اختلال خوردن: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲:
 
 
اختلال خوردن، نوعی اختلال در نحوه غذا خوردن است كه از حالت طبیعی خارج شده است. مثلا اگر فرد از خوردن غذای كافی امتناع می‌كند، یا بیش از اندازه غذا می‌خورد، یا پس از مصرف غذا اقدام به مصرف مسهل می‌كند، یا عمدا استفراغ می‌كند و یا تركیبی از اختلالات فوق را داشته باشد، به اختلال خوردن مبتلا شده است.
روانشناسان شناختی پیوسته کوشیده‌اند تا خطاهای شناختی افراد مبتلا به اختلالات خوردن را شناسایی کنند.
 
اختلال خوردن، شامل افكار و رفتارهای كنترل نشده ای است كه الگوهای بیمارگونه ی غذا خوردن را القاء می‌كنند. زنان و مردانی كه به این اختلال دچارند، تصور غیر واقعی و تحریف شده ای از بدن خود دارند. مثلا این افراد همیشه فكر می‌كنند كه بیش از حد چاق هستند.
 
== تنظیم هیجانی و اختلال خوردن ==
 
روانشناسان شناختی پیوسته کوشیده‌اند تا خطاهای شناختی افراد مبتلا به اختلالات خوردن را شناسایی کنند. در سال‌های اخیر، با پی بردن به نقش خلق منفی به عنوان یکی از عوامل مؤثر در بروز این اختلال، تحقیقات زیادی در حوزه هیجان و تنظیم هیجانی در حوزه اختلالات خوردن صورت گرفت.<ref>Wegner, K.E. , Smyth, J.M. , Crosby, R.D. , Wittrock, D. , Wonderlich, S.A. , Mitchell, J.E. , 2002. An evaluation of the relationship between mood and binge eating in the natural environment using ecological momentary assessment. International Journal of Eating Disorders 32, 352–361</ref> محققین بر این باورند که افراد مبتلا به اختلالات خوردن در تنظیم هیجانات خود با مشکلاتی روبرو هستازم ند و مهارت‌های لازم برای مقابله با هیجانات منفی را ندارند و خوردن راهکاری است که به وسیله آن می‌توانند برای مدتی هر چند کوتاه از این احساسات ناخوشایند فاصله بگیرند<ref>Smyth, J.M. , Wonderlich, S.A. , Heron, K.E. , Sliwinski, M.J. , Crosby, R.D. , Mitchell, J.E. , Engel, S.G. , 2007. Daily and momentary mood and stress are associated with binge eating and vomiting in bulimia nervosa patients in the natural environment. Journal of Consulting and Clinical Psychology 75, 629–638.</ref>
 
تنظیم هیجانی ریشه در مطالعه دفاع‌های روان شناختی، استرس و مکانسیم‌های مقابله، نظریه دلبستگی و نظریه هیجان دارد. تنظیم هیجانی به عنوان یک سازه مستقل نخستین بار در پژوهش‌های رشد کودک و پس از آن در مطالعات بزرگسالی وارد شد. برمبنای رویکرد کارکردگرایی، هیجانات از آن جهت که غالباً پاسخی سازگارانه‌ای به مشکلات و موقعیات هستند، تکامل یافته‌اند. نظریه‌های هیجانی بر اهمیت هیجانات در بروز پاسخ‌های حرکتی، فیزیولوژیکی و رفتاری، تسهیل‌سازی فرایند تصمیم گیری، تقویت حافظه و تعاملات بین فردی تأکید دارند، با این وجود هیجانات همان طور که می‌توانند کمک‌کننده باشند و سبب تسهیل فراینها گردد، می‌توانند آسیب‌رسان نیز باشند. هیجانات زمانی که به گونه‌ای یا شدت نامناسب، نامرتبط با بافت مورد نظر و پایداری طولانی مدت بروز کنند، مشکل ساز تلقی می‌شوند. اصطلاح تنظیم هیجانی به خودی خود ابهام‌آمیز است؛ زیرا مشخص نمی‌شود که آیا هیجانات در جستجو تنظیم فرایند دیگری مانند افکار، پاسخ‌های رفتاری یا فیزیوژیکی هستند (تنظیم به وسیله هیجان) یا خواستار تنظیم خود می‌باشند (تنظیم هیجانات). با این حال منظور از تنظیم هیجانی، مفهوم دوم است؛ یعنی فرایندهایی که هیجانات با استفاده از آن‌ها خود را تنظیم می‌کنند. با این وجود تنظیم هیجانی به فرایندهای اشاره دارد که بر هیجانی که ما تجربه می‌کنیم، زمان و نوع تجربه و نحو بروز آن اثر می‌گذارد.<ref>Gross, J. J. ~1998b!. The emerging field of emotion regulation: An integrative review. Review of General Psychology, 2, 271–299</ref>