یزید بن معاویه: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
۲ تغییر آخر متن رد شد (توسط Seyyedian14m) و برگردانده شد به نسخهٔ 26981420 توسط Jeeputer
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۲:
'''یزید پسر معاویه پسر ابی‌سفیان''' ({{lang-ar|يزيد بن معاوية بن أبي سفيان}})، همچنین شناخته شده با نام '''یزید یکم''' (درگذشتهٔ ۶۴ هجری) دومین [[فهرست خلفا و امرای اموی|خلیفه اموی]] بود. وی از سال ۶۰ هجری تا زمان درگذشتش در ۶۴ هجری [[خلافت]] کرد. یزید به‌عنوان نخستین کسی که به‌صورت موروثی خلیفه شد، شناخته می‌شود و مهم‌ترین اتفاق دوران کوتاه خلافتش آغاز [[فتنه دوم]] بود.
 
[[معاویه]] در سال ۵۶ هجری او را به عنوان خلیفه بعدی پیشنهاد داد که با مخالفتِ مخالفین خلافت موروثی مواجه شد؛ در همین رابطه، پس از مرگ معاویه در ۶۰ هجری، [[حسین ابن علی]] و [[عبدالله ابن زبیر]] او را به عنوان [[خلیفه]] به رسمیت نشناختند و به [[مکه]] فرار کردند. سپس حسین برای آغاز شورشی علیه یزید راه [[کوفه]] در پیش گرفت که در مسیر به‌همراه همراهان کم‌تعدادش توسط سپاهیان خلیفه [[نبرد کربلا|کشته و زنان و کودکانشان به اسارت گرفته شدندشد]]. اندکی پس از قتلمرگ حسین، ابن زبیر در حجاز بر یزید شورید و در میان مردم مکه و مدینه طرفدارانی برای خود دست و پا کرد. یزید ابتدا تلاش کرد تا مسئله را به صورت مسالمت‌آمیز حل کند اما عبدالله بن زبیر نپذیرفت؛ پس از آن یزید سپاهی را برای سرکوب شورش راهی [[حجاز]] کرد. سربازان اموی در [[ماجرای حره|نبرد حره]] با شورشیان مدینه روبرو شده و آنان را شکست دادند. سپس سپاه خلیفه به سمت مکه به راه افتاد و شهر را [[محاصره مکه (۶۸۳)|محاصره]] کرد. این محاصره چند هفته طول کشید، اما با مرگ یزید محاصره پایان یافت. یزید بن معاویه در سال ۶۴ هجری درگذشت و با مرگ او، سرزمین‌های اسلامی درگیر یک جنگ داخلی بزرگ شدند.
 
یزید به صورت سنتی، در میان [[مسلمانان]] شخصیتیمحبوب طالم و نا مشروع شناخته می شودنیست.{{sfn|Hawting|2002|pp=۳۰۹–۳۱۱}} خلافت موروثی، کشته شدن حسین در نبرد کربلا و رویداد حره مهم‌ترین دلایل این شهرت او هستند.{{sfn|Hawting|2002|pp=۳۰۹–۳۱۱}} با این حال، برخی تاریخ‌دانان معاصر یزید را به عنوان یک خلیفه مهربان و یک فرمانروای بزرگ و توانا می‌شناسند. به عقیده اینمورخان مورخان،امروزی، یزید تنها در زمان لازم دست به خشونت می‌زد و به عنوان یک مرد سخاوتمند و صلح‌طلب ستوده شده‌است.{{sfn|Wellhausen|1927|p=168}}{{sfn|de Goeje|1911|page=30}}{{sfn|Hawting|2002|pp=309–311}}{{sfn|Lewis|2002|page=۶۸}}.
 
فوس، تاریخ‌نگار معاصر که اخیراً به بررسی تلاش‌های معاویه در راستای ساختن دولتی متمرکز به مرکزیت سوریه پرداخته‌است، از این می‌نویسد که شورش‌هایی که پس از مرگ معاویه علیه یزید از حجاز برخاست حاصل استفاده بزرگان قریش از «حسادت» اعرابِ عربستان نسبت مردم سوریه بود زیرا اعراب احساس می‌کردند که با انتقال مرکزیت قدرت به جایی دور از مکه و مدینه، به آنان «خیانت» شده‌است و همین مسئله آن‌ها را به متحدِ طبیعی بزرگان قریش در راستای ادعایشان بر خلافت بدل کرده بود.<ref name=":0">{{Cite journal|last=Shaddel|first=Mehdy ‘May’|title=Yazid I b. Moʿāwiya (Encyclopaedia Iranica)|url=https://www.academia.edu/15116039/Yazid_I_b._Moʿāwiya_Encyclopaedia_Iranica_|journal=Encyclopaedia Iranica|language=en}}</ref>
خط ۴۱:
=== بیعت‌ها ===
پس از به خلافت رسیدن، یزید از فرمانداران همه استان‌های خلافت اسلامی درخواست کرد تا با او بیعت کنند و همه آن‌ها به درخواست خلیفه جدید پاسخ مثبت دادند. وی به ولید بن عتبه نامه نوشت و او را از مرگ معاویه آگاه ساخت. یزید یادداشت کوچکی هم به همراه نامه می‌فرستد و به او می‌گوید که از حسین ابن علی، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر بیعت بگیرد.{{sfn|Wellhausen|1927|pp=۱۴۵–۱۴۶}} تاریخ‌دانان مسلمان متنی را به یزید منتسب می‌کنند و مدعی‌اند که وی به ولید اینگونه دستور داده‌است:
{{گفتاورد|از حسین، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر بیعتبعید بگیر. بسیار با قدرت عمل کن و به آنان فرصت اینکه پیش از بیعت کردن کاری انجام دهند، نده. رحمت [الله] بر تو باد.|یزید یکم|خطاب به ولید بن عتبه}}
ولید به سراغ [[مروان بن حکم]] رفت و از او راهنمایی خواست. مروان پاسخ داد که حسین و ابن زبیر خطرناکند و باید با زور از آن‌ها بیعت گرفت، از سوی دیگر او گفت که ابن عمر خطرناک نیست و باید به او وقت داد. سپس ولید حسین و ابن زبیر را به دیدار خود احضار کرد؛ حسین به ملاقات او رفت اما ابن زبیر از آن سر باز زد. حسین در یک ملاقات نیمه‌خصوصی و در شب با ولید و مروان دیدار کرد که در آن، ولید او را از مرگ معاویه و به خلافت رسیدن یزید آگاه ساخت. وی سپس از حسین خواست تا با خلیفه جدید بیعت کند و در پاسخ، حسین گفت که چنین کاری را نباید در خلوت انجام داد و فردا در حضور مردم با یزید بیعت خواهد کرد؛ ولید با این گفته موافق بود، اما مروان به حسین اعتماد نداشت. او به ولید گفت که حسین را تا زمان بیعت کردن زندانی کند؛ گرچه گفته او عملی نشد، زیرا حسین تعدادی مرد مسلح را با خود به آنجا برده بود و آنان منتظر بازگشت او بودند. سپس حسین بدون مشکل از پیش آن‌ها رفت و پس از خروج او، مروان ولید را سرزنش کرد؛ ولید در پاسخ گفت که در [[قیامت در اسلام|روز رستاخیز]]، کسی که خون حسین را ریخته باشد از بخشش [[الله|خدا]] بی‌نصیب خواهد ماند، با این حال مشخص نیست که تاریخ‌دانان مسلمان چگونه از گفتگوی خصوصی ولید و مروان آگاه شده‌اند.
 
خط ۷۶:
 
=== یزید از دید تاریخ‌نگاران ===
با وجود دید منفی‌ای که مسلمانان نسبت به این خلیفه دارند، از یزید در برخی منابع تخصصی و آکادمیک امروزی به نیکی یاد می‌شود. ژولیوس ولهاوسن یزید را فرمانروایی میانهمهربان و روخوش‌سیرت توصیف می‌کند که تمام تلاشش را می‌کرد که جز در مواقع ضروری، دست به خشونت می زدنزد و ظالمی نیست که سنت دینی او را به تصویر می‌کشد.{{sfn|Wellhausen|1927|p=۱۶۸}} [[میخائیل یان دخویه]]، [[اسلام‌شناسی|اسلام‌شناس]] شهیر هلندیِ قرون نوزدهم و بیستم، از این می‌گوید که یزید سخاوتمند و دوستدار صلح بود.{{sfn|de Goeje|1911|page=۳۰}} جرالد هاوتینگ می‌نویسد وی تلاش می‌کرد تا سیاست‌های دیپلماتیک پدرش را ادامه دهد. با این حال، بر خلاف معاویه، وی با هدایا و رشوهدیپلماسی نتوانست بر مخالفان پیروز شود.{{sfn|Hawting|2002|pp=۳۰۹–۳۱۱}} برنالد لوییس هم او را فرمانروای توانایی توصیف می‌کند و نوشته‌های تاریخ‌دانان عرب در رابطه با یزید را بیشچندان ازمعتبر اندازهو انتقادیصادق می‌داندنمی‌داند.{{sfn|Lewis|2002|page=۶۸}}
 
=== در افسانه‌ها ===