اتحاد جماهیر شوروی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰۴:
 
=== از [[جمهوری روسیه]] تا تأسیس [[اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی]]«1922-1917» ===
پس از به قدرت رسیدن [[حزب بلشویک]]، [[دولت موقت]]ی به نام [[جمهوری روسیه]] «روسیه بلشویک» به نخست وزیری [[الکساندر فیودورویچ کرنسکی|الکساندر کرنسکی]] تشکیل شد. اما این کشور، مدت کوتاهی پس از تشکیل با حمله طرفداران نظام گذشته و نیروهای خارجی به‌ویژه [[بریتانیا]] روبرو شد. این دوره به دوران [[جنگ داخلی روسیه]] معروف است و طی آن [[ارتش نوین شوروی]] با نام [[ارتش سرخ]] به کوشش [[لئون تروتسکی]] و تحت رهبری او شکل گرفت تا با ارتش جبهه سفید که متشکل از افسران و ژنرال‌های دوران تزاری بودند به جنگ بپردازد. سیاستهای اقتصادی جمهوری روسیه بین سال‌های [[۱۹۱۷ (میلادی)|۱۹۱۷]] تا [[۱۹۲۱ (میلادی)|۱۹۲۱]] به‌ کمونیسم جنگی معروف است. [[بانک|بانک‌ها]]، خطوط [[راه‌آهن]] و کشتی‌رانی و خلاصه تمامی صنایع و... ملی شدند و اقتصاد پولی نیز محدود گردید. به‌ زودی مخالفت جدّی گسترش یافت. روستائیان می‌خواستند درآمد حاصل از فروش محصولات خود را به‌صورت نقدی دریافت کنند، و از این‌که مازاد درآمد آن‌ها برای تأمین هزینه‌های جنگ داخلی در روسیه توسّط دولت ضبط می‌شد، احساس ناخشنود بودند. البته این مخالفان بعدها شدیدًا سرکوب شدند. ۵ سال بعد، در ۳۰ دسامبر ۱۹۲۲ و پس از سرکوب مخالفان و دشمنان، [[حزب بلشویک]] که نام خود را به [[حزب کمونیست اتحاد شوروی|حزب کمونیست اتّحاد شوروی]] تغییر داده بود تأسیس کشور «اتّحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی» را اعلام کرد. این کشور با امضای معاهده اتحاد توسط جماهیر فدرال سوسیالیستی [[جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه شوروی|روسیه]] و [[جمهوری فدراتیو سوسیالیستی قفقاز جنوبی شوروی|ماورای قفقاز((قفقاز]] جنوبی))]] و جماهیر سوسیالیستی [[جمهوری شوروی سوسیالیستی بلاروس|بلاروس]] و [[جمهوری شوروی سوسیالیستی اوکراین|اوکراین]] تشکیل شد.
[[پرونده:Lenin 1920.jpg|بندانگشتی|ولادیمیر لنین]]
 
=== [[اتحاد شوروی]] در دوران [[ولادیمیر لنین]]«1924-1922» ===
پس از تأسیس اتحاد شوروی در سال ۱۹۲۲، ولادیمیر لنین به رهبری اتحاد شوروی و دبیرکل حزب کمونیست این کشور برگزیده شد. ولادیمیر لنین که در آن زمان ۵۲ سال داشت، پایتخت کشور را از [[سن پترزبورگ]] به [[مسکو]] منتقل کرد و [[کاخ بزرگ کرملین]] را پایگاه حکومتی خویش و کاخ سفید را پایگاه حکومتی رئیس‌جمهور [[جمهوری فدرال سوسیالیستی روسیه شوروی]] قرار داد. در مواجهه با مخالفت روستائیان، [[ولادیمیر لنین|لنین]] به یک عقب‌نشینی راهبردی در [[کمونیسم]] جنگی تحت عنوان سیاست جدید اقتصادی پرداخت. روستائیان از پرداخت عوارض [[عمده‌فروشی]] محصولات خود رها شدند و اجازه یافتند تا مازاد تولید خود را در بازار آزاد بفروشند. بازرگانی دراثر مجازشدن تجارت خرده‌پای خصوصی رونق یافت. حکومت نیز مسئول بانکداری، حمل و نقل، صنعت سنگین، و امکانات عمومی شد. اگرچه مخالفت برجای مانده در میان کمونیست‌ها موجب انتقاد از روستائیان ثروتمند یا [[کولاک (روسیه)|کولاکها]] شد که از سیاست اقتصادی جدید سود می‌بردند، امّا این برنامه به‌ خوبی مفید بودن خود را ثابت کرد و اقتصاد روسیه را مجدداً احیا نمود. دیری نپایید که اختلاف رهبران شوروی در نحوه پیشبرد سیاست‌های اقتصادی بالا گرفت. سرانجام در سال ۱۹۲۴، ولادیمیر لنین پس از ۲ سال رهبری اتحاد شوروی و در سن ۵۴ سالگی، پس از سومین [[سکته مغزی]] درگذشت و پیکرش [[مومیایی]] شد و در [[آرامگاه لنین]] قرار داده شد.[[پرونده:StalinEnLaConferenciaDeYalta--TR 002828 A.jpg|بندانگشتی|ژوزف استالین]]
 
=== [[اتحاد شوروی]] در دوران [[ژوزف استالین]]«1953-1924» ===
خط ۱۱۵:
 
=== [[اتحاد شوروی]] در دوران [[نیکیتا خروشچف]]«1964-1953» ===
در سال ۱۹۵۳ بعد از مرگ ژوزف استالین، جانشینان او به رهبری دسته‌جمعی پرداختند ولی در پایان [[نیکیتا خروشچف]]، در حالی که ۵۹ سال داشت، توانست قدرت را به دست آورد. یکی از اقدامات مهم خروشچف، بستن [[پیمان ورشو|پیمان نظامی ورشو]] با تعدادی از کشورهای بلوک شرق به عنوان اقدامی متقابل در برابر پیمانهای ناتو و سنتو در سال ۱۹۵۵ بود. خروشچف سازمان اطلاعات و امنیت اتحاد شوروی «[[کاگ‌ب]]» را تأسیس کرد. در سال ۱۹۵۶ خروشچف در [[کنگره بیستم حزب کمونیست اتّحاد شوروی]] کشتارهای استالین را مورد شماتت قرار داد و در جهت تخریب چهرهٔ استالین برآمد. در دوران نیکیتا خروشچف بسیاری از سخت‌گیری‌های دوره [[استالین]] تعدیل شد. بسیاری از زندانیان سیاسی و عقیدتی آزاد شدند و به بسیاری که در دوره استالین به عنوان جاسوس و مخالف اعدام شده بودند، اعاده حیثیت شد. همچنین در این دوران قانون تجارت آزاد تا حدی پذیرفته شد که آثار جبران ناپذیری را بر بدنهٔ [[نظام سوسیالیستی]] که پشتیبان [[اقتصاد هدایت شده]] بود، وارد آورد؛ که بعدها به سلسله حوادث و رخدادهایی انجامید تا [[فروپاشی شوروی|فروپاشی اتحاد شوروی]]. حتی سیاست زمین‌های بکر در عرصه کشاورزی انجام شد که ترکیب جمعیتی [[جمهوری شوروی سوسیالیستی قزاقستان|قزاقستان]] را به هم زد و تعداد خارجی‌ها از [[مردم قزاق|قزاق‌ها]] بیشتر شد. البته سپس این سیاست شکست خورد. در دورهٔ خروشچف بیشتر به [[صنایع سنگین]] توجه می‌شد تا تولید کالاهای مصرفی. این اقدامات وی با مخالفت شدید [[محافظه‌کاری|محافظه‌کاران]] حزب کمونیست رو به رو شد. بدین ترتیب، تلاش‌های تخریب شخصیت خروشچف از جناح‌های مختلف آغاز شد. این درگیری‌های سیاسی نه تنها شامل تخریب وجههٔ خود شخص خروشچف بود، بلکه پسر او یعنی «[[لئونید خروشچف]]» که در جنگ مفقودالاثر شده بود را نیز دربرگرفت. در سال ۱۹۵۷، اتحاد شوروی با فرستادن ماهواره [[اسپوتنیک۱]] به مدار زمین، عصر فضا را آغاز کرد. اتحاد شوروی برای اولین بار [[یوری گاگارین]]، که خلبانی در [[نیروی هوایی شوروی|نیروی هوایی اتحاد شوروی]] بود را با [[فضاپیمای وستوک|فضاپیمای وستوک ۱]] به فضا فرستاد و پس از چندی با سفینهٔ بی‌سرنشین خاک کرهٔ ماه را به زمین آورد. در اوایل دهه ۱۹۶۰، رهبران حزب کمونیست، نیکیتا خروشچف را با توطئه [[لئونید برژنف]] مجبور به استعفاء کردند؛ به خصوص که در آن زمان خروشچف پیرتر شده بود و توانایی کارش افت کرده بود. بالاخره درسال ۱۹۶۴، نیکیتا خروشچف پس از ۱۱ سال رهبری اتحاد شوروی، برکنار شد.
[[پرونده:Brezhnev-color.jpg|بندانگشتی|لئونید برژنف]]
 
=== [[اتحاد شوروی]] در دوران [[لئونید برژنف]]«1982-1964» ===
پس از دوره‌ای رهبری دسته‌جمعی، [[لئونید برژنف]] در سال ۱۹۶۴ قدرت را به دست گرفت. اما این بار بر خلاف دوره خروشچف که دبیرکل علاوه بر مقام دبیر اولی حزب کمونیست مقام نخست‌وزیری اتحاد شوروی را هم از سال ۱۹۵۸ داشت، یعنی نخست وزیری وجود نداشت و دبیرکل حزب کمونیست شخصًا خود رئیس هیئت وزیران بود، این بار اعضای حزب تصمیم گرفتند که نوعی تقسیم قدرت در حزب به وجود بیاید. در نتیجه دبیرکل حزب کمونیست [[لئونید برژنف]] شد و نخست‌وزیری اتحاد شوروی به «[[آلکسی کاسیگین]]» رسید. در دوره او اصلاحات سیاسی و اجتماعی که در دوره خروشچف آغاز شده بود به کندی گرایید و تسلط حزب و دولت بر تمام عرصه‌های سیاسی و اجتماعی تقویت شد. در دوره برژنف اتحاد شوروی و دیگر کشورهای کمونیستی و سوسیالیستی به [[سرمایه‌داری دولتی|سرمایه دار دولتی]] بدل شدند. یکی از مهمترین دلایل آن عقیده خاص برژنف در کشورداری بود که به [[دکترین برژنف]] مشهور است. در دوره برژنف [[شکاف چینی-شوروی|تنش بین اتحاد شوروی و چین]] بر سر رهبری بلوک شرق به اوج خود رسید. در دورهٔ برژنف فسادهای زیادی صورت گرفت به‌طوری‌که فرزندان و داماد وی نیز در آن دست داشتند. در دورهٔ رهبری برژنف بر اتحاد شوروی آزادی‌های محدودی که در دورهٔ [[خروشچف]] به مردم [[اتحاد شوروی]] داده شده بود از میان رفت و پروژهٔ استالین زدایی خروشچف کنار گذاشته شد. البته هیچ‌گاه سطح دیکتاتوری به زمان حکومت [[ژوزف استالین]] بر [[اتحاد شوروی]] نرسید. وی از سال ۱۹۶۴ تا سال ۱۹۸۲ ریاست شورای عالی اتحاد شوروی را به عهده داشت. در ۹ اکتبر ۱۹۷۷، قانون اساسی اتحاد شوروی بازنگری و مجددًا نوشته شد. سال‌های پایانی رهبری برژنف در رسانه‌های جمعیرسانه‌ها «رکود» نامیده شد. بحران همگانی در دولت اتحاد شوروی، گرایش‌های منفی در اقتصاد، توسعه بیش از حد دستگاه [[دیوان‌سالاری|دیوانسالاری]] از ویژگی‌های این دوره‌است. در دوره زمامداری برژنف بنابر خواست حکومت [[افغانستان]]<nowiki/> نیروهای اتحاد شوروی به این کشور اعزام گردیدند که پیامدهای دشواری را با خود داشت. برژنف با کشور [[آمریکا]] در دوره ریاست جمهوری [[نیکسون|ریچارد نیکسون]] همکاری فضایی برقرار ساخت که نتیجه آن [[پروژه آزمایشی آپولو–سایوز|پروژه آزمایشی آپولو-سایوز]] بود. در سال ۱۹۸۱ [[لهستان]] خود را از شوروی جدا کرد ولی همچنان به همکاری نظامی با این کشور ادامه داد. سرانجام، لئونید برژنف در سال ۱۹۸۲، پس از ۱۸ سال رهبری اتحاد شوروی و پس از چند ماه بیماری، در حالی که تقریبًا ۷۶ سال داشت، درگذشت.
[[پرونده:Yuri Andropov - Soviet Life, August 1983.jpg|بندانگشتی|یوری آندروپوف]]
 
=== [[اتحاد شوروی]] در دوران [[یوری آندروپوف]]«1984-1982» ===
یوری آندروپوف پس از مرگ لئونید برژنف در سال ۱۹۸۲ به قدرت رسید در حالی که ۶۸ سال داشت. آندروپوف از افرادی بود که بسیار مورد اطمینان برژنف بود، برای همین اول او به سمت ریاست [[کاگ‌ب|کاگ ب]] و سپس معاونت دبیرکل در حزب کمونیست برگزیده شد. آندروپوف خواهان اصلاحات اساسی در زمان برژنف بود اما هر بار که طرح مسئله می‌کرد برژنف مانع می‌شد تا اینکه به رهبری اتحاد شوروی رسید اما با خیل کثیر رهبران مفسد روبه رو بود که نمی‌توانست کاری را انجام دهد. آندروپوف در طول حکومت خود یک بار شدیدترین اخطار را در مورد مداخله در اوضاع [[افغانستان]] به آمریکا داد که در پی آن احتمال می‌رفت به [[پاکستان]] که مرکز آموزش نظامی مخالفان [[جمهوری دموکراتیک افغانستان|حکومت کمونیستی افغانستان]] شده بود حمله موشکی شود. آندروپوف در طول زمامداری خود چند مقام جوان‌تر حزبی از جمله [[گورباچف|میخائیل گورباچف]] را ارتقاء مقام داد و وارد کارهای مهم ساخت که همین‌ها بعداً باعث فروپاشی اتحاد شوروی شدند. سرانجام یوری آندروپوف پس از ۱۶ ماه رهبری اتحاد شوروی و در سال ۱۹۸۴ و در سن ۶۹ سالگی، درگذشت.
[[پرونده:Konstantin Chernenko (retouched).jpg|بندانگشتی|[[کنستانتین چرنینکو]]]]
 
=== اتحاد شوروی در دوران [[کنستانتین چرنینکو]]«1984-1985» ===
او رهبر اتحاد شوروی بود که در سال ۱۹۸۴، پس از مرگ [[یوری آندروپوف]] به قدرت رسید. او رکورد کوتاهترین مدت رهبری [[اتحاد شوروی]] را دارد. وی اقدام خاصی در دوره حکومتش انجام نداد. سرانجام، کنستانتین چرنینکو در سال ۱۹۸۵، پس از ۱۳ ماه رهبری اتحاد شوروی درگذشت.
سطر ۱۳۷ ⟵ ۱۳۹:
'''اصلاحات اقتصادی:'''محدود کردن تولید، فروش و مصرف [[نوشیدنی الکلی|نوشیدنی‌های الکلی]]-ایجاد بخشهای غیردولتی مانند خصوصی، تعاونی و… در اقتصاد شوروی
 
اگرچه اصلاحات اجتماعی گورباچف نقش چندانی در فروپاشی اتحاد شوروی نداشت؛ اما اصلاحات سیاسی و اقتصادی گورباچف ضربات مهلکی را بر پیکره این کشور وارد آوردند. اصلاحات سیاسی گورباچف یگانگی کشور و [[حزب کمونیست]] را پایان داد؛ هر چند که بهتر کردن روابط اتحاد شوروی با غرب باعث شد گورباچف در سال ۱۹۹۰ [[جایزه صلح نوبل]] را از آن خود کند. عدم پیروی از [[دکترین برژنف]] باعث شد طی چند انقلاب، چند دولت کمونیستی [[اروپای شرقی]] سقوط کنند و بدین ترتیب حامیان اتحاد شوروی یک به یک از میان بروند. بیرون کشیدن نیروهای شوروی از [[جمهوری دموکراتیک افغانستان|افغانستان]] باعث شد [[جنگ داخلی]] بزرگی راه بیفتد و [[جمهوری دموکراتیک افغانستان|حکومت کمونیستی افغانستان]] نیز در فوریه ۱۹۸۸ سرنگون شود و ۱۵۰۰۰ شهروند شوروی را به کام مرگ بفرستد. اصلاحات اقتصادی گورباچف نیز آخرین ضربات مهلک را بر پیکره اتحاد شوروی وارد آورد؛ زیرا محدود کردن تولید، فروش و مصرف [[نوشیدنی الکلی|نوشیدنی‌های الکلی]] باعث شد هزاران واحد صنعتی، [[میکده]]، [[بار]]، [[کلوب شبانه]] و… تعطیل شوند که همین سبب شد تا خسارتی بالغ بر ۱۰۰میلیارد روبل به اقتصاد شوروی بخورد. ایجاد بخشهای غیردولتی نیز نهایتًا اقتصاد شوروی را نابود کرد. با این سیاست‌های اقتصادی، کشور به مشکلات اقتصادی بیشتر دچار شد. با پایان دههٔ ۱۹۸۰ کمبود شدید منابع اولیهٔ غذایی (گوشت و شکر) باعث معرفی دوبارهٔ سیستم زمان جنگ جیره‌بندی کوپن‌های غذایی که طبق آن هر فرد در هر ماه تنها می‌توانست مقدار معینی از هر محصول را مصرف کند شد. در قیاس با ۱۹۸۵ کسری دولت از ۰ تا ۱۰۹ میلیارد روبل افزاش یافت. مخازن طلا از ۲۰۰۰ به ۲۰۰ تن کاهش یافتند و بدهی خارجی از ۰ به ۱۲۰ میلیارد دلار رسید. این مشکلات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، خود نیز مشکل بسیار بزرگتری را به وجود آوردند؛ جنبش‌های [[ملی‌گرایی|ملی گرایانه]]. با پایان دهه ۱۹۸۰ و آغاز دهه ۱۹۹۰، این جنبشها پررنگتر هم شدند. گرچه تلاش گورباچف به نوعی برای زنده کردن [[سوسیالیسم]] در شوروی بود، اما مردم‌سالار سازی اتحاد شوروی و [[شرق اروپا|اروپای شرقی]] عملاً قدرت حزب کمونیست و حتی خود گورباچف را زیر سؤال برد. عدم سانسور و تلاش گورباچف برای ایجاد فضای باز سیاسی بدون این که خود او بخواهد باعث نفوذ انواع جنبش‌های ناسیونالیستی قومی و گاهی ضد روسی در جمهوری‌های شوروی شد. بسیاری از این جمهوری‌ها خواهان استقلال عمل بیشتری از مسکو شدند. بخصوص در جمهوری‌های بالتیک یعنی [[جمهوری سوسیالیستی استونی شوروی|استونی]]، [[جمهوری سوسیالیستی لیتوانی شوروی|لیتوانی]] و [[جمهوری سوسیالیستی لتونی شوروی|لاتویا]] که در ۱۹۴۰ و توسط [[استالین]] به خاک شوروی پیوند زده شده بودند. همچنین جنبش‌های ناسیونالیستی در جمهوری‌های اتحاد شوروی از جمله [[جمهوری سوسیالیستی گرجستان شوروی|گرجستان]]، [[جمهوری سوسیالیستی اوکراین شوروی|اوکراین]]، [[جمهوری سوسیالیستی ارمنستان شوروی|ارمنستان]] و [[جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی|آذربایجان]] فعال شدند. گورباچف سهواً باعث آزاد شدن نیرویی شده بود که نهایتاً اتحاد شوروی را نابود کرد.<sup><sup>[''[[ویکی‌پدیا:شیوه ارجاع به منابع|نیازمند یادکرد دقیق]]'']</sup></sup>پاسخ گورباچف به رشد بیشتر جدایی‌طلبی در جمهوری‌ها پیشنهاد معاهدهٔ جدیدی از اتحاد بود که طبق آن یک فدراسیون داوطلبانه در یک اتحاد شوروی دموکراتیزه شده ایجاد می‌شد. جمهوری‌های [[آسیای مرکزی|آسیای میانه]] که به قدرت اقتصادی و بازارهای اتحاد شوروی برای رشد نیاز داشتند شدیداً از معاهدهٔ جدید پشتیبانی کردند؛ اما [[اصلاح‌طلبی|اصلاح طلبان]] رادیکال‌تر باور داشتند که یک جهش ناگهانی به [[اقتصاد بازار]] نیاز است و حاضر بودند برای نیل به اهداف خود اتحاد شوروی را تجزیه کنند. نقطهٔ مقابل این اصلاح‌طلبان تندروهایی بودند که هنوز شدیداً در حزب کمونیست و ارتش قدرت داشتند. این تندروها با هرگونه روندی که امکان داشت به تجزیهٔ اتحاد شوروی بینجامد مخالف بودند. با نزدیک شدن امکان امضای معاهدهٔ جدید تندروها شورش کردند؛ هرچند که خود گورباچف نیز موافق با معاهده جدید اتحاد بود. در سال ۱۹۹۰، بزرگترین اشتباه گورباچف این بود که [[بوریس یلتسین]] را به ریاست [[جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه شوروی]] برگزید که بزرگترین اشتباهش بود. بوریس یلتسین نیز جزو [[اصلاح‌طلبی|اصلاح‌طلبانی]] بود که حاضر به فروپاشیدن اتحاد شوروی بودند؛ از این رو از همان ابتدای کارش تلاش کرد تا نیتش را عملی کند. بالاخره در سال ۱۹۹۰، اولین شکاف در اتحاد شوروی ایجاد شد؛ [[لیتوانی]] اعلام استقلال کرد و [[جمهوری لیتوانی]] تأسیس شد. اوضاع به همین منوال ادامه یافت تا در اواسط سال ۱۹۹۱،[[لتونی]] و [[استونی]] نیز اعلام استقلال کردند. اوضاع به همین گونه پیش رفت تا در ۱ ژوئیه ۱۹۹۱،[[پیمان ورشو]] رسمًا منحل شد و [[بلوک شرق]] فروپاشید. [[نیروهای مسلح]] در کادر رهبری اتحاد شوروی در اوت ۱۹۹۱ [[کودتای اوت|کودتایی]] را سازمان دادند و تلاش کردند گورباچف را از قدرت عزل کنند و نگذارند معاهدهٔ اتحاد جدید را امضا کند. اوضاع به شدت امنیتی شد. [[تانک]]ها به خیابان‌های [[مسکو]] سرازیر شدند.کاملًا [[حکومت نظامی]] برقرار شد. این اوضاع ۳ روز ادامه داشت. سرانجام این [[کودتا]] با کمک بوریس یلتسین و عده ای از شهروندان [[مسکو]] شکست خورد. [[نیروهای مسلح]] کادر رهبری اتحاد شوروی می‌خواستند با این کودتا اتحاد شوروی و حزب کمونیست را حفظ کنند اما نتیجه عکس گرفتند. در همین موقع گورباچف ۳ روز را (از ۱۹ اوت تا ۲۱ اوت) در [[حبس خانگی]] در ویلایی در [[جمهوری خودمختار کریمه|کریمه]] گذراند، و پس از آن آزاد شد و به قدرت برگشت. با این حال وی به محض بازگشت به قدرت متوجه شد که نه نهادهای سیاسی اتحاد شوروی و نه [[جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه شوروی|روسیه]] به فرمان‌های او عمل می‌کنند و در عوض یلتسین قدرت دارد. بدین ترتیب گورباچف مجبور شد که بسیاری از دولتمردان را اخراج کند و بسیاری از آنان را دستگیر کند. «گروه ۸» شامل ۸ نفر از رهبران کودتا بودند که دستگیر شدند. هدف گورباچف این بود که حزب کمونیست اتحاد شوروی را متحد نگاه دارد اما آن را بیشتر به سوی [[سوسیال دموکراسی]] سوق دهد. اما تناقضات زیادی در این برنامه وجود داشت. او در عین حال از [[لنین]] تمجید می‌کرد، سیستم اجتماعی [[سوئد]] را ستایش می‌کرد و قصد داشت به زور نیروهای نظامی دولت‌های [[بالتیک]] را درون اتحاد شوروی حفظ کند؛ ولی پس از این‌که حزب کمونیست پس از کودتای اوت ممنوع اعلام شد گورباچف عملاً به جز نیروهای مسلح قدرتی نداشت که یلتسین آنها را نیز با تطمیع به دور خود جمع کرده بود. اوضاع به همین منوال ادامه یافت. در ۸ دسامبر ۱۹۹۱، در ویلایی لوکس در [[جنگل]]های [[جمهوری شوروی سوسیالیستی بلاروس|بلاروس]]، روسای جمهور [[جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه شوروی|روسیه شوروی]]، [[جمهوری شوروی سوسیالیستی اوکراین|اوکراین شوروی]] و [[جمهوری شوروی سوسیالیستی بلاروس|بلاروس شوروی]]([[بوریس یلتسین]]، [[لئونید کراوچوک]] و [[استانیسلاو شوشکویچ]])گرد هم آمدند و معاهده ای را امضا کردند که بر اساس آن، [[کشورهای مستقل همسود]] پدید آمدند و [[روسیه|فدراسیون روسیه]] خود را به عنوان جانشین و وارث حقوقی اتحاد شوروی معرفی کرد. گورباچف با شنیدن این خبر، بوریس یلتسین را به از هم پاشاندن اتحاد شوروی به منظور ارتقای منافع شخصی خود متهم نمود اما سودی نداشت. آرام آرام کشور داشت از هم می‌پاشید. سرانجام در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱(۱۷ روز بعد)، میخائیل گورباچف از سمتش استعفا داد. یک هفته بعد، با تصویب پارلمان در روز 1 ژانویه، یعنی درست در اولین روز سال 1992، اتحاد شوروی رسمًا فروپاشید و به ۱۵ کشور تبدیل شد. پس از فروپاشی ۱۵ کشور جدید تأسیس شدند. این کشورهای جدید عبارتند از:[[بلاروس]]، [[اوکراین]]، [[مولداوی]]، [[استونی]]، [[لتونی]]، [[لیتوانی]]، [[گرجستان]]، [[جمهوری آذربایجان|آذربایجان]]، [[ارمنستان]]، [[ترکمنستان]]، [[قزاقستان]]، [[قرقیزستان]]، [[ازبکستان]]، [[تاجیکستان]]. از آن روز تا به حال چندین مناقشه ارضی حل نشده نیز وجود دارند:[[ترانس‌نیستریا|ترانسنیستریا]] در [[مولداوی]]، [[قره باغ]]([[آرتساخ]])در [[جمهوری آذربایجان|آذربایجان]] و همچنین [[اوستیای جنوبی]] و [[آبخاز]] در [[گرجستان]] که تابستان ۲۰۰۸ از سوی [[روسیه]] به رسمیت شناخته شد و همین سبب قطع روابط [[فدراسیون روسیه]] و [[گرجستان]] شد.
 
== سیاست ==
سطر ۱۴۵ ⟵ ۱۴۷:
=== [[سیاست خارجی اتحاد جماهیر شوروی|خارجی]] ===
==== [[جنگ جهانی دوم]] ====
اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تا سال ۱۹۳۹، مخالف جدی [[آلمان]] نازی بود، و از جمهوری‌های [[اسپانیا]] که علیه نیروهای فاشیست آلمانی و ایتالیایی در جنگ داخلی اسپانیا می‌جنگیدند، حمایت می‌نمود. اما در سال ۱۹۳۸، آلمان و قدرت‌های اصلی اروپایی معاهده مونیخ را امضاء، و طی آن، آلمان و لهستان اراضی [[چکسلواکی]] را اشغال کردند و طرح‌های آلمان برای توسعه طلبی بیشتر در شرق و نیز فقدان مخالف نسبت به آن از سوی قدرت‌های غربی بیش از پیش آشکار شد. این توافقنامه موجب ترس بیشتر اتحاد شوروی از حمله قریب‌الوقوع از سوی آلمان شد، و سبب گردید تا اتحاد شوروی با مانورهای دیپلماتیک به آن پاسخ دهد. در سال ۱۹۳۹ و با حمله برق آسای آلمان به لهستان و بمباران ورشو، اتحاد شوروی نیز به بخشهای باقی لهستان حمله کرد و آنجا را تصرف کرده و با آلمان هم‌مرز و همسایه شد و [[قرارداد عدم تجاوز|معاهده مولوتف-ریبنتروپ]] «[[معاهده عدم تعرض|پیمان عدم تجاوز]]» را با آلمان نازی امضاء نمود که مناطق تحت نفوذ را میان خود در اروپای شرقی تقسیم می‌کردند. در۱۷ سپتامبر ۱۹۳۹، ارتش آلمان به اتحاد شوروی حمله برد و تا عمق ۱۵۰ کیلومتر در خاک [[اتحاد شوروی]] نفوذ نمود و به بخش‌های شرقی [[لهستان]] حمله کرد که عمدتاً جمعیت آن نقاط را نژادهای اوکراینی و بلاروسی تشکیل می‌دادند. نیروهای اتحاد شوروی به نبردی سنگین با [[فنلاند]] در طی [[جنگ زمستان]] (۴۰–۱۹۳۹) پرداختند. این جنگ با پیروزی اتحاد شوروی خاتمه یافت و این کشور بخشی از تنگه کارلین را به دست آورد. صلح ناپایدار با آلمان زمانی پایان یافت که نیروهای محور به رهبری آلمان به مرزهای شوروی در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ سرازیر شدند. تا ماه نوامبر، ارتش آلمان، اوکراین را تسخیر کرد، [[لنینگراد]] را محاصره کرد و تهدید نمود که [[مسکو]] را نیز تصرف خواهد کرد؛ اما با تغییر موضع [[آدولف هیتلر]]، نیروهای آلمان از [[مسکو]] عقب نشستند و به [[ولگوگراد|استالینگراد]] سرازیر شدند و آنجا را تصرف کردند. نیروهای اتحاد شوروی نیز خود را به [[استالینگراد]] رساندند که همین باعث شد که یکی از بزرگترین عملیاتهای نظامی تاریخ صورت گیرد؛ [[نبرد استالینگراد]] که به شکست آلمان انجامید. پیروزی اتحاد شوروی در [[نبرد استالینگراد]]، <nowiki/>پایداری آن را به اثبات رساند و مسیر جنگ را به‌طور کامل تغییر داد. پس از شکست آلمان در این نبرد، آن‌ها توان خود را در ادامه عملیات تجاوزکارانه خود از دست دادند و اتحاد شوروی در ادامه جنگ ابتکار عمل را به دست گرفت. تا پایان ۱۹۴۳، اتحاد شوروی محاصره شهر [[لنینگراد]] را شکسته و بیشتر مناطق [[اوکراین]] را بازپس گرفته بود. تا پایان سال ۱۹۴۴، این جبهه از مرزهای اتحاد شوروی در سال ۱۹۳۹ به سوی اروپای شرقی جابجا گشته بود. نیروهای اتحاد شوروی با برتری مسلم خود وارد [[برلین]] در [[آلمان شرقی]] شدند و در مه ۱۹۴۵ آن را تصرف کردند. جنگ با آلمان در نهایت به پیروزی اتحاد شوروی انجامید. اگرچه اتحاد شوروی در [[جنگ جهانی دوم]] پیروز شد اما اقتصاد آن در اثر این مبارزه ویران شد و به کشته شدن ۲۷ میلیون نفر در این کشور انجامید. حدود ۷۰ هزار روستا نیز تخریب شده بودند. ده میلیون شهروند اتحاد شوروی قربانی سیاست سرکوبگرانه آلمان در محدوده تحت اشغال آن‌ها شدند. جوخه‌های یهودی کشی آلمان در کنار همکاران بالتیکی و اوکراینی آن‌ها به [[نسل‌کشی]] یهودیان اتحاد شوروی پرداختند. ارتش رومانی در ناحیه اشغالی [[اودسا]]، در این [[نسل‌کشی یهودیان]] شرکت کرد. طی اشغال، [[لنینگراد]] حدود یک چهارم از جمعیت خود (حدود ۱ میلیون نفر جمعیت، بیشترین میزان مرگ در طول تاریخ در یک منطقه محصور و بسته) را از دست داده بود. مناطق اشغالی متحمل غارتگری‌های ناشی از اشغال آلمان، تبعید افراد جهت بیگاری و نیز تاکتیک‌های سیاسی اتحاد شوروی مبنی بر زمین سوخته، پس از عقب‌نشینی، شدند. احتمالاً میلیون‌ها نفر نیز در مناطق اشغالی در اثر قحطی و فقدان کمک‌های اولیه پزشکی جان دادند. شاید حدود ۵/۳ میلیون نفر (یا ۵/۵ میلیون) از اسرای جنگی اتحاد شوروی در اردوگاه‌های آلمان کشته شده باشند.
 
==== [[جنگ سرد]] ====
همکاری بین متّحدین اصلی که در جنگ پیروز شده بودند، صورت گرفت و مبنایی برای بازسازی پس از جنگ و امنیت فرض شد. امّا درگیری بین اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و [[ایالات متحده آمریکا]] در منافع ملّی، که به‌عنوان جنگ سرد محسوب می‌شد، بر صحنهٔ بین‌المللی در دورهٔ پس از جنگ، با فرض نمایی عمومی از برخورد بین ایدئولوژی‌ها، غالب شد. [[جنگ سرد]] به مشاجره بین [[استالین|ژوزف استالین]] و [[هری ترومن]]، پیرامون آیندهٔ اروپای شرقی طی [[کنفرانس پوتسدام]] در تابستان ۱۹۴۵ تبدیل شد. [[روسیه]] متحمّل سه حملهٔ سنگین فاجعه‌بار غربی طی ۱۵۰ سال گذشته شده بود که عبارت بودند از [[جنگ‌های ناپلئونی]]، [[جنگ جهانی اول|جنگ جهانی اوّل]] و [[جنگ جهانی دوم]]. هدف استالین ایجاد منطقه‌ای بی‌طرف در کشورهای بین آلمان و اتّحاد شوروی بود. ترومن، استالین را به نقض [[کنفرانس یالتا]] متهم نمود. با وجود آن‌که اروپای شرقی تحت اشغال [[ارتش سرخ]] بود، امّا استالین همچنان انتظار زمانی را می‌کشید تا پروژه بمب اتمی خود را بی‌وقفه و مخفیانه پیش ببرد. در آوریل ۱۹۴۹، ایالات متّحده معاهدهٔ‌های [[پرونده:Sputnikناتو]] asmو [[سازمان پیمان مرکزی|سنتو]] ([[ناتو|NATO]] & CENTO) یا [[ناتو|پیمان دفاعی آتلانتیک شمالی]] و [[سازمان پیمان مرکزی|پیمان مرکزی]] را به عنوان دو پیمان دفاعی دوجانبه منعقد کرد تا در آن بیشتر [[جهان غرب|کشورهای غربی]] متعهّد شدند که درصورت حملهٔ نظامی به یکی از اعضاء، آن را در حکم حمله به همهٔ اعضاء تلقّی نمایند.jpg اتّحاد شوروی به‌عنوان اقدامی متقابل در برابر [[ناتو]] و صد البته [[سازمان پیمان مرکزی|بندانگشتیسنتو]]، در سال ۱۹۵۵ [[پیمان ورشو]] را با کشورهای [[شرق اروپا|چپاروپای شرقی]] و کشورهای [[بالکان]] «به جز [[یونان]] و [[جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی|یوگسلاوی]]» و با شعار «اتحاد [[اسپوتنیک-۱صلح]] اوّلینو ماهوارهٔ[[سوسیالیسم]]» ساختمنعقد کرد. تقسیم اروپا و همچنین جهان به بلوک‌های [[بلوک غرب|غرب]] و [[بلوک شرق|شرق]] بعداً بیشتر جلوهٔ جهانی پیدا نمود، به‌خصوص پس از سال ۱۹۴۹. انسانزمانی‌ که انحصار هسته‌ای ایالات متّحده با آزمایش موفقیت آمیز یک بمب متعلّق به اتحاد شوروی و تصاحب قدرت توسّط [[حزب کمونیست چین]] و تأسیس [[جمهوری خلق چین]] پایان یافت. عمده‌ترین اهداف اتّحاد شوروی، حفظ و ارتقاء امنیت ملّی و نیز حفظ تسلط بر اروپای شرقی بود. [[اتحاد شوروی]] سلطهٔ خود را بر [[پیمان ورشو]] از طریق سرکوب [[انقلاب ۱۹۵۶ مجارستان]]، قلع‌وقمع نهضت اصلاح‌طلب [[بهار پراگ]] در [[چکسلواکی]] به سال ۱۹۵۷،۱۹۶۸، و پشتیبانی از سرکوب جنبش انسجام در مدار[[لهستان]] زمیندر قراراوایل گرفتدههٔ ۱۹۸۰، حفظ نمود. همان‌طور که اتّحاد شوروی به حفظ کنترل شدید خود بر حوزهٔ نفوذش در اروپای شرقی ادامه می‌داد، جنگ سرد راه خود را به‌سوی تشنج‌زدایی متوجّه ساخت، و الگویی پیچیده‌تر از روابط بین‌المللی که در آن، به روشنی دیگر شکاف مشخّصی بین بلوک‌های مقابل در دههٔ ۱۹۷۰ وجود نداشت. کشورهای کمتر قدرتمند مجال بیشتری برای اظهار استقلال خود داشتند، و دو ابرقدرت تا حدودی می‌توانستند منافع مشترک خود را با تلاش برای کنترل بیشتر بر گسترش و تکثیر تسلیحات هسته‌ای از طریق پیمان‌هایی همچون سالت ۱، سالت ۲ و [[پیمان موشک‌های ضد بالستیک|پیمان موشکهای ضد بالستیک]] مشخّص نمایند. [[روابط ایالات متحده آمریکا و اتحاد شوروی|روابط آمریکا و شوروی]] در پی [[حمله شوروی به افغانستان]] و انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا در سال ۱۹۸۰ و انتخاب [[رونالد ریگان]] که به عنوان یک ضدّ کمونیست پروپاقرص بود، در سال ۱۹۷۹ برهم خورد؛ امّا زمانی‌که در اواخر دههٔ ۱۹۸۰ روس‌ها شروع به رفع ابهامات موجود نمودند، بهبود یافت. امّا با فروپاشی اتّحاد شوروی در سال ۱۹۹۱، [[روسیه]] جایگاه خود را به‌عنوان ابرقدرت که در پی پیروزی در [[جنگ جهانی دوم]] به‌دست آورده بود، از کف داد.
در آوریل ۱۹۴۹، ایالات متّحده معاهدهٔ‌های [[ناتو]] و [[سازمان پیمان مرکزی|سنتو]] ([[ناتو|NATO]] & CENTO) یا [[ناتو|پیمان دفاعی آتلانتیک شمالی]] و [[سازمان پیمان مرکزی|پیمان مرکزی]] را به عنوان دو پیمان دفاعی دوجانبه منعقد کرد تا در آن بیشتر [[جهان غرب|کشورهای غربی]] متعهّد شدند که درصورت حملهٔ نظامی به یکی از اعضاء، آن را در حکم حمله به همهٔ اعضاء تلقّی نمایند. اتّحاد شوروی به‌عنوان اقدامی متقابل در برابر [[ناتو]] و صد البته [[سازمان پیمان مرکزی|سنتو]]، در سال ۱۹۵۵ [[پیمان ورشو]] را با کشورهای [[شرق اروپا|اروپای شرقی]] و کشورهای [[بالکان]] «به جز [[یونان]] و [[جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی|یوگسلاوی]]» و با شعار «اتحاد [[صلح]] و [[سوسیالیسم]]» منعقد کرد. تقسیم اروپا به بلوک‌های [[بلوک غرب|غربی]] و [[بلوک شرق|شرقی]] بعداً بیشتر جلوهٔ جهانی پیدا نمود، به‌خصوص پس از سال ۱۹۴۹. زمانی‌که انحصار هسته‌ای ایالات متّحده با آزمایش یک بمب متعلّق به اتحاد شوروی و تصاحب قدرت توسّط [[حزب کمونیست چین]] و تأسیس [[جمهوری خلق چین]] پایان یافت. عمده‌ترین اهداف اتّحاد شوروی، حفظ و ارتقاء امنیت ملّی و نیز حفظ تسلط بر اروپای شرقی بود. [[اتحاد شوروی]] سلطهٔ خود را بر [[پیمان ورشو]] از طریق سرکوب [[انقلاب ۱۹۵۶ مجارستان]]، قلع‌وقمع نهضت اصلاح‌طلب [[بهار پراگ]] در [[چکسلواکی]] به سال ۱۹۶۸، و پشتیبانی از سرکوب جنبش انسجام در [[لهستان]] در اوایل دههٔ ۱۹۸۰، حفظ نمود. همان‌طور که اتّحاد شوروی به حفظ کنترل شدید خود بر حوزهٔ نفوذش در اروپای شرقی ادامه می‌داد، جنگ سرد راه خود را به‌سوی تشنج‌زدایی متوجّه ساخت، و الگویی پیچیده‌تر از روابط بین‌المللی که در آن، به روشنی دیگر شکاف مشخّصی بین بلوک‌های مقابل در دههٔ ۱۹۷۰ وجود نداشت. کشورهای کمتر قدرتمند مجال بیشتری برای اظهار استقلال خود داشتند، و دو ابرقدرت تا حدودی می‌توانستند منافع مشترک خود را با تلاش برای کنترل بیشتر بر گسترش و تکثیر تسلیحات هسته‌ای از طریق پیمان‌هایی همچون سالت ۱، سالت ۲ و [[پیمان موشک‌های ضد بالستیک|پیمان موشکهای ضد بالستیک]] مشخّص نمایند. [[روابط ایالات متحده آمریکا و اتحاد شوروی|روابط آمریکا و شوروی]] در پی [[حمله شوروی به افغانستان]] و انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا در سال ۱۹۸۰ و انتخاب [[رونالد ریگان]] که به عنوان یک ضدّ کمونیست پروپاقرص بود، در سال ۱۹۷۹ برهم خورد؛ امّا زمانی‌که در اواخر دههٔ ۱۹۸۰ روس‌ها شروع به رفع ابهامات موجود نمودند، بهبود یافت. امّا با فروپاشی اتّحاد شوروی در سال ۱۹۹۱، [[روسیه]] جایگاه خود را به‌عنوان ابرقدرت که در پی پیروزی در [[جنگ جهانی دوم]] به‌دست آورده بود، از کف داد.
 
== تقسیمات کشوری ==
{{اصلی|جمهوری‌های اتحاد جماهیر شوروی}}
خط ۱۷۶:
|'''۶'''||[[پرونده:Flag of Kazakh SSR.svg|50px]]||[[قزاقستان شوروی|قزاقستان]]||[[آلماتی]]
|-
|'''۷'''||[[پرونده:Flag of Kyrgyz SSR.svg|50px]]||[[قرقیزستان شوروی|قرقیزستان]]||[[بیشکک|فرونزه]] (امروزه [[بیشکک]])
|-
|'''۸'''||[[پرونده:Flag of Latvian SSR.svg|50px]]||[[لتونی شوروی|لتونی (لاتویا)]]||[[ریگا]]