== تشکیل رایش توسط بیسمارک ==
{{مرتبط|رایش}}
[[پرونده:Karte Deutsches Reich, Verwaltungsgliederung 1900-01-01.png|thumbبندانگشتی|جایگزین=|راست]][[پرونده:Wernerprokla.jpg|بندانگشتی|300px|تاجگذاری ویلهلم یکم، به عنوان قیصر (امپراتور آلمانی).|جایگزین=|راست]]
با رشد [[ملیگرایی]] آلمانی (که از حالت مردمسالاری آن خارج شده بود)، [[اتو فون بیسمارک]] توانست حکومتی متحد از سرزمینهای آلمانی و بر پایه قدرت و نفوذ بیش از اندازه پروس، تشکیل دهد. شکلگیری این امپراتوری، پس از سه پیروزی پیدرپی، برای پروس صورت گرفت. این جنگها عبارت بودند از: [[جنگ دوم شلسویگ]]، [[جنگ اتریش و پروس]] و بالاخره [[جنگ فرانسه و پروس]].
== وحدت آلمان ==
{{مرتبط|وحدت آلمان}}سرزمین آلمان در نیمه نخست [[سده ۱۹ (میلادی)|سده نوزدهم میلادی]] سرزمینی چندپاره بود، که میان [[فهرست شاهان پروس|شاهزادهنشینهای آلمانی]] تقسیم شده بود و بخشی از [[امپراتوری مقدس روم]] بهشمار میرفت. پس از آن که [[ناپلئون بناپارت|ناپلئون]] امپراتوری مقدس روم را منحل کرد، این شاهزادهنشینها استقلال کامل یافتند. در این میان دو پادشاهی بزرگ ژرمنها یعنی [[اتریش-مجارستان|اتریش]] و [[پروس]] برای کسب نفوذ بیشتر در [[اروپای مرکزی]] با هم به رقابت برخاستند. [[امپراتوری اتریش]] افزون بر بخش آلمانیزبان، بخشهای [[مجارستان|مجار]]، [[اسلاوها|اسلاو]] و [[کرووات|کرواتنشین]] نیز در قلمروش داشت و نژاد ژرمن تنها حدود یکسوم جمعیت این امپراتوری را تشکیل میدادند، در جایی که [[پادشاهی پروس]] حکومتی کاملاکاملاً ژرمن بود و تقریباً تمام مردم این کشور را آلمانیزبانان تشکیل میدادند.
پادشاهی پروس با اتحاد با [[امپراتوری روسیه]] نخست [[پادشاهی لهستان]] را که در اوج ضعف قرار داشت از میان برداشت و سرزمین لهستان میان دو قدرت تقسیم شد. اگرچه سهم بزرگتر به روسیه رسید، اما پروس با به دست آوردن سرزمینهای جدید، توانست تفاوت بارز نظامی و اقتصادی خود با دیگر پادشاهیهای آلمانی را آشکار سازد. سپس فتح [[پادشاهی هانوفر]] نفوذ پروس را در کرانههای [[راین (رود)]] تثبیت کرد، در سال [[۱۸۴۸ (میلادی)|میلادی۱۸۴۸]] در اروپا موج انقلابهای آزادیخواهانه اتفاق افتاد. تحت تأثیر این موج بزرگ حکومت [[پادشاهی اسپانیا]] از حالت [[پادشاهی مطلقه]] به [[پادشاهی مشروطه]] تغییر پیدا کرد، پادشاهان [[امپراتوری سوئد|سوئد]] و [[نروژ]] و [[دانمارک]] که کشورهایشان با اعتراضات مردمی مواجه شد نیز فورافوراً به نظام [[پادشاهی مشروطه|مشروطه]] تن دادند، در [[فرانسه در سده نوزدهم|فرانسه]] دوباره جمهوری به پا گشت، مردم بلژیک توانستند استقلال کشورشان را از پادشاهی هلند به دست بیاورند و مردم اتریش نیز که خونینترین مبارزات را علیه حکومت پادشاهی مطلقه که در دست صدراعظم مستبد [[اتریش-مجارستان|اتریش]]، [[کلمنس ونتسل فون مترنیخ|مترنیخ]] به یک دیکتاتوری تمام عیار تبدیل شده بود نیز موفق شدند مترنیخ را سرنگون و پادشاه وقت اتریش را عزل نمایند. در [[پادشاهی ایتالیا|ایتالیا]] موج وحدت گرایی آغاز شد و ملی گرایانی چون گاریبالدی با مبارزاتشان توانستند ایتالیا را یک کشور متحد نمایند و در سرزمینهای چند پاره آلمانی نیز موج انقلابات آغاز شد این موج در این سرزمینها با رشد روزافزون ملی گرایی آلمانی همراه شد بسیاری از فیلسوفان، اندیشمندان، تاریخ دانان و جامعه شناسان آلمانی سخن از لزوم اتحاد سرزمینهای آلمانی نژاد میکردند و جوانان پرشور ملی گرا نیز از این فکر حمایت میکردند، در سال ۱۸۶۱ ویلهلم یکم به پادشاهی پروس رسید و یکی از مهمترین طرفداران ملی گرایی آلمانی به نام [[اتو فون بیسمارک|اتوفون بیسمارک]] را صدر اعظم پروس نمود با برقراری نظام مشروطه بیشتر اقتدارات نیز در اختیار نخست وزیر قرار گرفت [[ویلهلم یکم، امپراتور آلمان|ویلهلم یکم]] اداره ارتش را نیز به بیسمارک واگذار کرد و [[اتو فون بیسمارک|بیسمارک]] عملاً به قدرتمندترین فرد پروس تبدیل شد، او از همان ابتدا شرایط را برای اتحاد سرزمینهای آلمانی آماده کرد و در چند جنگ کوچک پادشاهیهای مکلنبورگ، براونشویک و آنهالت را وادار کرد برتری پروس را بپذیرند و پادشاهی ساکسونی و شهرهای آزاد هامبورگ و برمن نیز از طریق دیپلماتیک به زیر نفوذ پروس رفتند . سپس بیسمارک میان پروس و شاهزادهنشینهای آلمانی که تصرف کرده بود اتحادی برقرار نمود و یک سرزمین واحد را در سال ۱۸۶۷ به وجود آورد به نام کنفدراسیون آلمان شمالی، او در سال ۱۸۶۴ در جنگ با دانمارک موفق شد ایالت [[شلسویگ-هولشتاین|شلسویک]] را تصرف نماید سپس در سال۱۸۶۶ با اتریش وارد جنگ شد که پیروزی بزرگی را به همراه داشت و دست اتریش را از سرزمینها و ایالتهای آلمان جنوبی کوتاه کرد و این ایالتها را تحت سیطره پروس درآورد، سپس در این ایالتها نیز با [[کنفدراسیون آلمان شمالی]] پیمان اتحاد بستند، از طرف دیگر در فرانسه ناپلئون سوم که پسر برادر ناپلئون بناپارت(اول) بود ابتدا موفق شد به ریاست جمهوری برسد اما بعد با کمک ارتش نظام [[جمهوری]] را منحل و پادشاهی ایجاد نموده بود و سعی داشت در اروپا نفوذش را گسترش دهد سرانجام دو قدرت در سال ۱۸۷۱ در برابر هم قرار گرفتند، پروس به [[ناپلئون سوم]] شکست سختی داد و ارتش پروس شهر پاریس را اشغال کردند، بیسمارک در کاخ ورسای رسمارسماً اتحاد آلمان را اعلام کرد و کشور جدید را بنیان نهاد، ویلهلم یکم پادشاه پروس نیز در [[کاخ ورسای]] به عنوان پادشاه آلمان با القاب امپراتور و قیصر تاج گذاری کرد پادشاهان ایالتهای مختلف آلمانی که زیر سیطره پروس و در داخل آلمان متحد قرار داشتند نیز از استقلال درونی برخوردار ماندند و نوعی نظام فدرال در کشور باقی ماند، کشور فرانسه نیز پذیرفت، که منطقه آلزاس را به آلمان واگذار نماید و ارتش آلمان فرانسه را تخلیه کرد، مردم فرانسه نیز در یک همه پرسی رأی به بازگشت نظام جمهوری دادند و برای آخرین بار نظام جمهوری در فرانسه برقرار گشت و تا امروز باقی مانده است.[[پرونده:Map-deutsches-kaiserreich.png|بندانگشتی|گستره امپراتوری آلمان، ۱۸۷۱–۱۹۱۸.]]
== توسعه امپراتوری ==
آلمانیها پس از به دست آوردن وحدت ملی، بیدرنگ طرحهای استعماری خود را برای رشد امپراتوری تازه تأسیس اجرایی کردند، رشد علمی، تأسیس دانشگاههای بزرگ و نیز وجود دانشمندان فراوان باعث شد فاصله علمی آلمان و دیگر استعمار گران به سرعت جبران شود و رشد تجارت و ایجاد کمپانیهای استعماری مانند کمپانی [[آفریقای جنوب باختری آلمان|آفریقای باختری آلمان]] و کمپانی [[آفریقای خاوری آلمان]] نیز ثروت فراوانی را در اختیار این امپراتوری گذاشت، صنایع جدید به سرعت گسترش یافت و آلمان پس از [[امپراتوری بریتانیا|بریتانیا]] و [[ایالات متحده آمریکا|آمریکا]] سومین کشوری بود که خطوط راهآهن در کشورش ایجاد کرد این خطوط راهآهن به سرعت سراسر آلمان را به هم متصل نمود، رشد کارخانجات صنعتی به سرعت طبقه کارگر را در آلمان گسترش داد و رشد علمی و اقتصادی سریع آلمان باعث گسترش شهرنشینی در این امپراتوری گشت و همه این عوامل باعث شد آلمان به سرعت بسیار بالا از صنعتیترین کشورهای جهان تبدیل شود در اوایل قرن بیستم آلمان پس از بریتانیا و آمریکا سومین قدرت اقتصادی جهان شده بود.
بیسمارک طرحهای داخلی مهمی را به. اجرا درآورد که محبوبیت او را در میان مردم بسیار بالا برد او یک طرح بیمه تأمین اجتماعی سراسری را اجرایی کرد که در نتیجه آن خدمات پزشکی برای مردم آلمان رایگان و تمامی بیمارستانها مجانی شدند، طرح مبارزه با بی سوادی نیز تحصیل رایگان برای تمام آلمانیها از ابتدائی تا دانشگاه را فراهم آورد بیسمارک هم چنین قانون خدمت سربازی اجباری را در آلمان اجرا نمود که هم شامل پسران در قالب سرباز و هم شامل دختران در قالب خدمات اجتماعی میشد .
گسترش صنعتی سازی و شهرنشینی نویننیازهای جدیدی را برای امپراتوری به وجود آورد که لزوم به دست آوردن مستعمراتی را در مناطق دور دست مانند بریتانیا، فرانسه، روسیه، اسپانیا و هلند که در قارههای مختلف سرزمینهایی را داشتند پدیدار ساخت برنامه استعماری آلمانیها از سال ۱۸۷۱ آغاز شد که [[اتو فون بیسمارک|بیسمارک]] طرحیها برای به دست آوردن سرزمینهای جدید در قاره آمریکا عملی ساخت که البته به خاطر فشارهای دولت آمریکا و استقلال بیشتر مناطق این قاره از استعمار گران قبلی ناکام ماند و آلمانیها تنها چند جزیره کوچک در حوزه دریای کارائیب را به دست آوردند آلمانیها از سال ۱۸۸۱ طرح استعمار آفریقا را آغاز کرده و ابتدا سرزمین [[توگو]] را به اشغال خود درآوردند سپس در سال ۱۸۸۴ سرزمین [[کامرون]] را نیز اشغال کردند در سال [[۱۸۸۸|۱۸۸۵]] سرزمین [[تانزانیا]]، [[بوروندی]] و [[رواندا|روآندا]] در شرق آفریقا را تصرف و یک فرمانداری استعماری در آن سرزمینها دایر نمودند، در سال ۱۸۸۷ بخش شمالی [[جزیره گینه نو]] در شرق آسیا را اشغال کردند و جزیره گینه
[[پرونده:Map of the Empire of Germany (1782).tif|250px|بندانگشتی|نقشهای از امپراتوری آلمان (۱۷۸۲)|جایگزین=|راست]]
نو به سه قسمت تقسیم شد نیمه شرقی به هلند رسید شمال به آلمان و جنوب به بریتانیا رسید در سال ۱۸۸۸ آلمانیها سرزمین [[نامیبیا]] در جنوب باختری آفریقا را تصرف کردند و به منابع عظیم طلا و الماس جنوب باختری آفریقا دست پیدا کردند هم چنین جزایر ساموآ در اقیانوس آرام جنوبی نیز در سال ۱۹۰۱ به تصرف آلمانیها در آمد.
در چین نیز سیاست استعماری آلمان شبیه به سایر اروپاییان بود، از آن جهت که کشور چین سرزمینی بزرگ بود و هنوز حکومت مرکزی مستقلی داشت استعمار تمام آن سرزمین برای یک دولت اروپایی میسر نبود و تقسیم آن نیز هم به دلیل مقاومت دولت مرکزی و مردم این کشور پرجمعیت و هم به خاطر اختلافات میان قدرتهای استعماری عملاً ممکن نبود به همین دلیل اکثر دولتهای استعماری سعی در کسب امتیازات هرچه بیشتر از این سرزمین و در دست گرفتن بنادر مهم تجاری این کشور نمودند، بریتانیا بندر مهم هنگ کنگ را به مدت ۹۹ سال اجاره و عملاً اشغال کرد پرتغالیها همین عمل را با بندر ماکائو انجام نمودند، فرانسویها در بندر گوانگ جو مستقر شدند، ژاپنیها شبه جزیره کره و جزیره تایوان را اشغال کردند و البته آلمانیها امتیاز اداره سیاسی، اقتصادی و نظامی بندر [[تیانجین]] و بندر [[چینگدائو|چینگدائو]] را در سال ۱۸۹۸ به مدت ۹۹ سال به دست آوردند که تا پایان جنگ جهانی اول آن بنادر را در دست داشتند.
== سقوط امپراتوری ==
در سال ۱۸۸۸ امپراتور ویلهلم یکم از دنیا رفت و چند ماه پس از او جانشین او فردریش سوم نیز در اثر بیماری در گذشت و تاج پادشاهی به فرزندش ویلهلم دوم رسید، ویلهلم دوم بر خلاف پدر بزرگش به دنبال افزایش قدرت جایگاه امپراتور در آلمان بود و با حضور بیسمارک نیز مخالفت میکرد چرا که بیسمارک عملاً قدرت بیشتری نسبت به امپراتور داشت بنابراین در سال ۱۸۹۰ بیسمارک را عزل کرد و بیسمارک نیز بر خلاف پیشبینی ارتش و روزنامهها بدون مقاومت از قدرت کنار رفت و دوران صدر اعظمی بیست و پنج ساله اش به پایان رسید یکی از نویسندگان آلمانی این اتفاق را اخراج کردن ناخدا از کشتی نامگذاری کرد گرچه روزنامهها و نیز پارلمان از این اقدام پادشاه انتقاد کردند اما این مخالفتها تنها روابط پادشاه با روزنامهها و خصوصاخصوصاً پارلمان را به تیرگی رسانید و نتیجه اش هم محدود شدن رسانهها و کاهش قدرت و نفوذ سیاسی پارلمان بود، بیسمارک نیز تا زمان مرگش در سال ۱۸۹۸ در ویلایش در لاونبرگ آلمان اقامت کرد و هر از گاهی در روزنامهها از سیاستهای امپراتور انتقاد میکرد.پس از بیسمارک تا پایان امپراتوری در سال ۱۹۱۸ هفت صدر اعظم توسط ویلهلم دوم انتخاب شدند اما هیچکدام از آنها نتوانستند مانند بیسمارک از خود لیاقت و توانایی نشان دهند .
از طرف دیگر در اوایل قرن بیستم رقابتهای استعماری قدرتهای استعمارگر را با بحران کمبود سرزمین مواجه کرد قدرتهای استعماری نو ظهور مانند آلمان و ایتالیا که دیر تر از سایر استعمارگران وارد رقابت شده بودند خود را از بریتانیا، فرانسه و روسیه عقب میدیدند گرچه آلمانیها با تلاش زیاد توانستند سرزمینهای زیادی را در آفریقا به دست بیاورند اما این سرزمینها در برابر ثروت بیکران مستعمرهنشینهای بریتانیا و فرانسه بسیار اندک بود مجموع مستعمرات آلمان حتی با هند که یکی از مستعمرات بریتانیا و البته مهمترین آنها بود برابری نمیکرد رقابت میان اتریش و امپراتوری روسیه بر سر سیطره بر شبه جزیره بالکان نیز از بحرانهای مهم این سالها بود از طرفی در سالهای ابتدایی قرن بیستم تمام قدرتهای اروپائی در حال تجهیز و تقویت نظامی خود بودند و عملاً آماده جنگی بزرگ میشدند که خود نتیجه آن را پیشبینی نمیکردند بعدها تاریخ دانان به این سالها لقب سالهای « '''[[صلح مسلح]]''' » را دادند این اوضاع باعث ایجاد یک اتحاد میان سه قدرت اروپائی یعنی امپراتوری آلمان، [[اتریش-مجارستان|امپراتوری اتریش]] و [[امپراتوری عثمانی]] به نام [[اتحاد سهگانه|اتحاد مثلث]] گشت و در برابر آن نیز یک اتحاد میان سه دولت دیگر یعنی امپراتوری روسیه، امپراتوری بریتانیا و فرانسه به نام اتفاق مثلث شکل گرفت .
سرانجام در سال ۱۹۱۴ با به قتل رسیدن ولیعهد اتریش در شهر بلگراد توسط یک جوان صرب امپراتور اتریش بهانه کافی برای حمله به صربستان را پیدا کرد و از آن جا که صربستان تحت نفوذ روسیه قرار داشت فورافوراً امپراتوری روسیه در واکنش به حمله اتریش به صربستان به آن کشور اعلام جنگ داد و بعد از آن آلمان که متحد اتریش بود به امپراتوری روسیه اعلام جنگ کرد و بریتانیا و فرانسه نیز در حمایت از امپراتوری روسیه وارد جنگ شدند و طولی نکشید که ایتالیا هم در حمایت از آلمان به فرانسه و متحدانش اعلام جنگ کرد، بلغارستان که با صربستان مشکل داشت هم وارد جنگ به نفع آلمان شد و امپراتوری عثمانی نیز که عضو اتحاد مثلث بود به نفع آلمان وارد جنگ شد، ایالات متحده آمریکا در حمایت از متفقین ابتدا کوشید از راه دیپلماسی صلح برقرار نماید و وقتی آتش جنگ را شعله ور تر از آن دید که بشود بدون جنگ آن را خاموش کرد به نفع متفقین وارد جنگ شد، ژاپن نیز به عنوان یک قدرت نو ظهور و متحد آمریکا در آن سالها به متفقین پیوست برخی کشورهای دیگر اروپایی نیز مانند اسپانیا و سوئد هم چون ایران در خاورمیانه اعلام بیطرفی کردند .
در سال ۱۹۱۷ ایتالیا که با اتریشیها اختلافات مرزی داشت از جنگ در جبهه متحدین خارج به نفع متفقین وارد جنگ شد، در اواخر سال ۱۹۱۷ نیز در روسیه انقلاب ضد سلطنتی به پیروزی رسید و حکومت بلشویکی ایجاد شد و روسیه به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تغییر نام داد و با این نام از جنگ کاملاکاملاً خارج شد سرانجام در سال ۱۹۱۸ با اشغال برلین و فروپاشی امپراتوریهای عثمانی و اتریش جنگ جهانی اول با پیروزی متفقین به پایان رسید در همین زمان فشار سنگین مالی ناشی از جنگ و نیز قطع شدن خدمات اجتماعی که بیسمارک آنها را ایجاد کرده بود و از همه بدتر شکست در جنگ و از دست دادن همه مستعمرات و پذیرش غنیمتهای کمر شکن از جانب آلمان مردم این کشور را به مرز انقلاب رساند، موج انقلاب سراسر آلمان را در طول چند روز گرفت و ویلهلم دوم به هلند گریخت و انقلاب نوامبر ۱۹۱۸ در آلمان به پیروزی رسید که باعث تشکیل یک حکومت جمهوری به نام جمهوری وایمار در آلمان شد. به این ترتیب امپراتوری آلمان با عنوان رایش دوم به پایان رسید.
== منابع ==
[[رده:آلمان در سده ۲۰ (میلادی) بر پایه دوره]]
[[رده:امپراتوریهای پیشین]]
[[رده:امپراتوریهای ژرمنی]]
[[رده:انحلالهای ۱۹۱۸ (میلادی) در آلمان]]
[[رده:ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۸۷۱ (میلادی)]]
|