رویکرد آدلری: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی |
|||
خط ۳:
== نظریهٔ آسیبشناسی ==
با توجه به نظریه آسیبشناسی روانی [[آلفرد آدلر|آدلر]]، شخصیت بیمارگون آنهایی هستند که نتوانستهاند به شیوهای که از لحاظ اجتماعی سازنده
آدلر، ۱۹۳۶ میگوید: سبک زندگی نازپرورده زمانی به وجود میآید که والدین شیفته فرزندانشان باشند. آنان تکالیفی را که فرزندان میتوانند انجام دهند، برعهده میگیرند و پیامی که این فرزندان دریافت میکنند، این است که قادر به انجام وظایف نیستند و احساس بی کفایتی میکنند. عقده حقارت در این کودکان با احساس حقارت پرورش مییابد و خودانگاره بی کفایتی را کسب میکنند. این شخصیتها فاقد علاقه اجتماعی هستند و تلاش میکنند از طریق محبت خواهی مداوم به جبران آن بپردازند. با وجودی که در جامعه مشارکتی ندارند، از دنیا توقع دارند همواره از آنها مراقبت کرده و به آنها توجه کند. کودکانی که تحت سلطه والدین پرورش مییابند دچار عقده حقارت<ref>inferiority complex</ref> میشوند و عمیقاً احساس ناتوانی میکنند. این کودکان از تکالیف اساسی زندگی دوری می جویند و به اهداف ویرانگر روی میآورند.
این کودکان از تکالیف اساسی زندگی دوری می جویند و به اهداف ویرانگر روی میآورند. هدف کسانی که که همواره زیرسلطه بودهاند، رسیدن به قدرتی است که دیگر مجبور نباشند حقارت شدید ناشی از زیر سلطه بودن را تحمل کنند. فرد قدرت طلب فعال، ممکن است به فردی یاغی تبدیل شود که برای توجیه کردن اعمال قدرت بر دیگران، با مقامات جامعه از در مخالفت درآید. آدم قدرت طلب نافعال، امکان دارد با لجبازی و بی میلی به سازش کردن، بر دیگران مسلط شود. آدلر، ۱۹۳۱ میگوید: یکی از رایجترین سبکهای روان رنجور که از سلطه والدین ناشی میشود، سبک وسواسی است. سرزنش، نق نق، ریشخند و عیب جویی دائمی والدین سلطه گر، میتواند منجر به ایجاد عقده حقارتی شود که آدم وسواسی احساس میکند از حل کردن مشکلات زندگی عاجز است. وقتی این افراد احساس میکنند نمیتوانند از عهده تکالیف خود برآیند با تردید به سمت آینده پیش میروند. نداشتن کنترل بر آینده خود، در این افراد باعث ایجاد تردید، دودلی و تزلزل میشود. بدین دلیل است که متوسل به تشریفات میشوند، یعنی با تکرار مداوم یک عمل، احساس بی زمانی به فرد میدهد و عزت نفس شان را محافظت میکند.▼
▲
کودکانی که بهرهکشی شدهاند، کتک خوردهاند و پایمال شدهاند، به احتمال زیاد میخواهند به جای کمک به جامعه، از آن انتقام بگیرند.در نوجوانی و بزرگسالی، سبک زندگی پرخاشجویانهای را پرورش میدهند که فعالانه با یورش بردن به جامعهای که سرد و ظالم به نظر میرسد، برتری مییابند. افرادی که سبک زندگی منفعل-پرخاشگر را انتخاب میکنند به صورت انفعالی انتقام میگیرند و دیگران را آزار میدهند.{{سرخط}} افرادی که با بیتوجهی و بی تفاوتی بزرگ شدهاند، آمادگی دارند که شکست و باخت نشان دهند؛ و انتظار ندارند که موفق شوند. پیام این افراد این است که، برتر از آن هستند که به دیگران محتاج باشند. این افراد برای این که حس برتریی متزلزلشان را تقویت کنند معمولاً دیگران را تحقیر میکنند.شخصیتهای بیمارگون با ارتکاب اشتباهات اساسی، هدفهای ناسازگارانه میسازند.▼
▲کودکانی که بهرهکشی شدهاند، کتک خوردهاند و پایمال شدهاند، به احتمال زیاد میخواهند به جای کمک به
افرادی که با بیتوجهی و بی تفاوتی بزرگ شدهاند، آمادگی دارند که شکست و باخت نشان دهند و انتظار ندارند که موفق شوند. پیام این افراد این است که برتر از آن هستند که به دیگران محتاج باشند. این افراد برای این که حس برتری متزلزلشان را تقویت کنند معمولاً دیگران را تحقیر میکنند.
همه شخصیتهای بیمارگون با مرتکب شدن به اشتباهاتی اساسی، هدفهای ناسازگارانه میسازند.
== نظریهٔ فرایندهای درمانی ==
|