طغرل بیک: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Last author (بحث | مشارکت‌ها)
جز تصحیح لینک باورد به ابیورد←‏ورود سلجوقیان به خراسان و تصاحب قدرت
Last author (بحث | مشارکت‌ها)
حذف لینک اشتباه ترکمانان عراقی←‏آغاز کار طغرل و درگیری با مسعود غزنوی
خط ۴۴:
== آغاز کار طغرل و درگیری با مسعود غزنوی ==
[[پرونده:Gaznaly-seljuk Dandanaqan.jpg|بندانگشتی|450px|چپ|نبرد دندانقان میان سلجوقیان و غزنویان]]
نخستین ردپای طغرل در تاریخ سیاسی سلجوقیان را می‌توان در نگارش نامه‌ای از طغرل به همراه یبغو و داوود، به ابوافضل سوری دانست، که در آن با تقاضای میانجیگری بین آنان و سلطان [[سلطان مسعود غزنوی|مسعود]] و شرح وضعیت ناگوار خود، ولایت [[نسا]] و [[فراوه]] را در ازای ارسال یکی از سران خود به عنوان گروگان، از مسعود غزنوی درخواست نمودند.<ref>{{پک|باسورث|۱۳۸۱|ک=تاریخ ایران کمبریج|ص=۲۷}}</ref> آنان همچنین متعهد شدند که جلوی تاخت و تاز [[ترکمن‌ها|ترکمانان]] [[عراق|عراقی]] و [[خوارزم|خوارزمی]] را گرفته و از سربرآوردن شورشیان در بلخان کوه، دهستان، اطراف خوارزم و [[آمودریا|جیحون]] جلوگیری نمایند. پس از انجام این نامه‌نگاری و مجموعه حوادث و جنگی که در واکنش مسعود به درخواست [[سلجوقیان]] به سال ۴۲۶ ه‍. ق/۱۰۳۴ م در نزدیکی نسا رخ داد، این شهر به نام طغرل قرار گرفت.<ref>{{پک|اقبال|۱۳۹۲|ک=تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه|ص=۱۷۲}}</ref> عده‌ای نیز این سال را مصادف با فتح [[نیشابور]] و [[سرخس]] توسط طغرل و [[چغری‌بیگ|چغری]] می‌دانند.<ref>{{پک|اشپولر|۱۳۶۹|ک=تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی|ص=۲۱۹}}</ref> در سال ۴۲۹ ه‍. ق/۱۰۳۷ م، نبرد دیگری میان قوای سلجوقی و [[غزنویان|غزنوی]] در نزدیکی سرخس رخ داد که به شکست سخت غزنویان، برتری نظامی سلجوقیان در خراسان و انحطاط لشکر غزنوی در برابر آنان منجر شد.<ref>{{پک|حلمی|۱۳۹۰|ک=دولت سلجوقیان|ص=۱۸}}</ref> طی سال‌های ۴۲۸ و ۴۲۹ ه‍.ق سلجوقیان بر تمام [[خراسان بزرگ]] جز [[بلخ]] تسلط یافتند.<ref>{{پک|Peacock|2015|ک=Great Seljuk Empire|ص=}}</ref>
 
پس از تسلط بر خراسان، سلجوقیان در سال ۴۲۹ ه‍. ق/۱۰۳۷ م طغرل را به ریاست خویش برگزیدند و به نام او به عنوان نخستین سلطان سلجوقی خطبه خوانده شد.<ref>{{پک|حلمی|۱۳۹۰|ک=دولت سلجوقیان|ص=۱۸}}</ref> [[ابراهیم ینال]]، برادر ناتنی طغرل، نیشابور را به وسیلهٔ دویست سوار و انجام رایزنی‌هایی، فتح کرد و در نخستین جمعهٔ پس از ورود به نیشابور، در [[مسجد جامع نیشابور (شهر کهن)|مسجد جامع]]، به نام طغرل خطبه خواند و مدتی بعد نیز، طغرل در میان استقبال بزرگان نیشابور وارد آن شهر شد و پس از اقامت در باغ [[شادیاخ]]، بر تخت سلطنت مسعود غزنوی تکیه زد.<ref>{{پک|بازورث|دران|دبلوا|راجرز|کاهن|لمبتون|هیلنبراند|۱۳۸۰|ک=سلجوقیان|ص=۷۹|رف=سلجوقیان}}{{سخ}}{{پک|Bosworth|ف=Ṭoghri̊l (I) Beg|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}{{سخ}}{{پک|اقبال|۱۳۹۲|ک=تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه|ص=۱۷۲، ۱۹۰}}{{سخ}}{{پک|سرفراز|آورزمانی|۱۳۸۹|ک=سکه‌های ایران از آغاز تا دوران زندیه|ص=۲۰۸}}</ref><ref>{{پک|باسورث|۱۳۸۱|ک=تاریخ ایران کمبریج|ص=۲۸، ۳۰}}</ref> برخی نیز تاریخ این حوادث را مصادف با سال ۲۹–۱۰۲۸ م می‌دانند.<ref>{{پک|The Editors of Encyclopaedia Britannica|1998|ف=Toghrïl Beg|ک=Encyclopædia Britannica|زبان=en}}</ref> لازم است ذکر شود که چغری بیک قصد غارت نیشابور را پس از فتح آن داشت، اما طغرل با استناد بر درخواست خلیفه از سلجوقیان مبنی بر عدم کشتار و غارت آن شهر و با اتکا به مقام ارشد خویش در میان سلجوقیان، با پرداخت چهل هزار دینار به چغری بیک، رضایت وی را در جهت چشم‌پوشی از نیتش جلب کرد.<ref>{{پک|رضائیان|۱۳۹۱|ف=بررسی و مقایسهٔ روند مشروعیت‌یابی سیاسی سلاطین سلجوقی :طغرل (۴۲۹–۴۵۵ه‍.ق) و سنجر (۵۱۱–۵۵۲ه‍.ق)|ک=مطالعات تاریخ اسلام}}</ref> پس از وقوع دو جنگ — که هر کدام از طرفین درگیر، توانستند در یکی از آن‌ها پیروز شوند — مسعود پس از تجهیز و آماده‌سازی نیروهای خود در [[هرات]] به سال ۴۳۱ ه‍.ق به منظور مقابله با ترکمانان، این شهر را ترک گفته و در تعقیب طغرل، به نواحی [[طوس]]، [[باورد]] و نسا رفت اما طغرل موفق به فرار شد. سلطان مسعود، زمستان سال ۴۳۱ ه‍.ق را در نیشابور سپری کرد و سپس در جهت دستیابی به طغرل از آن شهر خارج شد. شدیدترین و مهم‌ترین نبرد طرفین در [[نبرد دندانقان|دندانقان]] و در سال ۴۳۱ ه‍.ق صورت گرفت که در طی آن لشکر غزنوی به علل مختلف از جمله غرور مسعود و بی‌توجهی به مشورت اطرافیان، برکنار نمودن خدمتگزاران وفادار، پیوستن عده‌ای از سپاهیان به سلجوقیان و ترغیب دیگر سپاهیان به فرار توسط آنان و علل متعدد دیگر، شکست سختی را متحمل شد و با این شکست کار غزنویان در برابر سلجوقیان به پایان رسید و سلطان مسعود نیز مدتی پس از این واقعه، کشته شد.<ref>{{پک|حلمی|۱۳۹۰|ک=دولت سلجوقیان|ص=۱۸}}{{سخ}}{{پک|ستار زاده|۱۳۸۶|ک=سلجوقیان|ص=۳۹–۲۹}}{{سخ}}{{پک|بازورث|دران|دبلوا|راجرز|کاهن|لمبتون|هیلنبراند|۱۳۸۰|ک=سلجوقیان|ص=۷۸|رف=سلجوقیان}}{{سخ}}{{پک|اشپولر|بازورث|سومر|کاهن|مینورسکی|۱۳۸۵|ک=ترکان در ایران|ص=۱۳|رف=ترکان}}{{سخ}}{{پک|The Editors of Encyclopaedia Britannica|1998|ف=Toghrïl Beg|ک=Encyclopædia Britannica|زبان=en}}{{سخ}}{{پک|Bosworth|ف=Ṭoghri̊l (I) Beg|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}{{سخ}}{{پک|اشپولر|۱۳۶۹|ک=تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی|ص=۲۲۲}}{{سخ}}{{پک|اقبال|۱۳۹۲|ک=تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه|ص=۱۷۳}}</ref> پس از پیروزی در دندانقان، طغرل به همراه دیگر سران سلجوقی همچون چغری بیک، [[موسی یبغو]] و دیگران، با ارسال نامه‌ای به [[خلیفه|خلیفهٔ]] [[خلافت عباسیان|عباسی]]، [[قائم (خلیفه)|القائم بامرلله]]، با بیان سابقهٔ خدمات خویش و همچنین ذکر مشکلات و احوالی که توسط سلطان محمود بر آنان گذشت و بدگویی از سلطان مسعود و همچنین ذکر پیروزی بزرگ خود در برابر سلطان مسعود، منشور سلطنت را از درگاه خلیفه — که دارای قدرت معنوی زیادی بود — درخواست کردند.<ref>{{پک|ستار زاده|۱۳۸۶|ک=سلجوقیان|ص=۴۳}}</ref>