مردم براهویی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
به نسخهٔ 24530115 ویرایش Darafsh برگردانده شد: از کی تا حالا براهویی‌ها بلوچ شدن؟!. (توینکل)
برچسب: خنثی‌سازی
خط ۱:
{{بهبود منبع}}
{{Infobox ethnic group
|group = براهویی
سطر ۸ ⟵ ۷:
|related = [[مردم بلوچ|بلوچ]]
}}
'''براهویی''' نام قومی است از اقوام بلوچ که در جهان بالغ بر حدود ۲٫۲ میلیون نفر جمعیت دارند، و عمدتاً در [[ایالت بلوچستان|بلوچستانِ پاکستان]] و [[ایران]] زندگی می‌کنند.<ref name=":1">{{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=Elfenbein|نام=Josef|مقاله=BRAHUI|دانشنامه=[[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]]|سال=1989|نشانی=http://www.iranicaonline.org/articles/brahui|جلد=IV/4|صفحه=433-443|زبان=en}}</ref><ref>{{Cite news|url=http://www.livemint.com/Sundayapp/lWCoIZ2K5dPycrhS1gk6nJ/A-slice-of-south-India-in-Balochistan.html|title=A slice of south India in Balochistan|last=Venkatesh|first=Karthik|date=2017-02-18|work=livemint.com/|access-date=2017-12-27}}</ref> زبان براهویی متعلق به خانوادهٔ [[زبان‌های دراویدی]] است و دین آن‌ها عمدتاً [[اسلام]] و مذهب‌شان [[سنی]] است. براهویی‌ها اکثراً چادرنشین اند و در سیاه چادر بسر می‌برند.تيره هاي براهويي ١.موسي زهي ٢.جنگي زهي٣.عيسي زهي ٤.مستان زهي٥.كيازهي٦.زيركاري٧.شاكزهي٨.عيدوزهي٩مينگل١٠لوارزهي
 
== نام ==
سطر ۱۴ ⟵ ۱۳:
 
== نژاد ==
براهویی‌ها را بازماندهٔ اقوام اولیهٔ ساکن ایران ،و هند، قبل از هجوم [[آریایی]]‌ها دانسته‌اند که در هندوستان به دراویدیان شهرت یافتند و طبقهٔ پاریا یا نجس از این دسته‌اند. تقریباً همهٔ محققان، بنابر ویژگی‌های ظاهری و اندامی براهویی‌ها، آن‌ها را غیر بلوچ می‌دانند. براهویی‌ها قامتی کوتاه و صورتی گرد و فربه دارند، در صورتی که بلوچ‌ها بلند و لاغر اندام و باریک صورتند. مو و ریش عده‌ای از براهویی‌ها خرمایی، و برخی دیگر سیاه و مجعد است.<ref name=":0">{{یادکرد دانشنامه|مقاله=براهویی|دانشنامه=[[دایرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|ویرایش=|جلد=۱۱|سال=۱۳۸۱|ناشر=[[مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|مکان=تهران|نشانی=https://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/7539|زبان=fa|نام۱=عباس عبدالله|نام خانوادگی۱=گروسی|نام۲=محمد سعید|نام خانوادگی۲=جانب الهی}}</ref>
 
== خاستگاه ==
سطر ۴۵ ⟵ ۴۴:
 
=== ایران ===
تعداد زیادی از براهویی‌های ایران از حوزهٔ بلوچستان بهبه‌ندرت بیرون رفته‌اند و بیشتر در نواحی [[زاهدانسراوان]]، [[خاش]] و [[سیستان]] پراکنده بوده‌اند. شهر نیمروزسراوان در قدیم اردوگاه تابستانی مهاجران براهویی بوده‌است. بنابه روایات شفاهی، در زمان مددخان کُرد در خاش میان او و گروهی از براهویی‌ها جنگ درگرفت و با آنکه براهویی‌ها شکست خوردند، ولی گروهی از آن‌ها در همان‌جا اقامت گزیدند و جمعی نیز به همراه شریف‌خان به سیستان مهاجرت کردندرفتند.<ref name=":0" /> گزارش‌های مکتوبی دربارهٔ اقامت براهویی‌ها در سیستان در دست نیست و حتی مؤلف ''[[جغرافیای نیمروز]]'' که کتاب خود را در ۱۲۸۸ قمری تألیف کرده، و شمار طوایف سیستان را ذکر کرده، از براهویی نام نبرده‌است، اما ۳ دهه بعد، تیت از حضور دو هزار براهویی در سیستان خبر می‌دهد.<ref name=":1" />
 
براهویی‌ها پس از مهاجرت به سیستان با طایفهٔ قدرتمند سَرْبَندی (در محل به سرابندی شهرت دارند) که خود را با براهویی‌ها از یک تبار می‌دانستند، متحد شدند. این دو گروه قنبر، بنیان‌گذار حکومت کلات را اولین رئیس خود می‌دانند.<ref name=":0" /> براهویی‌های نیمه‌چادرنشین ایران تا چندی پیش تقریباً همگی در سیستان زندگی می‌کردند و تنها معدودی از آنها نزدیک خاش اقامت داشتند.<ref name=":1" />
 
براهویی‌های سیستان به دو گروه یکجاکوچندهیکجانشین و کوچنده تقسیم شده‌اند. گروه‌های یکجاکوچندهیکجانشین بیشتر در نواحی [[دریاچه هامون|دریاچهٔ هامون]]، در روستاهای [[حسین‌آباد خواجه|حسین‌آباد]]، [[دهستان لوتک|لوتک]]، [[ده امامی|ده‌امامی]] (پشت آب)، [[ده حاج علیم خان]]، و در مشرق [[پلگک|پَلْگَک]] زندگی می‌کنند و به کشاورزی اشتغال دارند. گروه‌های دام‌دار و کوچنده در همان ناحیه و در لوتک دشت کبوتران، [[ورمال]]، [[دشت میرآخوری]]، [[پوزه عدل شاه]]، [[گینکه|گینَکه]]، اسبی، اَسَک، ریگاوَک، [[چاه لشکران پایین|چاه لشکران]]، [[چاه الله داد]] و شیله استقرار دارند. برخی از براهویی‌ها که در مناطقی مثل ورمال و سوردگال (سوردغال) و اطراف شیله هستند، در تمام فصول در سیاه‌چادر به‌سر می‌برند. براهویی‌های دامدار نزدیک به ۳ ماه از سال، معمولاً از نیمهٔ اسفند به مناطق ییلاقی می‌روند. یک گروه از آن‌ها به خاش و منطقهٔ [[قطارخنجک]] و [[جون‌آباد (زاهدان)|جون‌آباد]] در دامنهٔ [[کوه تفتان]]، و گروه دیگر از مسیر [[سفیدابه (نیمروز)|سفیدابه]] به نواحی ییلاقی [[بیرجند]]، مثل حسین‌آباد و سربیشه می‌روند. وگروهیهر همدو درگروه مناطقتا جنوبیاواخر استان کرماناردیبهشت در شهرستان‌هایییلاق رودبارجنوبتوقف وکهنوج و بخش اسماعیله جیرفت و عنبرآباد ساکن هستنددارند.<ref name=":0" />
 
== تشکیلات سیاسی و تقسیمات اجتماعی ==
سطر ۵۹ ⟵ ۵۸:
 
== تیره‌های براهویی ==
براهویی‌های کنونی ایران یک طایفهٔ بزرگ متشکل از چند تیره را تشکیل می‌دهند که عمدتاً بهدر سیستان مهاجرتزندگی کردندمی‌کنند. مهم‌ترین و پرجمعیت‌ترین تیره‌های براهویی ایران زرکاری یا زیرکاری است که بیشتر دام‌دارند و در منطقهٔ لوتک زندگی می‌کنند. شاخه‌های رهبری بزرگْ طایفهٔ براهویی نیز از این تیره برمی‌خاستند.<ref name=":0" /> تیره‌های یاگی‌زیی (یاغی‌زیی)، موسی‌زیی، جنگی زیی، عیسی زیی، مستان زیی، شاهی زیی و شربتشاهی زیی نیز از تیره‌های دیگر براهویی هستند.<ref>{{یادکرد ژورنال|نویسنده=جانب‌اللهی، محمد سعید|عنوان=مقدمه‌ای بر شناخت طوایف سیستان|ژورنال=مجموعه مقالات مردم‌شناسی، دفتر دوم ایلات و عشایر|ناشر=|تاریخ=۱۳۶۲|صفحه=۱۴۷|زبان=|شاپا=|doi=|پیوند=|تاریخ دسترسی=}}</ref>
 
الفنباین این تیره‌ها را با عنوان طایفه در فهرست طوایف براهویی آورده‌است.<ref name=":1" /> این تیره‌ها معمولاً پدر تبار هستند و پسوند «زَیی» (به صورت زهی و زایی هم تلفظ می‌شود) نشان از هم‌تباری اعضای هر تیره دارد. این پسوند معمولاً از نسل سوم به دنبالهٔ نام افرادی که تیره به او منسوب می‌گردد، افزوده می‌شود.<ref name=":0" /> پرسن در شرح طایفهٔ ماریِ (ماریها به هنگام اقتدار براهویی‌های کلات از بلوچ‌ها جدا شدند و به آن‌ها پیوستند) پاکستان از پسوند اِنی و اَنی به عنوان نسل و فرزندان هم نام می‌برد که پیش از تداول پسوند زیی به دنبال نام افراد افزوده می‌شده‌است. به گفتهٔ پاستنر طوایف براهویی [[مکران]] نام و هویت خود را از نام جد خود که غالباً با پسوند زیی همراه است، می‌گیرند، مانند عمر زیی یا محمود زیی؛ برخی نیز مانند محمود حسنی برآنند که نام خود را از نام محل اقامت یا سردار بزرگ طایفه‌شان گرفته‌اند. با این حال تیره‌هایی هستند که خود را براهویی می‌دانند، ولی با براهویی از یک‌تبار نیستند و در حقیقت وابسته به آن‌ها محسوب می‌شوند، مثل لوارزیی که منسوب به براهویی‌اند. در پاکستان به چنین طوایف وابسته‌ای «پلّو شریک» یا «پلّوی» می‌گویند. اگر رؤسای این طوایف در یک منطقه می‌زیستند، «هم پلّه» محسوب می‌شدند که در غم و شادی هم شریک بودند. در سیستان به چنین رابطه‌ای اصطلاحاً «مرگ و زِند» می‌گویند، مثلاً بارانی‌ها با براهویی‌ها «مرگ و زند» دارند، یعنی در مراسم غم و شادی یکدیگر شرکت می‌کنند.<ref name=":0" />
سطر ۶۶ ⟵ ۶۵:
 
== پیشینهٔ تاریخی ==
براهویی‌ها در دوره‌ای نسبتاً طولانی - از اواخر [[صفویان|دورهٔ صفوی]] تا اواخر [[قاجاریان|دورهٔ قاجار]] - یکی از قدرتمندترین گروه‌های حکومت‌گر بلوچستان بوده‌اند. آنان در زمان [[نادرشاه]] با تشکیل اتحادیه‌ای از طوایف مختلف، حکومت قسمت عمدهٔ بلوچستان را در دست گرفتند و قدرت بسیار یافتند.<ref>{{یادکرد ژورنال|نویسنده=جانب‌اللهی، محمد سعید|عنوان=مقدمه‌ای بر شناخت طوایف سیستان|ژورنال=مجموعه مقالات مردم‌شناسی، دفتر دوم ایلات و عشایر|ناشر=|تاریخ=۱۳۶۲|صفحه=۱۳۴}}</ref> در زمان سلطنت [[شاه جهان|شاه‌جهان تیموری]] حکومتی منسجم و قوی با عنوان خان‌نشین کلات ظهور کرد که اقتدار آن برپایهٔ نظام پیچیدهٔ اتحادیهٔ براهویی ها (شامل طایفه‌های قمبرانی یا قنبرانی، میرواری، ایلتازیی) و اقوام مماسنی که با براهویی‌ها هم ریشه بودند و همچنین بلوچهای رَند و لاشاری و دهواری‌های کشاورز استوار بود. نخستین رهبر این حکومت شخصی به نام میرواری میراحمدخان یکم بود که قلمرو خود را گسترش داد و به خودمختاری دست یافت. جانشین او میرعبدالله‌خان بر وسعت قلمرو و تثبیت نفوذ براهویی‌ها افزود و با تصرف کراچی ایالت سند را به قلمرو خود ملحق ساخت.<ref name=":1" />
 
پاتینجر مؤسس دولت براهویی را قنبر، نیای طایفه یا تیرهٔ قنبرانی می‌داند و [[پرسی سایکس|سایکس]] قنبر را سرکردهٔ شبانان براهویی دانسته که در اواسط سدهٔ ۱۷ میلادی، به دعوت یکی از راجه‌های هندوستان با افاغنهٔ مهاجم به بلوچستان جنگیدند و پس از شکست افغان‌ها بر منطقه تسلط یافتند و حتی راجه را از حکومت برداشتند و خود مستقلاً زمام امور را در دست گرفتند.<ref>{{یادکرد ژورنال|نویسنده=جانب‌اللهی، محمد سعید|عنوان=مقدمه‌ای بر شناخت طوایف سیستان|ژورنال=مجموعه مقالات مردم‌شناسی، دفتر دوم ایلات و عشایر|ناشر=|تاریخ=۱۳۶۲|صفحه=۱۳۵}}</ref> مقارن لشکرکشی‌های نادرشاه، عبدالله خان نوادهٔ قنبر در کلات حکومت داشت. او پس از جنگ با اشرف افغان و به قتل رساندن او و لشکریانش، سر او را برای نادرشاه افشار فرستاد و نادرشاهنادر حکومت او، و سپس حکومت پسر او نصیر یا ناصرخان را تأیید کرد و به او لقب بیگلربیگی داد. با این‌همه، او بعد از مرگ نادر ادعای استقلال کرد و با احمدخان درّانی حاکم افغانستان به جنگ برخاست، ولی توفیق نیافت و بعد از او محمودخان و سپس مهراب خان حاکم شدند. مهراب خان نخست با نمایندهٔ انگلیس قرارداد همکاری بست، ولی پس از مدتی از تعهد شانه خالی کرد و از کسانی بود که با نیروهایش در ۱۲۵۴ قمری/۱۸۳۹ میلادی در گردنهٔ بولان، همراه با افغانان از پیشروی ارتش انگلیس جلوگیری کرد. انگلیسی‌ها اردویی برای تنبیه او به کلات فرستادند و در جنگی که بین آن‌ها درگرفت، مهراب خان با اتباعش کشته شدند و کلات به تصرف قوای انگلیس درآمد. انگلیسی‌ها ناصرخان دوم را جانشین او کردند و یک نفر انگلیسی را به عنوان مشاور او در نظر گرفتند. وقتی در ۱۲۷۲ قمری/۱۸۵۶ میلادی بین دو کشور ایران و انگلیس جنگ درگرفت، مشاور انگلیسی او به مأموریت [[بوشهر]] رفت و ناصرخان توسط مخالفانش مسموم شد و خدادادخان جای او را گرفت.<ref name=":0" /> او نیز با انگلیس پیمان مودت بست و ۲۰ سال بر ناحیه‌ای که تا [[بمپور]] امتداد داشت، فرمانروایی کرد، تا آنکه بلوچستان تجزیه شد و دولت بریتانیا کلات را جزو امپراتوری هند درآورد و قسمتی از بلوچستان به پاکستان ملحق شد.<ref name=":1" />
 
== جستارهای وابسته ==