عمرو بن عبدود: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
براساس مقالات اسلامی و روایت سینه ب سینه نقل شده برچسبها: افزودن القاب حذف منبع ویرایشگر دیداری |
|||
خط ۱:
[[پرونده:Combat_between_Ali_ibn_Abi_Talib_and_Amr_Ben_Wad_near_Medina.JPG|بندانگشتی|305x305پیکسل|یک نقاشی که مبارزه بین [[علی بن ابیطالب|علی بن ابی طالب]] (سمت چپ) و عمرو ابن عبدود در طول [[غزوه خندق]] را نشان میدهد.]]
'''عمرو بن عبدود'''
او در [[غزوه خندق]] با زدن خدعه توسط [[علی ابن ابی طالب]] کشته شد.
او از دوستان ابوطالب پدر علی بود و
* '''غزوه خندق'''
بعد از رو به رو شدن مکه با خندق سرانجام عمرو بن عبدود با چند تن دیگر از سران جنگ مانند ضرار بن خطاب و هبیره بن ابی وهب و نوفل بن عبدالله و عکرمه و دیگران بر اسبان خود سوار شده و لباس جنگ پوشیدند. اطراف خندق را گردش کرده و بالاخره تنگنایی پیدا کردند که عرضش کم تر از جاهای دیگر بود. بر اسبان خود رکاب زده و به هر ترتیبی بود خود را به این سوی خندق رساندند . اسبان را به جولان در آورده، شروع به تاخت و تاز کردند. برای جنگ مبارز و هماورد طلبیدند.هیچ یک از آنان در شجاعت،شهرت عمرو بن عبدود را نداشت. سالخوردهتر و باتجربهتر از وی در جنگ ها نبود، بلکه به گفته اهل تاریخ در آن روزگار هیچ شجاعی در میان عرب شهرت عمرو بن عبدود را نداشت. او را«فارس یلیل»مینامیدند . با هزار سوار او را برابر میدانستند. از این رو مسلمانان نیز از جنگ با او واهمه داشتند و گرنه همراهان او چندان ابهتی برای آن ها نداشت.
* '''به پیکار امدن علی ابن ابیطالب'''
در روایات زیادی که در سیره حلبی و کتاب های دیگر نقل شده ،چنین است که چون عمرو مبارز طلبید ،کسی جرئت جنگ با او نکرد،جز علی(ع)که برخاست و ازرسول خدا(ص) اجازه گرفت تا به جنگ او برود اما پیغمبر به او دستور داد بنشیند،برای بار دوم عمرو بن عبدود مبارز طلبید .به عنوان سرزنش و استهزای مسلمانان فریاد زد:
کجاست بهشتی که میپندارید هر کس از شما کشته شود، داخل آن بهشت می شود؟
علی(ع)دوباره از جا برخاست و از رسول خدا(ص) اجازه خواست به جنگ او برود . پیغمبر باز به او اجازه نداد و فرمود:بنشین که او عمرو بن عبدود است!
عمرو بار دیگر رجزی خواند به صورت تعرض و ایراد و در حقیقت اندرزی توأم با توبیخ و ملامت . رجز این بود :
صداى من گرفت از بس كه فرياد زدم آيا مبارزى هست و در جايى كه دل شجاعان بلرزد، يعنى جايگاه هماوردان سخت نيرو ايستادهام . پيوسته به سوى جنگ هاى سخت كه پشت مردان را مىلرزاند شتاب مىكنم!به راستى كه شجاعت و سخاوت در جوانمرد بهترين خصلت هاست.
اين بار نيز على(ع)برخاست . ديگرى جرئت اين كار را نكرد . به تعبير تواريخ مسلمانان چنان بودند كه گويا بر سر آن ها پرنده قرار داشتـ،كنايه از اينكه هيچ حركتى كه نشان دهنده عكس العملى از طرف آنان باشد ،ديده نمىشد.
على(ع)اجازه خواست به جنگ او برود،پيغمبر فرمود:او عمرو است! على(ع)عرض كرد: اگر چه عمرو باشد!
رسول خدا(ص)كه چنان ديد، رخصت جنگ بدو داده ،فرمود:پيش بيا! چون على(ع)پيش رفت ،حضرت زره خود را بر او پوشانيد . دستار خويش بر سر او بست . شمشير مخصوص خود را به دست او داد و فرمود:پيش برو. چون به سوى ميدان حركت كرد، رسول خدا(ص)دست به دعا برداشت و درباره او دعا كرد:اللهم احفظه من بين يديه و من خلفه و عن يمينه و عن شماله و من فوق رأسه و من تحت قدميه؛
خدايا! او را از پيش رو و از پشت سر و از راست و چپ و از بالاى سر و پايين پا محافظت و نگهدارى كن.
در روايت ديگرى است كه وقتى على دور شد،پيغمبر فرمود: لقد برز الايمان كله الى الشرك كله؛ همه ايمان با همه شرك رو به رو شد!
على(ع)به سرعت خود را به عمرو رسانده، پاسخ رجز او را اين گونه داد:
شتاب مكن كه پاسخ دهنده فريادت(و خفه كنندهات)آمد، با عزمى(آهنين)و بينشى(كامل). صدق و راستى هر رستگارى را نجات بخش است . من با اين عقيده به ميدان تو آمدهام كه نوحه نوحهگران مرگ را براى تو برپا كنم(و تو را از پاى در آورم)با ضربتى سخت كه در جنگ ها آوازهاش به يادگار بماند.
عمرو كه باور نمىكرد كسى به زودى و آسانى حاضر شود به ميدان او بيايد و به مبارزه او حاضر شود، با تعجب پرسيد: كيستى؟
فرمود: على بن ابيطالب هستم،عمرو گفت:اى برادرزاده !خوب بود عموهايت كه از تو بزرگ تر هستند، به جنگ من مىآمدند،زيرا خوش ندارم خون تو را بريزم با پدرت ابوطالب رفيق بودهام.
على(ع)فرمود: لكنى و الله احب أن أقتلك مادمت آبيا للحق؛
من تا وقتى كه از حق روگردان باشى، دوست دارم خون تو را بريزم.
عمرو بن عبدود به غيرت آمد و خشمناك شد ،على(ع)بدو فرمود : در جاهلیت با خود عهد كرده و به لات و عزی سوگند ياد كرده بودى كه هر كس سه چيز از تو بخواهد، يكى از آن سه چيز و يا هر سه را بپذيرى.عمرو گفت:آرى،على(ع)فرمود:پس يكى از سه پيشنهاد مرا بپذير:
* '''سه پیشنهاد علی ابن ابیطالب به عمرو بن عبدود'''
نخست: به وحدانيت خداى یکتا و نبوت پيغمبر گواهى دهى. تسليم پروردگار جهانيان باش.
عمرو گفت:اى برادر زاده! اين حرف را نزن و خواهش ديگرى بكن!
على(ع)فرمود:اما اگر آن را بپذيرى، براى تو بهتر است؟ديگر آن كه از راهى كه آمدهاى، باز گردى و از جنگ با مسلمانان صرف نظر كن
عمرو گفت:اين هم ممكن نيست . زنان قريش براى هميشه برای هم بازگو كنند و گويند عمرو از ترس جنگ گريخت چیز دیگری بخواه بردارزده ای جوان.
على(ع)فرمود: پيشنهاد سوم آن است كه از اسب پياده شوى و با من جنگ كنى ای ترسوی بزدل و بمیری.
عمرو که انتطار چنین خواسته ی نداشت و سخت از اینکه ترسو بزدل خطاب شده بود بر آشفت و بر خلاف خواست قبلی خود که نمی خواست با علی بجنگد و او را بکشد به سوی او رفت گفت : گمان نمىكردم احدى از اعراب مرا به اين كار دعوت كند و اینگونه ب من توهین کند اين را گفت و از اسب پياده شد . اسب را پى كرده، و به سمت على رفت.
در این هنگام که علی دید ب سوی او می اید ناگهان با دست ب پشت سر عمرو اشاره کرد و گفت اینها که هستن که از ترس من پشت سرت باخودت اوردی همینکه عمرو ب پشتش نگاه کرد علی ضربه ی سهمگین روانه زانو های عمرو کرد و هر دو پایش قطع کرد.
او بر زمين افتاد . على(ع)روى سينهاش نشست،عمرو با ناراحتى گفت: بر جاى بزرگى نشستهاى جوان . سپس از على درخواست نمود كه پس از كشتن او جامه از تنش بيرون نياورد،حضرت در جوابش فرمود:اين براى من كار سهلى است. پس از آن كه سرش را بريد، تكبير گفت:رسول خدا(ص)فرمود:به خدا على او را كشت
<br />
* '''سرزنش علی توسط پیامبر بخاطر زدن خدعه و نیرنگ'''
نقل است که روزی پیامبر از جوانمردی علی در جنگ ها تعریف کرد و گفت به علی نگاه کنید جوانمرد تر از او در جنگ ها نیست
بعد از این سخن علی از پیامبر پرسید ای رسول خدا صفات جوانمردان چیست
پیامبر به او گفت اینکه خونی را به ناحق و جز برای خدا نریزد و اگر حریفش تسلیم شد او را امان بدهد
علی پرسید ایا نیرنگ و فریب در جنگ هم مجاز است پیامبر فرمودن نیرنگ و خدعه از صفات جوانمردان نیست ایا با خدعه بر کسی پیروز شدی ؟!
علی فرمود بر عمرو بن عبدود
پیامبر با تعجب گفتن آن مرد بزرگ را با فریب کشتی ؟!! خداوند تو را ببخشد!
و این هنگام هم علی شرمسار گشت و از خداوند طلب بخشش نمود.
<br />
* '''اخرین سخنان عمرو بن عبدود به علی و نفرینش'''
بعد از اینکه عمرو بر زمین افتاد و کار خود را تمام شده دید به علی گفت باید به خداوندش الله بخاطر اینکه او را با فریب کشته و جوانمردانه نجنگیده پاسخ دهد و او را نزد خدایان خود و خدای او بازخواست خواهد کرد و او را نفرین کرد هرگز روزی خوش نبیند و در عذاب باشد
و به او گفت خدایان را شکر میکند که در هیچ جنگی شکست نخورده و هیچکس او را نتوانسته در مبارزه ی شکست دهد و شکست ناپذیر از دنیا رفت.
<br />
== منابع ==
|