سید محمود طالقانی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز تمیزکاری |
نجات ۴ منبع و علامتزدن ۱ بهعنوان مرده.) #IABot (v2.0 |
||
خط ۱۸:
توران طالقانی <small>(در گذشت سال ۱۳۵۷)<ref>{{یادکرد وب|نویسنده = |نشانی = http://www.khabaronline.ir/detail/575920/Politics/parties |عنوان =مزاح طالقانی دربارهٔ دلیل دو همسره بودناش | ناشر = |تاریخ = |تاریخ بازدید = ۲۸ دسامبر ۲۰۱۶}}</ref>
|فرزندان=[[مریم (بدری) طالقانی]]{{سخ}}[[وحیده طالقانی]]{{سخ}}[[حسین طالقانی]]{{سخ}}[[مهدی طالقانی]]{{سخ}}[[مجتبی طالقانی]]{{سخ}}[[اعظم طالقانی]]{{سخ}}[[ابوالحسن طالقانی]]{{سخ}}[[طیبه طالقانی]]{{سخ}}[[طاهره طالقانی]]{{سخ}}محمدرضا طالقانی<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.shahedmag.com/ppdf/5237/p0523700220521-HE7LE9.pdf|عنوان=خاطرات منتشر نشده مرحومه بتول علائی فرد همسر طالقانی
|والدین=
|آرامگاه=
خط ۵۱:
== زندگی ==
=== تولد و تحصیلات ===
وی در ۱۳ اسفند ۱۲۸۹ خورشیدی (برابر با روز یکشنبه [[۴ ربیعالاول]] ۱۳۲۹ قمری) در خانوادهای اهل علم و دارای روحیات انقلابی در روستای [[گلیرد (طالقان)|گلیرد]] [[شهرستان طالقان|طالقان]] در [[استان البرز]] دیده به جهان گشود. پدرش ابوالحسن علایی طالقانی نخستین استاد وی بود. در اسفند سال ۱۳۱۶ با بتول اعلایی فرد ازدواج کرد.<ref>
تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ملارضا در میدان امین السلطان آغاز کرد و مبانی صرف و نحو و علوم دینی را نزد پدرش سید ابوالحسن طالقانی آموخت. پس از آن در مدارس رضویه و فیضیه قم تا سال ۱۳۱۷ تحصیل را تا درجه [[اجتهاد]] ادامه داد. در [[مدرسه فیضیه]] و [[مدرسه علمیه رضویه|رضویه]] [[قم]] نزد مدرسین حوزه علمیه قم مانند [[سید شهابالدین مرعشی نجفی|مرعشی نجفی]]، محمد تقی اشراقی و میرزا [[خلیل کمرهای]] تعلیم یافت. سپس در سال ۱۳۱۰ مخفیانه به نجف رفت و در درس [[سید ابوالحسن اصفهانی]] و [[محمدحسین غروی اصفهانی]] (کمپانی) شرکت و از [[سید ابوالحسن اصفهانی|اصفهانی]] موفق به اجازهنامه اجتهاد شد. او سپس به تهران برگشت و دروس خود را در مدرسه فیضیه ادامه داده و در سال ۱۳۱۷ از [[عبدالکریم حائری یزدی]] اجازهنامه اجتهاد و از شمس الدین محمود مرعشی و [[سید حسین طباطبایی قمی]] اجازه نقل حدیث دریافت کرد.<ref>طالقانی و تاریخ-۱۳۶۰-نشر نیلوفر- بهرام افراسیابی و سعید دهقان -ص۲۱ الی 40</ref> در سال ۱۳۱۸ برای تدریس در [[مدرسه سپهسالار]] راهی [[تهران]] شد.<ref>سالنامه کشور ایران، محمدرضا میرزا زمانی، ۱۳۲۹</ref>
خط ۹۳:
وی در مصاحبه با روزنامه اطلاعات در مورخ ۱۷ بهمن ۱۳۵۷ گفتهاست: خصوصیت انقلاب اسلامی اینست که ما رهبران مذهبی هیچ داعیه حکومت برای خودمان نداریم و نمیخواهیم حاکم باشیم. انقلابی است که از همه مردم شروع شده و برای همه است و هیچ حزب و جمعیت و فردی حق این را ندارد که در این انقلاب سهم بیشتری را برای خود قائل باشد و از این جهت حکومت را در انحصار خودش دربیاورد.
کمی بعد از پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن، در اسفند ۱۳۵۷ طالقانی راهی [[قلعه احمدآباد (مصدق)|قلعه احمدآباد]] و آرامگاه [[محمد مصدق]] شد و به سخنرانی و دفاع از مصدق پرداخت.<ref>{{یادکرد وب
=== مخالفت با حجاب اجباری ===
خط ۱۴۴:
== از دیدگاه دیگران ==
* [[سید علی اصغر غروی]]: [[دین]] را مدافع [[آزادی]] و شخص دیندار را آزادیخواهترین انسان بهشمار میآورد. امروز طالقانی به عنوان کسی که برای آزادی ملت و اجراء قانون و برقراری عدالت، یک عمر زجر کشیده و زندانهای سخت و شکنجههای کشنده را تحمل کرده، از این جهت مهم است که او از جایگاه یک رجل دین و یک روحانی، از آزادیهای فطری، مشروع و قانونی آحاد ملت دفاع کرد، و سپهر اندیشگی خود را بر این مدار به چرخش آورد که «دین ضد هرگونه خودکامگی، استبداد و استکبار است». طالقانی حتی آخرین نمازجمعهٔ خود را، در بهشت زهرا، به مناسبت سالگرد هفده شهریور، در واقع در اظهار نگرانی از سوگ آزادی اقامه نمود، و جان تازهای که در کالبد نیمه جان استبداد دمیده شده بود. وی بیمناکی خود را از ظهور یک استبداد جدید، و قطعاً خطرناکتر، تحت عنوان استبداد دینی، پنهان نساخت، و به صراحت و وضوح هرچه تمامتر، از علائم و نشانههایش پرده برداشت.<ref>{{یادکرد وب
* محمد حسین دانایی، محقق تاریخ معاصر نیز در کتاب خاطرات خود به نام [[دو برادر]]، ضمن شرح احوال و افکار و آثار [[جلال آل احمد]] و [[شمس آل احمد]]، به اوضاع و احوال اهالی طالقان، از جمله اهالی روستاهای [[اورازان]] و گِلیَرد و همچنین به روابط بین خاندان آل احمد و خاندان علایی طالقانی که متعلق به روستاهای مزبور هستند، پرداخته و علاوه بر ارائه اطلاعاتی دربارهٔ جایگاه اجتماعی روحانیون و فعالیتهای سیاسی آنان در سالهای قبل از انقلاب، برخی از مناسبات و همکاریهای خاص بین سید محمود طالقانی با [[جلال آل احمد]] را شرح دادهاست.<ref>[[دو برادر]]، خاطرات محمد حسین دانایی، انتشارات اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۹۲</ref>
* [[محمود دولتآبادی]]: «طالقانی در ردیف افرادی است که در تاریخ ما قربانی شفقت خود شدند»، میگوید: «من با همه آقایان روحانی و غیرروحانی سلام و علیک داشتم ولی آقای طالقانی را دوست داشتم چون احساسی که به من منتقل کرده بود احساس بیطرفی بود و اینکه همه مردم ایران را در برابر پدیدهای میدید که فکر میکرد به ضرر همه است و آن هم دیکتاتوری و جهل بود.»<ref>[خاطرات دولتآبادی از طالقانی، سایت کلمه، ۱۳۹۲]</ref>
خط ۲۰۸:
۱۳۵۷؛ سازماندهی و راهاندازی راهپیمایی میلیونی [[تاسوعا]] و [[عاشورا]]، عضویت در [[شورای انقلاب]]
۱۳۵۸: (فروردین) خروج موقت از تهران در پی بازداشت فرزندش مجتبی</small><ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://sharghnewspaper.ir/Pdf/90-06-19/Vijeh/9.pdf|عنوان=طالقانی و مشی مسلحانه و قهرآمیز|ناشر=شرق|تاریخ=۱۹ شهریور ۱۳۹۰|accessdate=۲۹ اوت ۲۰۱۲|archiveurl=https://web.archive.org/web/20120709173633/http://sharghnewspaper.ir/Pdf/90-06-19/Vijeh/9.pdf|archivedate=۹ ژوئیه ۲۰۱۲|dead-url=yes}}</ref>
۱۳۵۸: نخستین روحانیای بود که مخاطب خود را جوانان و روشنفکران قرار داد و باب گفتگو با آنان را گشود
|