منوچهر بدیعی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز نقد آثار |
|||
خط ۵۱:
== زندگی و آثار ==
بدیعی در فروردینماه ۱۳۱۸ در [[اصفهان]] متولد شد و تا کنون آثار باارزشی چون [[چهره مرد هنرمند در جوانی]] اثر [[جیمز جویس]]، جاده فلاندر نوشته [[کلود سیمون]]، آدم اول اثر [[آلبر کامو]]، ژان باروا نوشته [[روژه مارتن دوگار]]، آثاری از [[آلن ربگریه]] و [[سینکلر لوئیس]]، و مهمتر از همه رمان بزرگ [[اولیس (کتاب)|اولیس]] اثر جیمز جویس را به فارسی ترجمه کردهاست. وی تحصیلات خود در رشتهای نامرتبط با فن ترجمه ادامه داد و لیسانسش را گرفت. او درسهای دوره دکترای همان رشته را نیز تمام کرد، اما چون رساله پایان دوره تحصیلی را نگذراندهاست درجه و عنوان دکترا ندارد. مشاغلش همواره در همان زمینه تحصیلات دانشگاهیاش بوده و از این رو به ترجمه به عنوان یک شغل و حرفه نگاه نمیکند. کتاب [[چهره مرد هنرمند در جوانی]] ترجمه منوچهر بدیعی، در دوره بیستم انتخاب کتاب سال جمهوری اسلامی ایران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به عنوان کتاب سال برگزیده شد.
'''زیر چتر نقد'''
در پنجمین نشست از سلسله نشست های زیر چتر نقد که با همکاری [https://iuptia.ir/ کانون کشوری انجمن های صنفی مترجمان] و خانه کتاب برگزار شد، دکتر امیرداوود حیدرپور به نقد و بررسی دو ترجمه سیمای مرد هنرآفرین در جوانی به قلم پرویز داریوش و چهره مرد هنرمند در جوانی به قلم منوچهر بدیعی پرداخت. در این نشست حیدرپور در بیان هنر منوچهر بدیعی در ترجمه این اثر گفت:
'''بدیعی توانسته فرم نوشته جویس را درآورد'''
بدیعی لفظگرا ترجمه کرده است؛ به این معنی که توانسته فرم نوشته جویس را در آورد؛ یعنی پایبندی به فرم در عین این که محتوا را ارائه کرده است، که تا حدودی هم موفق بوده و حداقل از پرویز داریوش نزدیکتر شده است. اتفاق مثبتی که در کار بدیعی افتاده و در ترجمه داریوش نیست، این است که همزمان، همان سیر تکامل که برای نثر جویس اتفاق میافتد، برای ترجمه بدیعی هم اتفاق میافتد.
او ادامه داد: در مجموع نثری که بدیعی برای روایت دوران کودکی استفان ددالوس در این داستان انتخاب کرده به نسبت نثر داریوش سادهتر و به زبان نویسنده اصلی اثر بسیار نزدیکتر است. داریوش از همان ابتدا لحن ادبی دارد و بدون ریتم و تغییر است. داستان چهره مرد هنرمند در جوانی از زبان یک پسر بچه دو ساله شروع میشود و تا ۲۰ سالگی او پیش میرود، که تغییرات زبان این شخصیت در کار جویس، در دیالوگها نشان داده میشود، که بدیعی به طور نسبی توانسته این تغییرات زبانی را نشان دهد، ولی داریوش از همان ابتدا به صورت یکنواخت و ادبی به ترجمه متن پرداخته است.
در واقع ترجمه منوچهر بدیعی نویسندهمحورتر است؛ او با انتخاب راهبرد لفظ گرا، یعنی تلاش برای بازتولید فرم و حفظ جنبه های زیباشناختی متن و استفاده از دو تکنیک تعادل صوری و منظورشناختی، به خوبی توانسته است شبکه متنی و شبکه معنایی رمان را در زبان فارسی بازسازی و به بازآفرینی سبک جویس در ترجمه کمک کند و در نتیجه سپهر گفتمان متن را بهتر در ترجمه خود بازسازی کرده است. اما تقید بیش از حد پرویز داریوش به حفظ لحن ادبی سبب شده است در مواردی علاوه بر از دست رفتن فرم، محتوا نیز از دست برود و عملکرد کل نظام متن بر هم بخورد. علاوه بر این به نظر میرسد ترجمه بدیعی توانسته تا حد قابل قبولی طنطنه، سرزندگی و شکوه متن اصلی را در ترجمه خود حفظ کند، به خصوص آنکه بدیعی موفق شده است تا حدود زیادی تفاوتهای گفتمانی و کلامی شخصیتهای مختلف داستان را در ترجمه حفظ و بازنمایی کند؛ لذا در مجموع به نظر میرسد منوچهر بدیعی توانسته است با فیلترینگ فرهنگی کمتر، آستانه معنایی بالاتر، و توانش ترجمهای بالاتر در برقرای تعادل میان اجزای مختلف متن اصلی و متن ترجمه، اثری فاخر و مقبول در زبان فارسی خلق کند که به اثر جویس مانندهتر است و بدین ترتیب توانسته است به ظرفیتهای بیانی ادب فارسی بیفزاید.
== کتابشناسی ==
|