شاه اسماعیل یکم: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
Arash.pt (بحث | مشارکت‌ها)
به نسخهٔ 27447038 ویرایش Aryzad برگردانده شد. (توینکل)
برچسب: خنثی‌سازی
خط ۳۰:
== تبار ==
{{اصلی|شجره‌نامه صفویان}}
تبار اسماعیل به [[شیخ صفی‌الدین اردبیلی]] (۷۱۳–۶۳۱ خورشیدی) می‌رسد و او تبارش به زرین کلاه کرد می‌رسد. اسماعیل فرزند [[شیخ حیدر (صفویه)|شیخ حیدر]] است و مادرش [[حلیمه (مارتا)|مارتا]] یا ''عالمشاه بیگم''، دختر سلطان [[اوزون حسن|اوزون حسن آق‌قویونلو]] و تئودورا ([[دسپینا خاتون]]) دختر شاه طرابوزان [[ترابوزان]] بود<ref>جعفریان، ۲۸:۱۳۷۸و یوسف جمالی، تاریخ تحولات عصر صفوی، ۱۳۸۵:۴۵۰</ref> تیودورا به این شرط با [[اوزون حسن]] ازدواج کرد که دین خود را نگاه دارد و تا آخر عمر از آزادی دینی برخوردار باشد. به همین دلیل به همراه خود یک کشیش و چند موعظه‌گر و ندیم مسیحی به ایران آورد و در شهر [[دیاربکر|آمِد]] یک کلیسا بنا کرد تا یکشنبه‌ها برای عبادت برود. بعدها و با دست یابی اوزون حسن به بخش بزرگ ایران و پایتخت شدن تبریز، تئودورا کلیسای باشکوهی در تبریز ساخت و کشیشان و مبلغان مسیحی را به آن جا آورد. در ارزنجان نیز که بیشتر مسیحیارمنی بودند دو کلیسا با نام‌های سیمون و یحیی ساخت، البته بنای این کلیساها به [[اوزون حسن]] نسبت داده شد.
تبار اسماعیل به [[شیخ صفی‌الدین اردبیلی]] (۷۱۳–۶۳۱ خورشیدی) می‌رسد و او تبارش به قیزیل باشها میرسد.
 
اسماعیل فرزند [[شیخ حیدر (صفویه)|شیخ حیدر]] است و مادرش [[حلیمه (مارتا)|مارتا]] یا ''عالمشاه بیگم''، دختر سلطان [[اوزون حسن|اوزون حسن آق‌قویونلو]] و تئودورا ([[دسپینا خاتون]]) دختر شاه طرابوزان [[ترابوزان]] بود<ref>جعفریان، ۲۸:۱۳۷۸و یوسف جمالی، تاریخ تحولات عصر صفوی، ۱۳۸۵:۴۵۰</ref> تیودورا به این شرط با [[اوزون حسن]] ازدواج کرد که دین خود را نگاه دارد و تا آخر عمر از آزادی دینی برخوردار باشد. به همین دلیل به همراه خود یک کشیش و چند موعظه‌گر و ندیم مسیحی به ایران آورد و در شهر دیاربکر یک کلیسا بنا کرد تا یکشنبه‌ها برای عبادت برود. بعدها و با دست یابی اوزون حسن به بخش بزرگ ایران و پایتخت شدن تبریز، تئودورا کلیسای باشکوهی در تبریز ساخت و کشیشان و مبلغان مسیحی را به آن جا آورد. در ارزنجان نیز که بیشتر مسیحی بودند دو کلیسا با نام‌های سیمون و یحیی ساخت، البته بنای این کلیساها به [[اوزون حسن]] نسبت داده شد.
 
== کودکی ==
[[پرونده:Ismaeil i Sahand Ace.jpg|بندانگشتی|200 px|نگاره‌ای از شاه اسماعیل.]]
اسماعیل در ۲۵ رجب سال ۸۹۲ در [[اردبیلمشگین‌شهر]] متولد شد. او در یک سالگی (رجب ۸۹۳) پدرش را از دست داد. پس از مرگ حیدر، صوفیان صفویه در اردبیل جمع شدند و سلطان علی پادشاه، پسر ارشد حیدر را به جانشین پدر تعیین کردند و اندک زمانی بر پیروان صفویه در اردبیل افزوده شد.<ref>{{پک|نوایی|غفاری‌فرد|۱۳۹۲|ک=تاریخ صفویه|ص=57}}</ref>
پدرش شیخ حیدر به همراه مریدان خود - که به دلیل بر سر داشتن کلاه [[قرمز]] رنگ ''[[قزلباش]]'' (سر سرخطلا به [[زبان ترکی]]) خوانده می‌شدند برای جهاد علیه [[مسیحیان]] [[چرکس]] به نواحی [[قفقاز]] حمله کردند. توسعه‌طلبی حیدر باعث شد که با [[شروانشاهان]] وارد جنگ شود. [[سلطان یعقوب آق‌قویونلو]] در این جنگ به کمک شروانشاهان رفت و نهایتاً حیدر تیر خورد و به اسارت درآمد و جان خود را در این مبارزه از دست داد و فرزندانش نیز به اسارت درآمدند. در این زمان اسماعیل کودکی شیرخوار بود. بر اساس نوشته‌های [[احمد کسروی]]، اجداد صفویه به احتمال قوی تا شیخ حیدر، [[سنی|اهل تسنن]] و [[شافعی]] بوده‌اند.<ref>[http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2012/03/120320_l44_kasravi_leading_hasouri کسروی پیشرو پژوهشگران مستقل]، بی‌بی‌سی فارسی</ref>
 
اسماعیل به همراه مادر و دو برادرش در [[استخر (شهر)|استخر]]، [[استان فارس|فارس]] به مدت چهار سال و نیم زندانی شدند.<ref>عالم آرای عباسی، ص ۳۲؛ جهانگشای خاقان، صص ۴۴–۴۶</ref> در این دوره سلطان یعقوب آق‌قویونلو مرد و بین فرزندانش رستم و [[بایسنقر]] جنگ درگرفت و رستم برای مقابله با بایسنقر، «سلطان علی» برادر بزرگ اسماعیل و خانواده‌اش را آزاد کرد، تا بتواند از پشتیبانی [[قزلباش]]ان خانقاه اردبیل برخوردار شود. سلطان علی با شکوه فراوان وارد [[تبریز]] شد و با سپاهی از [[صوفیان]] بایسنقر را شکست داد. رستم از قدرت سلطان علی به وحشت افتاد و وی را در میانه راه [[تبریز]] و [[اردبیل]] به قتل رساند. سلطان علی برادر هفت ساله‌اش اسماعیل را به یاران صمیمی و وفادارش سپرد.