنجان متولد شد. وی تحصیلات مقدماتی را که شامل [[حکمت]]، [[منطق]] و [[اصول فقه]] بود در نزد [[مجدالدین جیلی]] استادِ [[فخر رازی]] در [[مراغه]] آموخت و در علوم حکمی و فلسفی سرآمد شد و به قوت ذکا، وحدت ذهن و نیک‌اندیشی بر بسیاری از علوم اطلاع یافت.<ref>فرهنگ فارسی معین</ref> سهروردی بعد از آن به [[اصفهان]]، که در آن زمان مهم‌ترین مرکز علمی و فکری در سرتاسر ایران بود، رفت و تحصیلات صوری خود را در محضر [[ظهیرالدین قاری]] به نهایت رسانید. در گزارش‌ها معروف است که یکی از هم‌درسان وی، [[فخرالدین رازی]]، که از بزرگ‌ترین مخالفان فلسفه بود، چون چندی بعد از آن زمان، و بعد از مرگ سهروردی، نسخه‌ای از کتاب [[تلویحات]] وی را به او دادند آن را بوسید و به یادِ همدرس قدیمش در مراغه اشک ریخت.
 
سهروردی بعد از آن به [[اصفهان]]، که در آن زمان مهم‌ترین مرکز علمی و فکری در سرتاسر ایران بود، رفت و تحصیلات صوری خود را در محضر ظهیرالدین قاری به نهایت رسانید. در گزارش‌ها معروف است که یکی از هم‌درسان وی، [[فخرالدین رازی]]، که از بزرگ‌ترین مخالفان فلسفه بود، چون چندی بعد از آن زمان، و بعد از مرگ سهروردی، نسخه‌ای از کتاب تلویحات وی را به او دادند آن را بوسید و به یادِ همدرس قدیمش در مراغه اشک ریخت.
سهروردی پس از پایان تحصیلات رسمی، به سفر در داخل [[ایران]] پرداخت، و از بسیاری از مشایخ [[تصوف]] دیدن کرد. در واقع، در همین دوره بود که سهروردی شیفته راه تصوف گشت و دوره‌های درازی را به اعتکاف و عبادت و تفکر گذراند. او همچنین سفرهایش را گسترش داد و به آناتولی و شامات رسید، و چنان‌که از گزارش‌ها برمی‌آید، مناظر [[شام]] در [[سوریه]] کنونی او را بسیار مجذوب خود نمود. در یکی از سفرها از [[دمشق]] به [[حلب]] رفت و در آنجا با [[ملک ظاهر]] پسر [[صلاح الدین ایوبی]] (سردار معروف مسلمانان در [[جنگ‌های صلیبی]]) دیدار کرد. ملک ظاهر که محبت شدیدی نسبت به [[تصوف|صوفیان]] و دانشمندان داشت، مجذوب این حکیم جوان شد و از وی خواست که در دربار وی در حلب ماندگار شود. سهروردی نیز که عشق شدیدی نسبت به مناظر آن دیار داشت، شادمانه پیشنهاد ملک ظاهر را پذیرفت و در دربار او ماند. در همین شهر حلب بود که وی کار بزرگ خویش، یعنی، [[حکمةالاشراق]] را به پایان برد.
 
سهروردی پس از پایان تحصیلات رسمی، به سفر در داخل [[ایران]] پرداخت، و از بسیاری از مشایخ [[تصوف]] دیدن کرد. در واقع، در همین دوره بود که سهروردی شیفته راه تصوف گشت و دوره‌های درازی را به اعتکاف و عبادت و تفکر گذراند. او همچنین سفرهایش را گسترش داد و به آناتولی و شامات رسید، و چنان‌که از گزارش‌ها برمی‌آید، مناظر [[شام]] در [[سوریه]] کنونی او را بسیار مجذوب خود نمود. در یکی از سفرها از [[دمشق]] به [[حلب]] رفت و در آنجا با [[ملک ظاهر]] پسر [[صلاح الدین ایوبی]] (سردار معروف مسلمانان در [[جنگ‌های صلیبی]]) دیدار کرد. ملک ظاهر که محبت شدیدی نسبت به [[تصوف|صوفیان]] و دانشمندان داشت، مجذوب این حکیم جوان شد و از وی خواست که در دربار وی در حلب ماندگار شود. سهروردی نیز که عشق شدیدی نسبت به مناظر آن دیار داشت، شادمانه پیشنهاد ملک ظاهر را پذیرفت و در دربار او ماند. در همین شهر حلب بود که وی کار بزرگ خویش، یعنی، [[حکمةالاشراق]] را به پایان برد.
اما سخن گفتن‌های بی پرده و بی احتیاط بودن وی در بیان معتقدات باطنی در برابر همگان، و زیرکی و هوشمندی فراوان وی که سبب آن می‌شد که با هر کس بحث کند، بر وی پیروز شود، و نیز استادی وی در [[فلسفه]] و تصوف، از عواملی بود که دشمنان فراوانی مخصوصاً از میان علمای [[قشری]] برای سهروردی فراهم آورد.
 
اما سخن گفتن‌های بی پردهبی‌پرده و بی احتیاطبی‌احتیاط بودن وی در بیان معتقدات باطنی در برابر همگان، و زیرکی و هوشمندی فراوان وی که سبب آن می‌شد که با هر کس بحث کند، بر وی پیروز شود، و نیز استادی وی در [[فلسفه]] و تصوف، از عواملی بود که دشمنان فراوانی مخصوصاً از میان علمای [[قشری]] برای سهروردی فراهم آورد.
 
== درگذشت ==
سطر ۴۱ ⟵ ۴۳:
[[صلاح‌الدین]] که به تازگی سوریه را از دست صلیبیان بیرون آورده بود و برای حفظ اعتبار خود به تأیید علمای دین احتیاج داشت، ناچار در برابر درخواست ایشان تسلیم شد.
 
به همین دلیل، پسرش [[ملک ظاهر]] تحت فشار قرار گرفت و ناگزیر سهروردی را در ۵ رجب ۵۸۷ هجری قمری به زندان افکند و شیخ همان‌جا از دنیا رفت. وی در هنگام مرگ، ۳۸ سال داشت و مزار ایشان در مسجد امام سهروردی شهر حلب می‌باشد.<ref>بانک جامع مدفن اولیا، دانشمندان، بزرگان و مشاهیر، [http://www.madfan.ir/شهاب‌الدین-سهروردی/ مدفن]، مدفن سهروردی در حلب</ref>
علت مستقیم وفات وی معلوم نیست. (البته مشهور آن است که سهروردی را در پوست الاغ سوزاندند )<ref>دانشنامه رشد</ref>
 
== بزرگداشت ==
سطر ۴۸ ⟵ ۵۰:
 
== خصوصیات اجتماعی ==
رفتار سهروردی خالی از غرابت نبوده‌است چنان‌که در عین کناره‌گیری از خلق و خلوت گزینی، اهل بحث و مناظره و جدل بوده‌است و شاید اگر این میل در او نبود ناگزیر از افشای سر ربوبیت نمی‌شد و تعصب قشریان را برنمی‌انگیخت و جان خویش بر سر این کار نمی‌نهاد. ۱

سدیدالدین (معروف به ابن رفیقه) نگاه مردمان آن زمان نسبت به سهروردی را به زیبایی نقل می‌کند: «روزی با شیخ شهاب‌الدین در مسجد جامع میافارقین راه می‌رفتیم، او جبه کوتاهِ آسمانی رنگی پوشیده بود و فوطه تابیده‌ای را به سر بسته بود، یکی از دوستان مرا با او دید. مرا به کناری کشید و گفت: مگر کسی نبود با او راه بروی که با این خربنده حرکت می‌کنی! گفتم: ساکت باش، مگر او را نمی‌شناسی؟ گفت: نه او را نمی‌شناسم. گفتم: این عالم وقت و حکیم عصر است، این جوان پریشان ظاهر شهاب‌الدین سهروردی است. در موردش گویند که شیخ به مقامات عالیه و نهایت مکاشفه رسیده و صاحب کرامات و خوارق عادات گردیده‌است.» ۲

با اندکی تحقیق در منابع تاریخی، می‌توان دریافت که شناخت مردمان آن دوره مشابه روایتی بود که نقل گردید؛ و سهروردی را به ژنده پوشی و حتّی بعضی به دیوانگی می‌خواندند.{{مدرک}}
 
== منطق اشراقی ==
شیخ اشراق در منطق نیز دیدگاه‌هایی نو عرضه کرده‌است که در منطق فلسفه مشاء به چشم نمی‌خورد. وی از این دیدگاه‌ها با عنوان قواعد اشراقی در منطق یاد می‌کند؛ هر چند بخش‌هایی از مباحث منطق فلسفه مشاء را نیز پذیرفته و آن‌ها را در منطق خود، به ویژه قسم اول کتاب حکمه الاشراق جای داده‌است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|جلد=3|مکان=|صفحات=35}}</ref>
 
شیخ اشراق در آغاز هر یک از کتابهایکتاب‌های المطارحات، التلویحات، اللمحات و [[حکمت‌الاشراق|حکمه الاشراقحکمه‌الاشراق]] به منطق پرداخته‌است. وی در سه کتاب اول، مباحث منطقی را به شیوه سنت [[فلسفه مشاء|مشائی]] مطح کرده‌است، با این تفاوت که در منطق المطارحات، مباحث تفصیل بیشتری داشته، جنبه تاریخی نیز دارد. شیخ اشراق در سه کتاب اول با مشائیین مماشات می‌کند، ولی هدف او در منطق حکمه الاشراق را بیان قواعد منطق به صورت بسیار مختصر و کاهش دادن قواعد منطقی به چند قاعده است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی (جلد دوم)|نام خانوادگی=جمعی از نویسندگان زیر نظر محمد فنایی اشکوری|نام=|ناشر=سمت|سال=۱۳۹۲|شابک=۹۷۸-۹۶۴-۵۳۰-۹۵۰-۱|مکان=|صفحات=۱۱۴}}</ref>
 
== فلسفه اشراق ==
سهروردی کسی است که مکتب فلسفی [[فلسفه اشراق]] را بوجود آورد که بعد از مرگش وسعت یافت. او نظریه خود را در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم ارائه کرد.<ref>کتاب [[ملاصدرا]] تألیف [[هانری کربن]]</ref> سهروردی را رهبر [[افلاطونی]]انافلاطونیان جهان اسلام لقب داده‌اند. او خود فلسفه‌اش را [[حکمت اشراق]] نامیده بود که به معنای درخشندگی و برآمدن آفتاب است و اقوام لاتین آن را aurora consurgens نام نهاده‌اند. اما این تفکر فلسفه خاص افلاطونی نیست و در آن آرای [[افلاطون]] و [[ارسطو]] و [[نوافلاطونی]]ان و [[زرتشت]] و [[هرمس]] و اسطوره [[تحوت]] و آرای نخستین [[صوفی‌گری|صوفیان]] مسلمان در هم آمیخته‌است.<ref name="caravan.ir">[[محمدرضا فشاهی]]، [http://www.caravan.ir/BookDetails.aspx?bookId=127&categoryId=4 ''ارسطوی بغداد، از عقل یونانی به وحی قرآنی''،] [[انتشارات کاروان]]، ۱۳۸۰، ص ۳۳</ref>
 
مکتب سهروردی هم فلسفه هست و هم نیست. فلسفه است از این جهت که به عقل اعتقاد دارد، اما عقل را تنها مرجع شناخت نمی‌داند. [[عرفان]] است از این نظر که [[کشف]] و [[شهود]] و [[فلسفه اشراق]] را شریف‌ترین و بلندمرتبه‌ترین مرحله شناخت می‌شناسد.
 
کتاب حکمه الاشراق[[حکمت‌الاشراق|حکمه‌الاشراق]] مهم‌ترین اثر فلسفی سهروردی در واقع به نظریهٔ [[ابن سینا]] برای تأسیس حکمت مشرقی جامهٔ عمل پوشاند. او را زنده‌کننده عرفان آریایی و پدیدآورنده حکمت خسروانی می‌دانند.{{نیازمند منبع}}
 
== علوم غریبه ==
عموم مورخان سهروردی را آگاه به علوم غریبه از قبیل سحر و جادو و …و… معرفی کرده‌اند. شهرزوری نیز او را صاحب کرامت و آگاه به علم کیمیا معرفی کرده. یکی از دلایل قتل او نیز این بود که به وی نسبت ساحری می‌دادند.<ref>[http://www.tahoordanesh.com/pageprint.php?pid=16299 اندیشه‌های سیاسی سهروردی و تأثیر آن‌ها در قتل وی (2)]</ref>
 
== نورالانوار ==
سطر ۱۳۶ ⟵ ۱۴۲:
[[نجفقلی حبیبی]] استاد بازنشسته دانشگاه تهران سهروردی را به عنوان کسی معرفی می‌کند که فیلسوف طبیعت است. سهروردی به عنوان فیلسوف طبیعت، ستارگان را مخلوق خدا می‌داند که جهان را تدبیر می‌کنند.
 
[[یدالله یزدان پناه]] نیز حکمت سهروردی را برگرفته شده از خمیره ازلی می‌داند که خود سهروردی نیز بدان اشاره کرده‌است.<ref>http://www.mehrnews.com/news/3725478/سهروردی-فیلسوف-طبیعت-است-نصایح-اجتماعی-سهروردی</ref>
 
== پانویس ==