جلال‌الدین خوارزمشاه: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
برچسب‌ها: حذف حجم زیادی از مطالب منبع‌دار ویرایشگر دیداری
Telluride (بحث | مشارکت‌ها)
جز ویرایش 86.57.16.131 (بحث) به آخرین تغییری که 5.214.106.91 انجام داده بود واگردانده شد
برچسب: واگردانی
خط ۹۹:
جلال الدین دو دختر داشت یکی از آنها، همان دختری است که دایه او متهم به مسموم ساختن و کشتن قیقمار شاه بود. (این دختر نوهٔ اتابک سعد بن زنگی بود)
دومین دختر سلطان، همراه آن بخش از حرم پادشاهی به اسارت مغولان درآمده بود، به مغولستان برده شده و در آنجا پرورش یافت. او در هنگام اسارت دو ساله بود. مادر او، که معلوم نیست کدام یک از همسران جلال الدین است به ازدواج جرماغون سردار مغول در می‌آید.
 
== شعر در وصف جلال الدین ==
در سال ۱۳۳۰ خورشیدی، [[حمیدی شیرازی]]، چکامه‌ای زیبا به نام در امواج سند در ستایش دلاوری و میهن دوستی سلطان جلال الدین خوارزمشاه سرود که در همان سال جایزهٔ نخست مسابقه شعر وطن را به دست آورد؛ و اینک آن سروده:
 
{{شعر}}
{{ب|به مغرب سینه مالان قرص خورشید|نهان می‌گشت پشت کوهساران}}
{{ب|فرو می‌ریخت گردی زعفران رنگ|به روی نیزه‌ها و نیزه داران}}
{{ب|ز هر سو بر سواری غلت می‌خورد|تن سنگین اسبی تیر خورده}}
{{ب|به زیر باره می‌نالید از درد|سوار زخم دار نیم مرده}}
{{ب|ز سم اسب می‌چرخید بر خاک|به سان گوی خون آلود، سرها}}
{{ب|ز برق تیر می‌افتاد در دشت|پیاپی دست‌ها دور از سپرها}}
{{ب|میان گردهای تیره چون میغ|زبان‌های سنان‌ها برق می‌زد}}
{{ب|لب شمشیرهای زندگی سوز|سران را بوسه‌ها بر فرق می‌زد}}
{{ب|نهان می‌گشت روی روشن روز|به زیر دامن شب در سیاهی}}
{{ب|در آن تاریک شب می‌گشت پنهان|فروغ خرگه خوارزمشاهی}}
{{ب|دل خوارزمشه یک لمحه لرزید|که دید آن آفتاب بخت خفته}}
{{ب|ز دست ترکتازی‌های ایام|به آبسکون شهی بی تخت، خفته}}
{{ب|اگر یک لحظه امشب دیر جنبد|سپیده دم جهان در خون نشیند}}
{{ب|به آتش‌های ترک و خون تازیک|ز رود سند تا جیحون نشیند}}
{{ب|به خوناب شفق در دامن شام|به خون آلوده ایران کهن دید}}
{{ب|در آن دریای خون در قرص خورشید|غروب آفتاب خویشتن دید}}
{{ب|به پشت پردهٔ شب دید پنهان|زنی چون آفتاب عالم افروز}}
{{ب|اسیر دست غولان گشته فردا|چو مهر آید برون از پردهٔ روز}}
{{ب|به چشمش ماده آهویی گذر کرد|اسیر و خسته و افتان و خیزان}}
{{ب|پریشان حال و آهو بچه‌ای چند|سوی مادر دوان وز وی گریزان}}
{{ب|چه اندیشید آن دم، کس ندانست|که مژگانش به خون دیده تر شد}}
{{ب|چو آتش در سپاه دشمن افتاد|وز آتش هم کمی سوزنده تر شد}}
{{ب|زبان نیزه اش در یاد خوارزم|زبان آتشی در دشمن انداخت}}
{{ب|همه تیغش به یاد ابروی دوست|به هر جنبش سری در دامن انداخت}}
{{ب|چو لختی در سپاه دشمنان ریخت|از آن شمشیر سوزان آتش تیز}}
{{ب|خروش از لشکر انبوه برخاست|که از این آتش سوزنده پرهیز}}
{{ب|در آن باران تیغ و برق پولاد|میان شام رستاخیز می‌گشت}}
{{ب|در آن دریای خون در دشت تاریک|به دنبال سر چنگیز می‌گشت}}
{{ب|بدان شمشیر تیز عافیت سوز|در آن انبوه، کار مرگ می‌کرد}}
{{ب|ولی چندان که برگ از شاخه می‌ریخت|دو چندان می‌شکفت و برگ می‌کرد}}
{{ب|سرانجام آن دو بازوی هنرمند|ز کشتن خسته شد وز کار واماند}}
{{ب|چو آگه شد که دشمن خیمه اش جست|پشیمان شد که لختی ناروا ماند}}
{{ب|عنان بادپای خسته پیچید|چو برق و باد، زی خرگاه آمد}}
{{ب|دوید از خیمه خورشیدی به صحرا|که گفتندش سواران: شاه آمد}}
{{پایان شعر}}<ref>دیوان حمیدی، جلد اول، ص 193 تا 197</ref>
 
 
فرضیه یی وجود دارد بر این مبنی که شمسی که در سال 642 قمری بر مولانا رومی وارد میشود همان سلطان جلال الدین خوارزمشاه است.(محمدعلی طهماسب زاده)
 
== منابع ==